واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: نترسيد... بیایید بخندیم فرد- سپيده حسينعلي عراقي: وقتي از افراد افسرده ميپرسيم آخرين باري كه از ته دل خنديدهاند چه زماني بوده است يا وقتي از نزديكان و خويشان آنان پرسيده شود چه زماني اين افراد را در حال خنده و سرگرمي ديدهاند،پاسخ آنان به اين پرسش چنين خواهد بود: ماهها پيش. چه چيزي باعث ميشود كه خنده در زندگي مهم باشد؟ برخي از افراد، خنده و شوخطبعي را جزء مهارتهاي مهم زندگي نميدانند و معتقدند كه خنده ما را از امور مهم و جدي زندگي دور نگه ميدارد. در حالي كه شوخطبعي يكي از بهترين نشانههاي هنر زندگي كردن است به گونهاي كه وقتي از فرد افسردهاي پرسيده شود، آيا با خنده و شوخي ميانهاي دارد يا نه، پاسخ او تقريباً مثبت است. هنگامي كه فرد افسردهاي با لحن غمگينش مدعي شوخطبعي و خنده ميشود، بايد از او بخواهيم كه لطيفهاي برايمان تعريف كند. شايدچنين خواستهاي از بيمار، خواسته بجايي نباشد؛ چرا كه نميشود از همه افراد توقع خنده و شوخي داشت، واگر هم اهل مزاح باشند ممكن است چيزي براي تعريف كردن بهخاطر نداشته باشند. اكثر مخاطبين من، به اين خواسته جوابي نداده و ساكت ميمانند، بهناچار خود من برايشان لطيفه تعريف ميكنم! «دو شكارچي اهل «نيوجرسي» در جنگل حركت ميكردند. ناگهان يكي از آنها روي زمين ميافتد و بهنظر ميرسد كه ديگر نفس نميكشد. شكارچي ديگر، تلفن همراه خود را برداشته و شماره اورژانس را ميگيرد. «الو، اورژانس، دوست من مرده!» اپراتور به او ميگويد: «به اعصاب خود مسلط باشيد، ما براي كمك به شما آماده هستيم. قبل از هر چيز بايد كاملاً مطمئن شويد كه دوستتان مرده است.» بعد از چند ثانيه سكوت، اپراتور صداي شليك گلولهاي را ميشنود. مرد شكارچي دوباره گوشي تلفن را برداشته و ميگويد: «كاملاً مرده. حالا بايد چه كار كنم؟» هنگامي كه اين لطيفه را براي مخاطبينم تعريف ميكنم، عكسالعملهاي كاملاً متفاوتي از خود نشان ميدهند. اكثر بيماران تقريباً عادت ندارند كه از هر وضعيت غيرمنتظرهاي لذت ببرند و از غافلگير شدن، يعني همان چيزي كه جوهره شوخطبعي است امتناع ميكنند. بيماران ديگر به ذهنشان هم نميرسد كه يك روانپزشك هم ميتواند بيماران خود را به خنده وادارد. گاه از بيماراني كه به شدت افسرده هستند ميخواهم كه براي جلسه بعدي، داستاني فكاهي و خنده دار آماده كرده و همراه خود بياورند. شايد اثر درماني خنده و يا نقل يك داستان فكاهي، دربرابر لطماتي كه نااميدي و اضطراب به انسان وارد ميآورد، ناچيز و يا مضحك بهنظرآيد و او را بر آن دارد تا براي معالجه نزد روانپزشك برود. اما خنده اثر و قدرتي واقعي روي انسان دارد. انسان از دو ويژگي يا مشخصه برخوردار است كه فقط مختص گونه انسان بوده و او را از ديگر جانوران متمايز ميكند. ويژگي اول، توانايي خنديدن و ويژگي دوم، تا جايي كه به آن واقف هستيم، توانايي انديشيدن به مرگ خويش است. رابطهاي كه بين اين دو مشخصه انساني وجود دارد، از تضادهاي بزرگ خلقت بهشمار ميآيد. «فاني بودن نميتواند مانع شاد زيستن و خوشبختي انسان در زندگي شود.» دانستن اينكه روزي اين جهان را ترك خواهيم كرد به ما اين فرصت و امكان را ميدهد تا بهدنبال شادي و سعادت بوده و از فرصتها بهدرستي استفاده كنيم. اما شاد بودن صرفاً به معناي فراموش كردن و يا گريختن از مرگ نيست. بهعبارتي ديگر، هدف از هرگونه شوخطبعي و طنز، آن است كه شرايط زندگي انسان را تغيير داده و بهبود بخشد و اينكه به انسان بفهماند كه با وجود سعي و تلاش فراوان در زندگي، بدون خنده و شوخطبعي قادر نخواهيم بود سختيهاي روزگار و خسارات ناشي از آن را پشت سر گذاريم. همه ما تحتتأثير نيروهايي هستيم كه از كنترل ما خارج هستند. از جمله ميتوان از اشتباهات و حماقتهايي كه از خود انسانها سر ميزند نام برد. با اين حال، دست از اين حماقتها برنداشته و آنها را دوباره تكرار ميكنيم. انساني كه بتواند براي رويارويي و استقامت در برابر ناملايمات زندگي، همواره بهدنبال دلايل و شيوههاي مناسب باشد و به كمك خنده و عشق ورزيدن، غم و اندوه و پيشامدهاي نامعقولي را كه همواره زندگي بر او روا ميدارد تحمل كند، عمل او اقدامي شجاعانه است. به منظور تحمل ناامنيها و رويارويي با سؤالات مهمي كه پيوسته در زندگي بشر وجود داشته و گريزي از آن نيست، بايد خود را به سمت شادي و شوخطبعي سوق دهيم و به اين ترتيب تحت هيچ شرايطي تسليم مرگ نشويم. بهوضوح و روشني ميتوان به فوايد درماني خنده پي برد. «نورمن كوزين» كه در اثر بيماري لاعلاجي از زندگي دلسرد و نااميد شده و پزشكان نيز قادر به تشخيص بيماري او نبودند، در كتابي شرح داده است كه چگونه به تنهايي و بدون كمك ديگران توانسته است فقط با ديدن فيلمهاي كمدي دوباره بهبودي و سلامت خود را بدست آورد. خنده باعث ميشود كه تغييرات شيميايي مفيدي در ارگانيسم بدن بهوجود آيد. از ديگر فوايد مؤثر خنده آن است كه به انسان نيرو و قوت قلب ميبخشد و او را نسبت به زندگي اميدوار و خوشبين ميكند. براي آنكه درمان و بهبودي آسانتر و سريعتر حاصل شود، ذهن و روان بيمار بسيار مهم بوده و تأثير متقابل جسم و روح روي يكديگر از اساسيترين فرضيهها و روشهاي درماني بهشمار ميآيد. قبل از پيدايش طب مدرن، همه طبيبان براي درمان بيماران خود، روي وضعيت ذهني و روحي بيمار تأكيد داشتند. اثر و كارايي اين نوع درمان بيعيب و نقص بود. معلولان و بيماران كه از ناتوانيهاي جسماني در رنج بودند، چوبهاي زيربغل و صندليهاي چرخدار خود را جلوي در گذاشته (رها كرده) و بهقدرت ايمان و اعتقاد به حركت و زندگي ادامه دادند.قطعاً بدون كمك، اعتقاد و ايمان، وسائل توانبخشي چارهساز نيستند. براي معجزات حد و مرز وجود دارد! معجزهاي كه در اين زمينه بهوقوع ميپيوندد، نوعي بهبودي و شفاي سريع بود كه برپايه ايمان و اعتقاد فرد بيمار به خداوند بنا نهاده شده و بيمار ايمان دارد كه خداوند سلامتي را به او باز خواهد گرداند. معمولاً نتايج بهدست آمده بهحد كافي شگفتانگيز و معجزهآسا هستند. خنده و شوخطبعي نيز نوعي درمان و تمرين گروهي است كه افراد ميتوانند در آن شركت داشته باشند. با هم خنديدن، روشي براي تأييد اين مطلب است كه همه ما انسانها سرنشينان يك قايق هستيم. دريا از همه طرف ما را احاطه كرده است. اميد چنداني به كمك و ياري نيست و تسلط و غلبه بر وضعيت موجود واهي و دور از ذهن بهنظر ميرسد. با اين حال، همه با هم و در كنار يكديگر سرسختانه مقاومت ميكنيم. اخيراً مردي به اتفاق همسرش نزد من آمده بودند. همسر بيمار از اينكه شوهرش ديگر نميخندد، شكوه و گلايه داشت. مرد بيمار در حالي گفتههاي همسرش را تصديق ميكرد ادامه داد: «ديگر حوصله خنديدن و شوخي را ندارم». اين زوج اخيراً به مسافرتي رفته بودند كه طي اين سفر، كيف پول همسر مرد بيمار كه حاوي مدارك مهمي از جمله كارتهاي اعتباري بوده، به سرقت رفته و اين مسئله موجب افسردگي مرد شده بود. به آنان گفتم كه چنين اتفاقي براي همسر من هم رخ داده است و كارتهاي اعتباري او را ربودهاند. اما هنوز در اين مورد اقدامي نكردهام، چون متوجه شدهام كه سارق كيف، نسبت به همسرم پول كمتري برداشت ميكرده بنا بر اين بهتر ديدم كه كارتها نزد خود سارق بمانند! وقتي اين داستان را براي مردم بيمار تعريف كردم، برخلاف همسرم، خندهاش گرفت. افراد بدبين يعني كساني كه فقط نيمه خالي ليوان را ميبينند، مانند افرادي كه بهشدت نگران سلامتي خود بوده و از بيماري هراس دارند، پيشگوييهايي زيادي ميكنند كه به حقيقت ميپيوندد. اما اگر با ظن و بدگماني و يا حس دشمني به فردي نزديك شويم، احتمالاً او نيز همان رفتار را نسبت به ما خواهد داشت و نميتوان انتظار بيشتري از اين ملاقات داشته باشيم. خوشبختانه عكس اين موضوع نيز صادق است. يعني هر رفتاري كه با ديگران داشته باشيم، عكسالعمل همان رفتار را دريافت خواهيم كرد. اما اين قانون نيز همانند ديگر قوانين شامل استثنا شده و مردم الزاماً و هميشه همانگونه كه با آنها رفتار كردهايم، با ما برخورد نميكنند. اگر اين موضوع حقيقت داشته باشد كه خوشبيني در حد معمول، منجر به ناكامي و حوادث احتمالي ميشود، در عوض بدبيني در حد معمول نيز، چيزي كمتر از يأس و نااميدي نيست. معمولاً در اولين برخورد، به افراد لبخند ميزنيم و از طريق لبخند لطف و مهرباني خود را نسبت به آنها ابراز ميكنيم. خنده نشانه خوشخلقي و بذلهگويي و شوخطبعي بخشي از خصوصيت مشترك همه انسانهاست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 655]