واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل - عضو هیئت سیاسی و اجرایی جنبش امل: اگر به مواضعی که امریکا در برابر بحرین و تونس و مصر اتخاذ کرد بنگریم و آن را با مواضع امریکا علیه ایران مقایسه کنیم، در مییابیم که امریکا از تحولات ایران به گونهای سخن گفت و حرف از دموکراسی زد که رسما بوی دخالت مستقیم در امور داخلی ایران میداد. حیدر بوذرجمهر: ترکیب محل سکونت و دموگرافی دولت بحرین وجود برگههای برنده را در دستان پادشاه کم میکند. انقلاب تونس و مصر جامعه عربی منطقه را کاملا دگرگون کرده است. انقلابی که بوی تغییر را به مشام سراسر مردم جامعه عربی رسانده است. در حال حاضر شاهدیم که بحرین، یمن، لیبی، الجزایر، اردن و عراق همگی متاثر از رایحه تغییر انقلاب مصر هستند. بحرین کشوری است که جامعه غربی به خصوص ایالات متحده از تحولات آن به شدت نگران است. هنگ پنجم نیروی نظامی ایالات متحده امریکا در بحرین مستقر است و مهمترین پایگاه نظامی این کشور را شامل میشود و عربستان سعودی نیز به شدت نسبت به تحولات آن حساسیت دارد. تنها کشور مجمع الجزایر خلیج فارس که اکثریت آن را شیعیان تشکیل میدهند ولی قدرت دست سنیان است. آینده بحرین برای بسیاری پرسشبرانگیز است. به خصوص که این نگرانی برای غربیها و عربستانیها وجود دارد که نظام حاکم بر آن سرنگون شده و امور دست شیعیانی که بیشک رابطه با ایران را در اولویت سیاست خود قرار خواهند داد، بیفتد. در این رابطه خبر با نسیب حطیط، نویسنده و تحلیلگر و یکی از اعضای هیئت سیاسی و اجرایی جنبش امل لبنان گفتگویی انجام داده که در زیر میخوانید: تاثیرات انقلاب مصر و تونس را در بسیاری از کشورهای عربی از جمله بحرین شاهدیم. آیا این انقلابها میتواند مطالبات ملت بحرین را برآورده کند؟ترکیب محل سکونت و دموگرافی دولت بحرین وجود برگههای برنده را در دستان پادشاه کم میکند. به خصوص اگر دریابیم که 75 درصد یا 65 درصد ساکنین بحرین شیعه هستند در حالی که جمعیت 25 درصدی باقی مانده که خانواده خلیفه نیز از آنهاست بر کشور تسلط دارند. اما این کشور که پادشاهی مشروطه است؟این درست است که نظام بحرین پادشاهی مشروطه است ولی با این حال نیمی از وزیران کابینه (12 وزیر) را نزدیکان و خانواده پادشاه تشکیل میدهند. ترکیب ارتش و پلیس نیز منبعث از ترکیب عشایر و قبایل عربی سنی و شیعی بحرین است. برای هیچ کس ممکن نیست که از طریق پلیس بر دیگری شلیک کند یا ارتش علیه تظاهرکنندگان وارد عمل شود... ولی دیدیم که مردم را به گلوله بستند؟برای این که ارتش و پلیس بحرین دست به دامن پروژه پذیرش اتباع از دیگر کشورهای شده و این باعث شده تا اکثریت سازمان پلیس و ارتش کسانی باشند که در خارج از کشور بودهاند و دولت بحرین به آنها شناسنامه بحرینی داده است. و الا به واسطه ترکیب قومی و عشیرهای و وابستگیهای دینی محال است که یک بحرینی بتواند به سوی بحرینی دیگر تیری شلیک کند. مساله دیگر این است که اگر امور را به دست پادشاه بسپارید نمیتواند کشور را منضبط کرده و امور را اداره کند و این مسئله باعث ایجاد مشکلی شده که باب دخالت در امور بحرین را باز کرده است. این مداخله چگونه میتواند حاصل شود؟ما میدانیم که هنگ پنجم ارتش امریکا در بحرین مستقر است از این رو در آنجا نظارت و حضور مستقیم امریکا به واسطه وجود پایگاه امریکاییها کاملا مشهود است. مسئله دیگر متصل بودن بحرین به عربستان سعودی از طریق پل ملک فهد است که نزدیک به 25 کیلومتر طول دارد و یکی از مهمترین پایگاههای گردشگری عربستان را تشکیل میدهد. این پل به منطقه شرقی عربستان که اکثریت شیعه در آن منطقه ساکنند میرسد. به همین دلیل زمینه دخالت عربستان را نیز موجب میشود. در نتیجه موقعیت جغرافیایی و سیاسی بحرین حداقل نقطه ضعی برای امارات و دیگر کشورهای خلیج (فارس) است که باعث میشود نظام فورا در برابر مطالبات مردم کوتاه بیاید. ولی کشورهای عربی تلاش دارند که وانمود کنند این مطالبات صرفا شیعی است و به بهانه مطالبات قومی تجویز برخورد با آن را صادر میکنند؟در این جا ما عقلانیتی را در میان اپوزسیون شاهدیم چرا که به خوبی به مساله مذهبی بحرین آگاه است و از این رو تا کنون بحث سرنگونی نظام را مطرح نکرده است. بلکه فقط خواهان اصلاح نظام است تا کسی نگوید که موضوع مذهبی است. یعنی همان چیزی که حکومت تلاش کرده القا کند که این اپوزسیون صرفا جریان مذهبی شیعی است در حالی که اپوزسیونی که اکنون در میدانهای مروارید یا شهید جمع شدهاند شامل شیعیه و سنی و لیبرال و سکولار نیز میشود و در نتیجه امتیازهایی که دولت خواهد داد سریع و واقعی خواهد بود چرا که هیچ کدام آنها خواستار سرنگونی نظام نیستند و حتی نمیگویند همانند مصر که ایران از وضعیت جاری سوء استفاده خواهد کرد. آنچه در ایران و برخی تحرکات جاری در داخل این کشور میگذرد را چگونه ارزیابی میکنید؟اگر به مواضعی که امریکا در برابر بحرین و تونس و مصر اتخاذ کرد بنگریم و آن را با مواضع امریکا علیه ایران مقایسه کنیم، در مییابیم که امریکا از تحولات ایران به گونهای سخن گفت و حرف از دموکراسی زد که رسما بوی دخالت مستقیم در امور داخلی ایران میداد. امریکا ابزار حفظ تنش در ایران را به کار برد تا موقعیت و منظومه فارسیای تعریف کرده باشد که بیشک این موضوع جنبه فرهنگی یا تمدنی ندارد، چرا که دستور به انجام عملیات فوری داد که نتیجه آن از بین رفتن این برگه از دست اپوزسیون ایرانی و افشای آن در برابر مردم بود که نشان میداد این یک اپوزسیون صد در صد داخلی نیست. به این دلیل که مشخص شد دستورالعملهای خارجی دارد و کمکهایی از خارج به خصوص از اردوگاه اشرف در عراق که چشم ایالات متحده محسوب میشود دریافت میکند. همچنین از طریق ایجاد بحران با تعقیب روزانه تحولات ایران تلاش دارد که این کشور را بحرانی جلوه دهد. آیا برای اپوزسیون ایرانی تفکیک قائل میشوید؟ باید بگویم که ما در ایران دو نوع اپوزسیون داریم یکی اپوزسیونی که جنبش مجاهدین خلق آن را رهبری میکند که آن را به منافقین سیاسی تعبیر میکنند که در اروگاه اشرف تحت نظارت ایالات متحده حضور دارند و مداخلات آنها به اندازهای است که حتی استقلال دولت عراق را نیز تحت تاثیر قرار داده به گونهای که دولت عراق تا کنون نتوانسته این اردوگاه اپوزسیون ضد نظام چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ ایدئولوژی را تعطیل کند. اپوزسیون دیگری نیز وجود دارد که موسوم به جنبش سبز است که آن را مهدی کروبی و میر حسین موسوی رهبری میکنند که قرار بود در چارچوب نظام فعالیت کنند اما گویا راه آنها تغییر کرده است. تمامی مجموعه نظام جمهوری اسلامی ایران تلاش دارد با آنها تعامل داشته باشد اما همان طور که امام علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که برای رسیدن به حق به خطا متوسل می شود همانند آن کسی است که به دنبال باطل رفته و آن را به دست آورده است." اما اپوزسیون سبز مدعی اصلاحات است؟شاید این اپوزسیون خواستار اصلاح باشد ولی در پیمودن این راه اشتباه کرده و به بیراهه رفته است. آنها ناخواسته خود را در برابر سوء استفادههای کاخ سفید قرار داده اند. تکلیف جمهوری اسلامی با مجاهدین خلق از ابتدا روشن بود چه اینکه آنها از ابتدا در موقعیتی قرار داشتند که مشخص بود فقط به دنبال باطل هستند و در نهایت هم به آن رسیدند اما این جنبش با نام اصلاحات دست به اقدامات مخرب زده است. آیا میتوان همان طور که امریکاییها مدعی هستند، نسخه مصر و تونس را برای ایران تجویز کرد؟خیر. این نکته بسیار مهمی است، نمیتوان تجربه سرنگونی نظام تونس و مصر را برای تجربه ایرانی نیز نسخهپیچ کرد. دلیل آن هم روشن است در سالروز انقلاب اسلامی در 11 فوریه شاهد حضور میلیونی در ایران بودیم که تاییدی برای منظومه سیاسی و دینی نظام بود. در منظمومه سیاسی شاید امریکا بتواند دخالت کند یا حتی در بحث امنیتی با استفاده از سازمانهای امنیتیاش اخلال ایجاد کند اما درباره منظومههای دینی که بر ایران حکومت میکند جدای از ولایت فقیه یا فتوای عمومی برای نظام که باعث تحرک مردم به مثابه ملت میشود امریکا نمیتواند کاری از پیش ببرد و دخالتی داشته باشد. نظام ایران توسط دو منظومه حمایت میشود، یکی منظومه سیسی و امنیتی است که هر کشوری در هر جبههای برای حفظ امنیت و سیاست جاری خود از آن بهره میبرد و دیگری منظومه دینی است که نمیتوان به هیچ وجه به آن نفوذ کرد. رسیدیم به موضوع لبنان. نزدیک به سه هفته است که نجیب میقاتی مامور تشکیل دولت شده در حالی که جریان مخالف بر اساس مواضعش تصمیم گرفته مشارکتی در آن نداشته باشد و گفته میخواهد اپوزسیون پارلمان را تشکیل دهد. وضعیت را چگونه میبینید؟این موضع اپوزسیون جدید برای عدم مشارکت در دولت جدید در حقیقت یک خودکشی سیاسی توسط جریان 14 مارس است. اگر در این جریان افرادی بودند که از حداقل عقلانیت سیاسی برخوردار بودند در مییافتند که باید در دولت شرکت کنند چرا که حداقل تا انتخابات 2013 میتوانند مورد قبول همه باشند. به خصوص این که پس از این که با شکست محور اعتدال عربی شکست سنگینی را نیز متحمل شدند. دیدیم که جریان المستقبل به ریاست سعد حریری و فواد سنیوره تا چه اندازه نگران بودند چرا که آنها از حسنی مبارک که از حامیان مهم جریان 14 مارس بود، حمایت میکردند. در سالگرد ترور رفیق حریری، سعد حریری در حالی انقلاب مصر علیه حسنی مبارک را اجر نهاد که چگونه میتواند از این انقلاب دفاع کنند. چه کسانی بیشترین ضرر را در جریان 14 مارس خواهند دید؟اعضای حزب کتائب اگر که در دولت آینده شرکت نکنند بیشترین ضرر را در این خودکشی سیاسی خواهند دید، چرا که نماینده این جریان که فرمانداری طرابلس را بر عهده دارد، این سمت را از دست خواهد داد، الشوف و سامی الجمیل نیز متحمل خسارتهای سنگینی خواهند شد چرا که در موقعیتی بیبازگشت قرار میگیرند در حالی که در مقابل حداقل جریان ملی آزاد و جریان المرده تا اندازهای محل امنی برای خود دست و پا کردهاند. اگر حزب کتائب در دولت شرکت نکند و در سایه این احزاب مسیحی قرار بگیرد به مرور در عرصه سیاسی کشور گم خواهد شد. من نمیتوانم بفهمم و تفسیر کنم چگونه یک جریان سیاسی میتواند نسبت به مشارکت در دولت موضع بگیرد یا نسبت به وقایع سیاسی در لبنان قبل از زلزله مصری یا پس از آن بیتفاوت باشد. زلزله مصری منطقه را کاملا دگرگون کرد همان طور که امضای توافقنامه کمپدیوید منطقه را دگرگون کرد از این جا است که این سئوال به وجود میآید که یک جبهه سیاسی چگونه میتواند بر موضع قبل از زلزله مصری همچنان پس از آن نیز باقی بماند. جریان 14 مارس چگونه میتواند با کنار رفتن سرپوش کامل عربی و دغدغهای که امریکاییها و اروپاییها از این پس در منطقه دچارش خواهند شد در سایه نگرانی شدید اسرائیل از ترس آینده مصالحه عربی همچنان به مسیر خود ادامه دهد. 16346 ترجمه: سیدعلی موسوی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]