واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: به بهانه برگزاري نخستين يادواره «خورشيد دوكوهه»؛ مروري بر زندگي و فعاليتهاي سرلشكر پاسدار حاج احمد متوسليان
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و حماسه
نخستين يادواره «خورشيد دوكوهه» پاسداشت قهرمان ملي حماسه دفاع مقدس، حيدر رزمندگان اسلام،شير در زنجير، سرلشكر پاسدار حاج احمد متوسليان برگزار ميشود.
اين يادواره كه كنگره سرداران و 15 هزار شهيد لشكر 27 محمدرسولالله (ص) نيز به شمار ميرود پنجشنبه سيزدهم تيرماه از ساعت 17 در تهران تالار بزرگ وزارت كشور برگزار خواهد شد.
به اين بهانه سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مروري دارد بر زندگي و فعاليتهاي سرلشكر پاسدار احمد متوسليان.
احمد متوسليان در سال 1332 در جنوب تهران چشم به جهان گشود . پدر و مادرش اهل تقوا و ديانت بودند و بر اين نسخ، احمد را تربيت كردند. دوره ابتدايي را در دبستان اسلامي «مصطفوي» تمام كرد. ضمن تحصيل، در بازار به پدرش كمك مي كرد. احمد از همان سالهاي نوجواني، شوق و رغبت خاصي به شركت در كلاسهاي مذهبي و قرآن از خود نشان ميداد. در آن كلاسها با مظالم و جنايتهاي رژيم شاه آشنا شد و از همان نوجواني، وارد ميدان مبارزه با عوامل رژيم ستمشاهي شد. او پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 با موفقيت مدرك ديپلم را دريافت كرد .
فعاليتهاي شهيد پيش از پيروزي انقلاب اسلامي
احمد كه انساني وارسته و مؤمن تربيت يافته بود همواره با رژيم شاه در حال مبارزه بود. حتي وقتي به سربازي اعزام ميشود در ارتش به روشنگري سربازان و افشاگري مفاسد ميپردازد. پس از پايان سربازي از سوي يك شركت خصوصي براي انجام مأموريتي به «خرم آباد» ميرود. روز به روز در مبارزاتش عليه شاه جايتر عمل ميكند تا اينكه از سوي ساواك تحت تعقيب قرار ميگيرد و در سال 1354 ، كميته مشترك به اصطلاح «ضد خرابكاري ساواك» او را دستگير و مورد شكنجه قرار مي دهد. مدت پنج ماه در زندان «فلك الافلاك» خرمآباد، در سلول انفرادي به سر ميبرد. اين زندانها و شكنجهها، از احمد فردي مجرب و خود ساخته بار ميآورد و او را در راهي كه انتخاب كرده بود، راسختر و پرصلابتتر ميكند.
احمد پس از فلك الافلاك حدود 9 ماه در بند عمومي زنداني ميگردد. با اوج گرفتن موج انقلاب اسلامي از زندان آزاد ميشود اما آرام نميگيرد و نقش رابط و هماهنگ كننده تظاهرات و راهپيماييها را در جنوب تهران به عهده ميگيرد. بارها در مبارزه با رژيم ستمشاهي، تا پاي شهادت پيش ميرود و در روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي، بويژه 21 و 22 بهمن 1357 از خود درخشش و توانمندي خاصي بروز ميدهد.
مبارزه با ضد انقلاب در كردستان
پس از شروع غائله كردستان در اسفندماه سال 1357به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوكان شد و به دليل ابتكار عمل هوشيارانه و فرماندهي قاطع خود توانست كليه اشرار مسلح را متواري و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابيون كه در راس آنها دمكراتها قرار داشتند، پاكسازي كند. او پس از تثبيت مواضع نيروهاي انقلاب در بوكان، به شهرهاي سقز و بانه رفت. در ابتداي ورود به شهر بانه، به تلافي كمين ناجوانمردانهاي كه ضدانقلابيون به نيروهاي ستون ارتش زده بودند،طي يك عمليات دقيق «ضد كمين» خسارات سنگيني به آنان وارد آورد كه در اين نبرد 400 اسيرو 200 كشته از انقلاب برجاي ماند.
پس از آن به همراه گروهي از رزمندگان از جمله معاون خود(شهيد محمد توسلي)براي فتح سنندج راهي اين شهر شد. ستون تحت فرماندهي او از سمت راست شهر،حلقه محاصره ضد انقلاب را درهم شكست و به همراه سرداران رشيدي چون محمد بروجردي و اصغر وصالي سنندج را آزاد كرد و كمر تجزيهطلبان را شكست.
آزاد سازي شهرمريوان
اوايل خرداد1359ماموريت آزادسازي شهر مريوان كه در تصرف گروهكهاي محارب بود به وي محول شد. تسلط ضد انقلاب در مريوان به گونهاي بود كه از پادگان اين شهر ميتوانستند افرادي را كه در سطح شهر تردد ميكردند شمارش كنند. به همين دليل به محض نشستن هليكوپتر در محوطه باند فرود،حاج احمد و همراهانش زير آتش همه جانبه دشمن قرار ميگيرند.
حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهي نيروها، با يورشي سهمگين و برق آسا، شهر مريوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهكها پاك كرد. از همين زمان بود كه مسئوليت فرماندهي سپاه مريوان به عهده او گذاشته شد و بلا فاصله به اتفاق شهداي بزرگواري چون حاج عباس كريمي،سيدمحمد رضا دستواره،رضاچراغي،حسين قوجهاي،حسن زماني،محسن نوراني و عليرضا ناهيري به پاكسازي مواضع مزدوران استكبار اعم از كومله ،دمكرات و رزكاري پرداخت. ترس و وحشتي كه از او بر دل سياه ضدانقلابيون نشسته بود به حدي بود كه به قول يكي از همرزمانش،هروقت به ضدانقلابيون خبر ميرسيد كه حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد قواي ضدانقلاب فرار را بر قرار ترجيح ميدادند و مانند روباه از معركه ميگريختند.
حضور در لبنان
حاج احمد پس از فتح خرمشهر و تثبيت مواضع رزمندگان اسلام در آن جا، اواخر خرداد 1361، طي مأموريتي همراه يك هيأت عالي رتبه سياسي و نظامي جمهوري اسلامي ايران به سوريه و لبنان سفر مي كند تا راههاي كمك به مردم مظلوم و بي دفاع لبنان را از نزديك بررسي كند.
شركت در دفاع مقدس
حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، مأموريت يافت تا رزم بيامان خود را در جبهههاي جنوب ادامه دهد. او از طرف فرمانده كل سپاه مامور شد با به كارگيري برادران سپاه مريوان و پاوه تيپ محمد رسول الله (ص)- كه بعدها به لشكر تبديل شد- را تشكيل دهد و فرماندهي تيپ مذكور را نيز خود به عهده گيرد. پس از مدتي زمينه اجراي عمليات بيت المقدس در دستور كار يگانهاي رزمي قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئوليت خطير فرماندهي تيپ،در تمامي ماموريتهاي شناسايي شركت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزديك راهكارهاي مناسب عمليات را شناسايي ميكرد.
در شب دهم ارديبهشت ماه سال 1361عمليات بيتالمقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهي حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن يورش بردند. نقطه آغاز عمليات، منطقه دارخوين به سمت جاده اهواز- خرمشهربود. با عبور نيروها از رود متلاطم كارون به سمت دژ«مارد» جهتدهي شده بود و با وجود حجم سنگين آتش كور و بيوقفه يگانهاي توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نيروهاي دشمن را در اين محورها زمينگير كنند و كليه تانكهاي آنها را دفع كنند.
يكي از فرماندهان عملياتي جنگ در مورد نقش حساس ايشان در عمليات بيت المقدس ميكويد:«اگر فرماندهي قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عمليات بيت المقدس روي جاده اهواز-خرمشهر حاج احمد نبود عمليات به مشكلات زيادي برخورد ميكرد. او در همان جا اسلحه كلاشينكف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ايستادگي كرد و رزمندگان نيز با تاسي به او مقاومت بسياري از خود نشان دادند كه در نهايت جاده اهواز- خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت و زخمي كه از ناحيه پا داشت حاضر به ترك ميدان نبرد نشد و باصلابت و اقتدار تمام از دژهاي مستحكم و ميادين متعدد مين،نيروهايش را عبور دادو در نهايت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361رزم آوران تيپ 27حضرت رسول(ص)با جلوداري سردار حاجاحمد متوسليان در كنار ساير يگانهاي سپاه به خاك مطهر خرمشهر قدم نهادند.
ايشان در عصر همان روز طي سخنان كوتاهي خطاب به دريادلان بسيجي در برابر مسجد جامع خرمشهر چنين گفت:
«همه عزيزان ما كه تا امروز در خونشان غوطه ور شده و به شهادت رسيدهاند براي حفظ اسلام عزيز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند،اما خدا را شكر كه بالاخره توانستيم امروز با آزادي خرمشهر قلب اماممان را شاد كنيم.»
در پي آزادسازي خرمشهر،حاج احمد در معيت ساير سرداران فاتح خرمشهر به محضر فرمانده كل قوا حضرت امام خميني(قدس سره )اين سرداران دلاور به ويژه حاج احمد را به گرمي مورد تفقد خاص خويش قرار دادند.
ويژگيهاي اخلاقي
آگاهي و شناخت بالا ي ايشان در مسائل سياسي - اجتماعي از جمله خصوصيات بارز اين سردار بزرگوار بود. در تدبيرو تصميمگيريهايش دقت نظر داشت. ضمن قاطعيت در كار، بر دلها فرماندهي ميكرد و همواره در بطن مشكلات حضور داشت. به همين دليل، درسختترين شرايط ، كسي او را تنها نميگذاشت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهي،در كارهاي جمعي مانند ساختن سنگر، نظافت محيط، شستن ظروف و... با پرسنل تحت امر را همراهي ميكرد. علاقه به مطالعه و بحث پيرامون اخبار و رويدادها،از خصوصيات ديگر او بود. در مواقع مقتضي در جمع صميمي همرزمانش پيرامون مسائل اعتقادي بحث ميكرد.
حاج احمد نسبت به شهدا و خانوادههاي محترمشان احترام خاصي قايل بود و در هر فرصتي به مزار شهدا ميرفت و براي رسيدگي به معضلات و حوائج خانوادههاي اين عزيزان تلاش ميكرد. در غم فراق همرزمانش ميسوخت. نقل ميكنند:«هنگامي كه برمزار شهيد جهان آرا حاضر ميشد،آن چنان از خود بيخود ميشد كه با ساعتها بيوقفه اشك ميريخت و با روح بلند او نجوا ميكرد.»
برادر ديگري نقل ميكند:«شبي در جوار مرقد مطهر حضرت زينب(س)تا صبح به گريه و نماز مشغول بود. حوالي سحر با سيمايي بشاش و لبي خندان به سوي همسفرانش آمد و در پاسخ به سؤال دوستانش كه خوشحالي او را جويا شده بودند،گفته بود:از سر شب داشتم در فراق برادران شهيدم ،مخصوصا شهيد محمد توسلي اشك ميريختم به عمه سادات متوسل شدم. تا بلكه ايشان در كارم عنايتي فرمايند. چند لحظه پيش ناگهان ديدم يك پيرمرد نوراني بامحاسني سفيد و لباس بسيجي بر تن،كنارم آمدو ايستاد و گفت پسرم!بيتابي نكن ،لحظه اجابت دعايت نزديك شده است.»
نحوه اسارت
در چهاردهم تير سال 1361،اتومبيل هيات نمايندگي ديپلماتيك كشورمان حين ورود به شهر بيروت و در هنگام عبور از پست ايست و بازرسي، مزدوران حزب فالانژ اتومبيل را متوقف و چهار سرنشين خودرو مزبور به رغم مصونيت ديپلماتيك - توسط آدم ربايان دست نشانده رژيم تروريستي تلآويو گروگان گرفته شده و پس ازشكنجه و بازجويي،به نظاميان اسرائيلي تحويل گرديدند كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعي در دست نيست. در حالي كه همرزمان آن مهاجر الي الله ،مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبري از او و همرزمانش برسد.
شمع تاريخ
بگذار جاودانگي شهيدان عشق را كه در قربانگاهها به شهادت ايستادند، ما نيز شاهد شويم كه شهيدان پيام خويش را سرخ سرخ در سينههاي ما نگاشتند، باشد كه مرگ بيثمر و بيرنگ را به جاودانگي شهادت بدل كنيم. آنان قلبهاي لبريز از عشق و صداقتشان را كريمانه ارزاني كردند و خشماهنگ با بيداد در افتادند تا كه عجز و حقارت را در اندرون تك تك ما فرو شكنند. اگر ايمانشان را براي ابر به ما هديه كردند،اگر ايستاده مردن را به ما آموختند،چه ناسپاسي نامردانه ايست كه بييادشان شب را به سر آريم و بينامشان روز را بي آغازيم.
چه كسي كربلاي سالار ما حسين(ع)را دوباره بپا كرد؟ لحظههايي كه زبان در كام ماندهمان قادر به اعتراض نبود و شرافت و تقوي ،شعر و غيرتمان به غارت ميرفت، كدامين تن در ظهر بلوغ عصيان سرخي عاشورا را به چشمان بينورمان تاباند و جز شهيد چه كسي باور كرد كه زندگي در غلظت سياه شب تنها فريب خويش است؟ براي زيستن و نور، براي رستن از شرك، براي رهائي از مرگ و رسيدن به جاودانگي تنها شهيد راه مينمايد و صفير تيز گلولههايش مشعل پرشعله راهي ميشود كه خلق خدا را به صبح روشن نويد ميدهد.
انتهاي پيام
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]