تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زيرا كه نجات تو در آن است... تقواى ال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815461535




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرقت در پوشش ازدواج


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سرقت در پوشش ازدواج اين پسر نمي تواند همسر مناسبي براي آينده ات باشد و فکر نمي کردم اين قدر بي سليقه باشي، هر چه زودتر او را دست به سر کن برود. من به داخل اتاق پذيرايي برگشتم و پس از آن که پيمان يک ليوان شربت خورد از او خواستم که برود. خراسان: براي اولين بار در ايستگاه اتوبوس همديگر را ديديم. او نگاه مي کرد و لبخند مي زد. پس از چند دقيقه اتوبوس سر رسيد و ما سوار شديم. پسر جوان داخل اتوبوس هم زيرچشمي نگاهم مي کرد و من متاسفانه به لبخندهايش پاسخ دادم. دخترجوان افزود: در ايستگاه موردنظر از اتوبوس پياده شدم اما در حالي که به سمت خانه در حرکت بودم فهميدم آن پسر جوان تعقيبم مي کند. او در کوچه اي خلوت صدايم زد و با پرسيدن سوالي در مورد نشاني يک خيابان سر صحبت را باز کرد.پسرجوان سپس شماره تلفن همراهش را روي تکه کاغذي نوشت و آن را به دستم داد. من فرداي آن روز نيز او را نزديک خانه مان ديدم و دوباره با هم صحبت کرديم. نمي دانم با کدام عقل به اين پسر جوان زنگ زدم و با هم ارتباط تلفني برقرار کرديم. «پيمان» با حرف هاي احساسي اش مرا شيفته خود کرد.چند ماه گذشت و يک روز مادرم که متوجه تغيير حرکات و رفتارم شده بود، پرسيد مشکلي داري يا اتفاقي افتاده؟ که گفتم به پسري جوان علاقه مند شده ام. مادرم تاکيد کرد که در حال حاضر در اين باره چيزي به پدرم نگوييم. اما او مشتاق بود پيمان را ملاقات کندمن به پيشنهاد مادرم يک روز که پدرم و برادرم به شهرستان رفته بودند، پسر مورد علاقه ام را به خانه مان دعوت کردم، ولي مادرم مرا به داخل آشپزخانه صدا زد و گفت: اين پسر نمي تواند همسر مناسبي براي آينده ات باشد و فکر نمي کردم اين قدر بي سليقه باشي، هر چه زودتر او را دست به سر کن برود. من به داخل اتاق پذيرايي برگشتم و پس از آن که پيمان يک ليوان شربت خورد از او خواستم که برود. دختر جوان گفت: پيمان رفت و هنوز چند دقيقه نگذشته بود که فهميدم اين پسر حقه باز مبلغ ۳۰۰ هزار تومان وجه نقد و طلاجات مادرم را از داخل کشوي ميز سرقت کرده است.پليس وي رادستگير کرد ومشخص شد او سابقه چندين فقره سرقت رابا همين ترفند داشته است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن