واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: روزگاری كه چندهمسری بسیار معمول و رایج بود هیچگاه با دو همسر نزیست و تنها پس از مرگ همسر، دگربار ازدواج كرد. شایان توجه است كه او هیچگاه... كندوكاو و جستجو در آثار منثور و متون منظوم پارسی به یادگار مانده از روزگاران كهن هویدا مینماید كه بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان ایران در كتابها و رسائل خویش در باب زن و مقام او سخن گفته و تفكر خویش دراینباره را برملا داشتهاند. آنچه واكاوی نقادانه آثار این بزرگان صاحب اندیشه به دست میدهد آن است كه شماری اندك از اینان نظر چندان نكویی نسبت به زن نداشته و واجد دیدگاههایی بدبینانه دراین زمینه بوده و گفتمانهایی چنین بیان داشتهاند:بی وفایی و مكر و كید و غرور این همه از خصال زن باشدمرد اگر چه پلنگ بند كندعاقبت در جوال زن باشد گروهی دیگر از این نامآوران كسانی بودهاند كه در آثار خویش زنان را به 2 دسته خوب و بد تفكیك كرده و برای هریك از آن دو صفاتی برشمرده و البته گهگاه متناقض نیز سخن گفتهاند.از جمله پیروان چنین تفكری میتوان به شیخ اجل، سعدی شیرازی اشاره داشت كه از سویی میسرود:چو مستور باشد زن و خوبرویبه دیدار او در بهشت است شویكسی برگرفت از جهان كام دلكه یكدل بود با وی آرام دلاگر پارسا باشد و خوشسخننگه در نكویی و زشتی مكن و از دیگر سوی با سرایش سخن چنین بیان میداشت:در خرمی بر سرایی ببند كه بانگ زن از وی برآید بلنداوحدی اصفهانی نیز چونان سعدی میاندیشید:زن مستوره شمع خانه بود زن شوخ آفت زمانه بودزن ناپارسا شكنج دل استزود دفعش بكن كه رنج دل استزن پرهیزگار طاعتدوستبا تو چو مغز باشد اندر پوست بایسته و شایسته است یاد شود بیشتر عالمان و متفكران ایران زمین و از جمله آنان فردوسی طوسی، نورالدین عبدالرحمن جامی، خواجهنصیرالدین طوسی و جلالالدین دوانی را میتوان از هموندان این گروه برشمرد.معدودی از این نامداران هم افرادی بودند كه همچون دسته پیشین به وجود زنان بدصفت و نیكوخصال معتقد بودهاند، با اینوجود برای زنان نكوكردار ارج و قرب بالایی قائل شده و مقام و جایگاه آنان را بسیار ستودهاند. ایدههای اینان را با ایدههای دیگر ناموران عرصه علم و ادب در این زمینه تفاوت از زمین تا آسمان است. سرشناسترین نامدار متعلق به این طیف كسی نیست جز بزرگمرد وادی عرفان و ادب، مولانا جلالالدین محمد بلخی كه بیش از هر شخصیت دیگر چه در زمان حیات و چه پس از مرگ بر عرفان ایرانی اثر نهاده است. مولانا كه به تعبیر دكتر محمدعلی اسلامی ندوشن، ادبپژوه و نویسنده مشهور معاصر، مثنویش را میتوان حماسه خواند اما نه بسان اثر سترگ فردوسی حماسه ایران باستان، بلكه حماسه ایران اسلامی، به رغم برخی نمادسازیها و تمثیلگراییهای منفیش از زنان، حامی واقعی و پشتیبان راستین آنان بود، آنها را صاحب حق میدانست و جور و ستم بر آنان را ناروا میپنداشت:مادر فرزند را بس حقهاستاو نه در خور جور و جفاست آنچه روشن است، در طریقت و مرام مولانا، اهمیت و احترام زن دركنار دیگر اندیشههای آزادمنشانه ملای رومی است. در حقیقت، همانگونه كه دكتر شیرین بیانی، تاریخنگار شهیر معاصر اذعان داشته است در تاریخ ایران و اسلام كمتر ادیب، عارف و یا اندیشمند و خردورزی را میتوان یافت كه بسان مولانا درجه اعتبار زن را دریافته باشد.به باور مولانا زن هیچگونه تفاوتی با مرد ندارد، زن نیز میتواند صاحب عشق الهی و دارای روح خدایی شود وگر اینگونه نبود او هرگز لیلی، معشوق مجنون را نور الهی نمینامید:این كیست این كیست درحلقه ناگاه آمدهاین نور الهی است از پیش الله آمدهلیلی زیبا را نگر خوش طالب مجنون شدهوان كهربای روح بین در جذب هر كاه آمده به تعبیر گولپینارلی، مولویشناس نامی، مولانا چون مقامی والا برای زن قائل بود همواره زندگی سالم خانوادگی را ارج مینهاد و بدینسبب هیچگاه پایبند شهوت و اسیر هوای نفس نشد. او در در ازنای زندگی پرتلاطم خویش همواره بر این روش بود و در روزگاری كه چندهمسری بسیار معمول و رایج بود هیچگاه با دو همسر نزیست و تنها پس از مرگ همسر، دگربار ازدواج كرد. شایان توجه است كه او هیچگاه كنیز نیز نداشت. در حكایتها و تمثیلهایی هم كه او با زبان شعر بیان داشته است همواره زنان و همسران نقشی پررنگ ایفا نمودهاند.مولانا باوجود آنكه بسان سعدی و اوحدی زنان پارسا و نیكومنش را ستوده و آنان را جلوه جمال الهی خوانده است برخلاف آنان، عقیده به اختفا و باور به گوشهنشینی و كنج عزلت اختیار كردن زنان نداشت. به تعبیری دیگر، از منظر مولانا حضور دنیایی زن را نهتنها مردود و ناپسند نباید برشمرد بلكه باید ضروری و واجب پنداشت. ظاهرا وی بیشتر برآن باور بود كه هرچه منع شود میل و رغبت به آن افزوده میشود، به همین سبب همواره بیان میداشت «اگر زن نخواهد كار ناشایست كند اگر منع كنی و نكنی نخواهد كرد و اگر برعكس بخواهد، منع جز افزودن میل او ثمر دیگری ندارد.» در واقع، پیرو چنین طرز تفكر و پیامد چنین اندیشهای بود كه او آزادی زنان را محترم میشمرد و با زنانی از غنی و فقیر معاشرت و مجالست مینمود. مولوی بدان باور بود كه زن نماد آفرینش است و نهتنها مخلوق بلكه جلوه خالق هم هست: پرتو حق است آن معشوق نیستخالق است آن گوییا مخلوق نیست آنچه از منابع تاریخی، ادبی و برخی از تذكرهها برمیآید زنان بسیاری بودند كه مرید مولانا بودند. علاوه بر زنان اشراف، زنان طبقه متوسط و پایین از هر صنف و گروه كه بودند برای مولانا مجلس ترتیب میدادند و از او دعوت مینمودند.برپایه همین گزارشهای تاریخی و روایتهای ادبی وقتی مولانا در چنین مجالسی حاضر میشد زنان گلبارانش میكردند، آنان كه ثروتمند و دارای مكنت بودند جواهر نثار راهش میكردند. همسر امینالدین میكائیل، یكی از بزرگان حكومتی آن روزگار، از مریدان خاص و مورد احترام فراوان مولانا بود كه چون مولانا در او نور معرفتی یافته بود، شیخ خواتین لقبش داده بود.برخی مولویپژوهان و ازجمله دكتر سهیلا صلاحیمقدم را اعتقاد بر آن است كه مولانا دارای 2 دیدگاه مثبت و منفی نسبت به زن بود، اما آنچه هویدا مینماید آن است كه دیدگاه منفی او را نیز باید دیدگاهی منطقی نسبت به زن برشمرد. عشق مجازی هم از نظر مولانا جایگاه خاصی دارد، مشروط بر اینكه با هوا و هوس آلوده نشود. به باور او زن نماد عشق الهی است و عشق اكسیر حیات است و پلهای برای ملاقات با خدا.مرد و زن چون یك شود آن یك توییچون كه یكها محو شد آنك تویی به تعبیر جلالالدین همایی، نویسنده كتاب مولوینامه، زیبایی معشوق در نظر مولوی جلوهای از زیبایی ذاتی و جاودانی الهی است و عشق مجازی نیز نردبانی برای رسیدن به عشق حقیقی. در پایان و به عنوان برآیند آنچه تاكنون گفته آمد، میتوان اقرار داشت كه مولانا به زن به عنوان موجودی آرمانی نمینگریست، اما نگاه و تفكرش نسبت به زن سنجیده و متعالی بود.به تعبیری دیگر، میتوان بر درستی گفتار افلاكی، نویسنده كتاب مناقب العارفین، گواهی داد كه شیوه و طریقت مولوی «در هیچ عهدی و در هیچ ولیای (حاكمی) دیده نشد.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 676]