واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : پرونده این جنایت از بامداد چهاردهم بهمن، به دنبال تماس زن جوانی با پلیس قزوین در دستور کار قرار گرفت. بلافاصله پس از این تماس، تیمی از کارآگاهان همراه قاضی «سیفالله ملکی» - بازپرس ویژه قتل – خود را به محل جنایت رسانده و با مشاهده پیکر خونین «نورالدین» - 33 ساله – تحقیق در این باره را آغاز کردند. آثار به هم ریختگی در محل نیز، حکایت از درگیری مقتول با عامل یا عاملان جنایت داشت. پس از نخستین بررسیها، بازجویی از مریم – همسر 20 ساله مقتول – آغاز شد. زن جوان که بشدت بیتابی میکرد، گفت: «ساعت 11 شب من و «نورالدین» در خانه بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد و شوهرم مقابل در رفت اما حدود پنج دقیقه بعد، چهار مرد نقابدار وارد خانه شده و با زور و تهدید دست و پا و دهان همسرم را بستند. با مشاهده این صحنه به طرف مهاجمان ناشناس حمله کردم که با ضربه مشت یکی از آنها بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دست و پایم بسته بود و جسد غرق خون شوهرم را نیز در گوشهای از اتاق دیدم. با این حال بسختی خودم را به بیرون از خانه رسانده و با سر و صدا همسایهها را خبر کردم. پس از باز شدن دست و پایم بلافاصله با پلیس تماس گرفتم.» بررسیها نشان میداد عاملان جنایت پس از کشتن «نورالدین» طلا و تلفن همراه همسرش را سرقت کردهاند اما تلفن همراه مقتول کنار جسدش بود. بازپرس جنایی پس از تجسسهای مقدماتی، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد و روز بعد نیز «مریم» دوباره تحت بازجویی قرار گرفت اما اظهارات متناقض زن جوان، شک بازپرس را برانگیخت. وی درباره زندگیاش گفت: «حدود شش سال قبل «نورالدین» به خواستگاریام آمد و با هم ازدواج کردیم. دو سال بعد هم صاحب فرزندی شدیم. وی افزود: شب حادثه زمانی که برای چهار مرد مهاجم پول آوردم تا شاید شوهرم را نجات دهم آنها بیهوشم کردند و دیگر هیچ نفهمیدم.»قاضی شعبه اول بازپرسی دادسرای قزوین پس از شنیدن اظهارات متناقض «مریم» و آثار کشف شده در صحنه قتل، دستور بازداشتش را صادر کرد. متهم به قتل در ادامه بازجویی با اعتراف به نقشه شوم خودگفت: «هیچ علاقهای به «نورالدین» نداشتم چرا که فقط به اجبار خانوادهام با مردی که 13 سال از خودم بزرگتر بود ازدواج کردم. به خاطر اختلاف سنی زیادمان، او هیچوقت درکم نمیکرد، به همین دلیل همیشه درگیری داشتیم، تا اینکه پس از مدتی، به خاطر فشارهای روحی، روانی با پسری به نام «سعید» - 19 ساله – آشنا شدم. در ایامی که شوهرم خانه نبود «سعید» به دیدنم میآمد. شب حادثه نیز خانه یکی از همسایهها بودم که وقتی بازگشتم «سعید» و شوهرم را در حال تماشای تلویزیون دیدم. «نورالدین»که خوابید «سعید» با کارد به طرفش حمله کرد و او را کشت.»با این اعترافها، مأموران بلافاصله سعید را دستگیر کردند که او در بازجوییها پرده از توطئه زن خیانتکار برداشت: «چهار سال قبل و در 15 سالگی ارتباطم با «مریم» شروع شد. او همیشه از رفتار بد شوهرش گله میکرد و میگفت به دنبال راهی است تا از نورالدین جدا شود و با من ازدواج کند. روز حادثه هم «مریم» مرا به خانهاش دعوت کرد، وقتی به آنجا رفتم نورالدین در خانه بود. بعد از شام آنها درگیر شدند که ناگهان «مریم» در یک لحظه کاردی برداشت و با آن شوهرش را زد، بعد هم کارد را به من داد و گفت: تو هم یک ضربه بزن، اول قبول نکردم اما وقتی تهدیدم کرد که قتل را گردنم میاندازد ناچار قبول کردم. مریم سپس لباسهایش را پاره کرد و پول و جواهراتش را به من داد و خواست بعد از بستن دست و پایش فرار کنم. باور کنید نمیخواستم در این جنایت شرکت کنم اما وسوسههای «مریم» مرا به اینجا کشاند و حالا پشیمانم!» بازپرس پس از بازجوییها، متهمان را به اتهام مشارکت در قتل و رابطه شیطانی با قرار بازداشت روانه زندان کرد. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]