تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865964120


ریچارد میسراچ، ردپای انسانی
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نگاه انتقادی او به معضلات و مشکلات اجتماع پیرامونش است. آن دسته از آثار او، که معرف دیدگاه او نسبت به اجتماع و طبیعت بوده و تأثیر به سزایی بر مخاطبانش داشته، از تمرکزش بر... گفت وگوی آرون شومان با ریچارد میسراچاین طور باور کرده ام که زیبایی میتواند انتقال دهندة ایدههای پیچیده باشد.ریچارد میسراچ در دهههای اخیر، طبیعت و رابطه انسان با آن موضوع کار بسیاری از عکاسان بزرگ از جمله رابرت اسمیتسون، جوئل استرن فلد، ادوارد برتینسکی، ریچارد میسراچ، ... بوده است. ویژگی اصلی آثار این هنرمندان، نمایش نحوه دخالت انسان در طبیعت و بهره داری از آن است، تا آنجا که این آثار، در عین حال که واجد ویژگیهای زیبایی شناسانه عکاسی بوده، هشداری اجتماعی و فرهنگی نیز تلقی میشوند. ریچارد میسراچ، عکاس امریکایی، با نگاهی متفاوت به این موضوع پرداخته است. نگاهی شاعرانه که با استفاده از کمپوزیسیونهای انتزاعی و رنگهای شفاف نقاشی گونه موضوع تلخ و سیاهش را بیان میکند. ریچارد میسراچ، 1949، در لس آنجلس به دنیا آمد. در 1971 از دانشگاه کالیفرنیا فارغ التحصیل شد و به عکاسی رو آورد. اولین عکس مسیراچ، که در زمان دانشجویی و دورهای که قصد داشت به فعالیتهای اجتماعی بپردازد، گرفته شده است، تصویری از بیخانمانان اطراف برکلی را به نمایش میگذارد. او عکاسی را با دوربین 35م م شروع کرد و کمی بعد به عکاسی با دوربینهای قطع بزرگ و فیلم رنگی، که از المانهای مهم آثار او محسوب میشوند، پرداخت. آنچه از آثار اولیه میسراچ میتوان برداشت کرد، نگاه انتقادی او به معضلات و مشکلات اجتماع پیرامونش است. آن دسته از آثار او، که معرف دیدگاه او نسبت به اجتماع و طبیعت بوده و تأثیر به سزایی بر مخاطبانش داشته، از تمرکزش بر ویژگیهای زیبایی شناسانه عکاسی حاصل شده است. میسراچ، با استفاده از ترکیب بندیهایی که از کنار هم قرار گرفتن سطوح مختلف به وجود آمده اند و گاهی حذف افق، به تصاویری انتزاعی دست یافته که تأثیر عمیقی بر مخاطب بجا میگذارد و به همذات پنداری با سوژه اصلی این عکسها، که طبیعت بوده، منجر میشود. او در مجموعه ای تحت عنوان ‘مناطق بیابانی’ که در 1979 گرفته شده است، به عکس برداری از نواحی بومینشین امریکا، که بر اثر بمب گذاریهای متعدد توسط ارتش نابود شده، میپردازد. تأثیر حضور انسان در طبیعتی که به دست او رو به نیستی رفته، در این مجموعه مشهود است. گودال وسیعی که از وقوع انفجاری بزرگ در بیابان به وجود آمده و گور جمعی حیواناتی که بر اثر مواد شیمیایی در محیط زیست شان هلاک شده اند یا آتش سوزیهایی در مقیاس بزرگ، که جنگلها را نابود کرده اند، از جمله آثار میسراچ هستند که مخاطب را درگیر میکند و به قضاوت وا میدارد. میسراچ در 2001 از طرف ای.جی.ای پیام آور محیط زیست شناخته شد و از مجموعه ای از آثارش با عنوان ‘باریکه راه سرطان’ تجلیل به عمل آمد. عکسهای این مجموعه منطقه ای در اطراف رودخانه میسی سی پی را نشان میدهند که گسترش آلودگیهای صنعتی در آن باعث ابتلای خانوادههای ساکن آن ناحیه به بیماریهایی همچون سرطان و آسم شده است. مجموعة دیگر او با عنوان ‘در ساحل’ به عکاسی از ساحلی آرام اختصاص دارد. فضای این عکسها را، که از فاصله ای دور و عموماً زاویه سرپایین گرفته شده اند، دریا و ساحل اشغال کرده اند و در تعدادی از آنها انسانهایی به صورت پراکنده نیز در کادر دیده میشوند. رنگ آبی دریا، که نقطة اصلی تمرکز در کادر است، جلوه ای نقاشی گونه به این آثار بخشیده. میسراچ برای به دست آوردن رنگهای پرتلألؤ از فیلتر استفاده نمیکند و از موقعیت فضا و نور و زمان دقیق نوردهی بهره میگیرد. او برای عکاسی از آسمان در مجموعههای ‘ابرهای شبانه’ و ‘هیکلهای بهشت گونه’ زمان نوردهی زیادی معادل سه دقیقه تا یازده ساعت برای هر عکس صرف کرده است. ‘کرونولوژی’1، مجموعه آثاری است از ریچارد میسراچ که در 2006 منتشر شده است. این مجموعه دربرگیرندة برگزیده ای از عکسهای اوست که بر اساس تاریخ عکاسیشان کنار هم قرار گرفته اند. آنچه کتاب را به اثری ممتاز تبدیل کرده، مشهود بودن نقش زمان در یگانگی بخشیدن به تصاویری است که از زمینة تاریخی خود جدا نمیشوند، گویی همواره در زمان حال سیر میکنند. مصاحبة زیر در 2006 توسط آرون شومان با میسراچ ترتیب داده شده است. برای شروع امکان دارد دربارة تجربههای اولیه تان از نگاه یک بیننده و همچنین یک کارآموز صحبت کنید؟ در واقع، چه چیزی شما را به عکاسی جلب کرد؟ دیدن چه تصاویری شما را ترغیب کرد و به چه دلیل تصمیم گرفتید این کار را به صورت جدی دنبال کنید؟در دوران کودکی معمولاً مسؤول تهیه فیلمهای خانوادگی بودم. وقتی دوازده سالم بود، پدرم یک دوربین سوپر 8 به من داد و خواست به فیلم برداری از خانواده در مسافرتها یا زمان اسکی کردن بپردازم. همچنین از موجسواری دوستانم عکاسی میکردم و داوطلبانه در کلاسهای عکاسی دبیرستان شرکت مینمودم. البته، آن زمان نشانی از کار جدی و حرفه ای در من وجود نداشت. شاید آن چیزی را که در من منجر به عکاسی شد، از پدرم به ارث برده ام. او علاقة دیوانه واری به مشاهدة همه چیز داشت. «این زیباترین غروبی است که تا به حال دیده ام.» «این زیباترین درختی است که تا حالا دیده ام.» من او را «باب مبالغه گر» صدا میزدم. سالها بعد، زمانی که در رشتة روانشناسی و ریاضیات در کالج تحصیل میکردم، به دیدن نمایشگاه کوچکی از عکسهای راجر مینیک2 رفتم. آن زمان بود که قدرت و زیبایی این رسانه را شناختم و احساس کردم، این کاری است که باید برای باقی عمر انجام دهم. زمانی که در کالیفرنیا بودم، اولین مواجهه جدی ام با هنر عکاسی روبه رو شدن با عکاسان بزرگ منظره همچون آنسل آدامز3، وین بلوک4، اد وستون5 و عده ای از عکاسان امریکایی از جمله راجر مینیک و دیو بون6 بود. بزودی، بیشتر از خلال عکاسی سیاه وسفید، عکاسانی مانند دوروتی لانگ7، هری کالاهان8 ، ... را شناختم. این همزمان با دوره ای بود که دانشکده برکلی با اعتراضات ضد جنگ، شورشها و گازهای اشک آور روبه رو بود. تعدادی از اولین عکسهای من مربوط به آن اتفاقات است. شاید ترکیبی از شجاعت و تجربة اوضاع سیاسی آشوبناک آن زمان، لحظات تاریخی و آمیزش با زیبایی و همچنین حس رمانتیک و سنتی عکاسی منظره پایه گذار ویژگیهایی شدند که سبک من را سی وهفت سال پیش در 1969 شکل داد. آخرین مجموعه ای که از شما منتشر شده، ‘کرونولوژی’ نام دارد و شامل آثاری است که در طول مدت کاری تان گرفته اید و به ترتیب زمانی- که کمیهم پیچیده به نظر میرسد- به صورت آگاهانه چیده شده اند. عکسهایی که در گذشته در مجموعههای جداگانه ای قرار داشتند، از هم جدا شده تا به شکل جدیدی، که روایت پیچیده تری را شکل میدهد، کنار هم قرار گیرند. میخواهم کمی دربارة ایدهای که برای تدوین این کتاب، فصل بندی آن و تولیدش داشتید، توضیح دهید.علاوه بر این که ‘کرونولوژی’ نگاهی به گذشته دارد، من آن را ‘کتاب یک هنرمند’ تلقی میکنم؛ بیشتر از آن که دوره ای دقیق بر آثارم باشد، کتابی مفهومی است. این طور استنباط میکنم که به آسانی و با نگاهی بر جریان کار من، طی یک دورة طولانی (سی سال)، مفاهیم تازه و روابط غیر قابل پیش بینی را میتوان کشف کرد. به طورکلی، جریان کار من از موهبت روایتی ساختاری بهره مند است. برایم شگفت آور بود که از آتش سوزی، عکاسی کرده ام، بعد به عکاسی از سیل بازگشته ام، و دوباره عکاسی از فرود یک فضاپیما و باز عکاسی از سیل. شکل و آغاز این ایدهها را دوست دارم، حتا کارهای اولیه ام که کاشتن دانههایی بود و سالهای بعد ریشه داد. به عکسهایی که 1978 از جنگل و خاروخاشاکهایی که بیست سال بعد عکاسی کرده ام، نگاه کنید، یا تصویرهایی را که زمینهای بیابانی در 1998 گرفته ام و تکرار همان عکسها در 2003، که این بار همان بیابانها بر اثر انفجار بمب متفاوت به نظر میرسند. من از این جور کار کردن، از وقفه افتادنها میان عکسهای یک مجموعه و از ادامه دادن دوباره، لذت میبرم. مثل زمانی که به طور همزمان سرگرم کار روی مجموعههای ‘باریکه راه سرطان’ و ‘گلدن گیت’ بودم. جدا کردن عکسها از روایتهای شان و قرار دادن آنها در زمینه ای دیگر برای بررسی آنکه چه طور عمل میکنند، نوعی آزادسازی آنهاست، به وسیلة طرح ریزی کتاب به شکلی که بر اساس ترتیب زمانی و تاریخی به وجود آمده و آشکار شدن ارتباطهای مفهومیکه قبل از آن مشخص نبودند. برای مثال، من در 1988 از تأثیرات شکل گرفتن تمدن در یوسمایت9 عکسهایی گرفتم که در آنها شمایل طبیعی و جاودانة یک گنبد نیمه تمام به چشم میخورد. درباره عکسهای قاهره امروز، که در پس زمینة اهرام قرار دارد، این روند تکرار شده.آن طور که به نظر میرسد، عکاسان ارتباط منحصربه فردی، اگر نگوییم ضروری، با زمان دارند و البته عنوان کتاب شما هم به همین مسأله اشاره دارد. میتوانید دربارة ارتباطتان با زمان و خصوصاً نحوة تجلی آن در کتاب تان صحبت کنید؟‘کرونولوژی’ هیچ متن نوشتاری ندارد و من فقط سه جمله در ابتدای کتاب و به عنوان مقدمه آورده ام: عکسهای این کتاب بر اساس تقدم و تأخر زمانی که گرفته شده اند، کنار هم قرار گرفته اند؛ عکس میتواند گویای مسائل مختلفی باشد، اما، به طور حتم، همیشه گویای زمان است؛ این کتاب قطعهای از زمان است. من ترجیح دادم هر نوع متن نوشتاری را از کتاب حذف کنم. هرچند بیش از اندازه سنگین و سخت فهم به نظر میرسید، ولی هنوز سرنخی از افکار من در آن دیده میشود. عکسهای این کتاب بر اساس تقدم و تأخر زمانی، که گرفته شده اند، کنار هم قرار گرفته اند. این جمله فصل بندی کتاب را روشن و بر آن تأکید میکند. همچنین روشن کنندة روند کار عکاس به وسیله روایتی ساختارگراست. در حقیقت، این جمله کلیدی، عکسهای من را از متن قبلی شان جدا و آنها را به صورت تازه ای عرضه میکند. نه تنها میتوان فرم عکسها، تکامل تکنیکی و فلسفی، تغییر از سیاه وسفید به رنگی و گذر از عکسهای توصیفی- سیاسی به عکسهای استعارهای را در این روند مشاهده کرد، بلکه این آثار حامل قدرت شگفت انگیز خاطره گونه ای هستند که با نگاه کردن به آنها از این نقطه نظر بیشتر به خاطره نویسیهای روزانه شباهت پیدا میکنند. عکسی از جنگلهای هاوایی در 1978 من را در حالتی که میان درختان ایستاده بودم و دوربین را به طرف تاریکی نشانه رفته ام، به روشنی در خود دارد. با پیش رفتن در کتاب، کمی جلوتر با تصاویری از لاشة حیوانات مرده روبه رو میشوم و نقطه ای که در آن لحظه ایستاده بودم؛ بیابانی دورافتاده را در زیر آفتاب سوزان و احاطه شده توسط لاشههایی که بوی تعفن میدهند، به یاد میآورم. بعد تصویر انسان تنهایی کنار دریا دیده میشود که من را به یاد نقطة دید میاندازد؛ جایی که میتوانستم برای روزها مردم را در حال تعامل با المانهای مختلف نظاره کنم تا به سرنخی برای ارتباط مان با زمین برسم. در متن جدید این کتاب، عکسها به قسمتی از یک آلبوم مربوط به خاطرات شخصی تبدیل شده و از زیبایی شناسی یا کارکرد فرهنگی شان جدا شده اند. آنها زندگی من به صورت ثبت شده هستند. عکس میتواند گویای مسائل مختلفی باشد، ولی به طور حتم همیشه دربارة زمان است. یک نقاشی دربارة هر چیزی میتواند باشد، ولی در نهایت دربارة ‘نقاشی’ است. گمان میکنم این جمله مانیفست فرمالیستها در دهة 50 درباره نقاشی مدرن بود؛ مفهومی که در دهة 1970 توسط جان زارکوفسکی10 بسط پیدا کرد؛ چیزی تحت تأثیر اینکه عکاسی دربارة هر چه باشد، در نهایت دربارة عکاسی است. من در یادداشتهای روزانه ام بر مفهوم مشابهی تأکید کرده ام تا نقش زمان را برجسته کنم. نکته اینجاست که درگیری عکاسی با زمان یک موضوع کهنه است، ولی ما هنوز فراموش اش میکنیم. کتاب قطعه ای از زمان است و همة کتابهای عکاسی جریانی از ورق زدن است که گذشت زمان واقعی را نشانه گذاری میکند، همچون حرکت عقربههای ساعت. رولان بارت11 میگوید: «دوربین، یک ساعت است.» کتاب هم یک ساعت است.در اواخر دهة 1970 تغییری تکنیکی، نظری و عملی، بخصوص در رابطه عکاسی با هنر، به وجود آمد که عکاسان را متوجه عکاسی رنگی و دوربینهای قطع بزرگ کرد. در ‘کرونولوژی’ با صراحت تغییر جهت خود را نشان میدهید؛ و من به این فکر افتادم، چه چیزی شما را ترغیب کرد دوربین ‘هسل بلاد’ خود را زمین بگذارید و به دوربینهای قطع بزرگ و فیلم رنگی رو بیاورید؟ در واقع، چه چیزی شما را متقاعد کرد این روش درستی است؟پذیرفتن کارهای ایگلستون12 توسط زارکوفسکی به وضوح در دنیای عکاسی و بعد خارج از مرزهای آن شنیده شد. هرچند گمان میکنم ایدة زارکوفسکی مهم تر از کار ایگلستون بود. این موضوع روشن کنندة آن است که، چرا امروز عکاسان به عکاسی رنگی رو آورده اند. از زمانی که زارکوفسکی رنگ را به عنوان زبانی گویا مطرح کرد، ما هم به شیوة جدید رو آوردیم. این حرکت را حرکتی رو به جلو میدانم. کاملاً درگیر آن شدم و دیگر هیچ وقت عکس سیاه وسفید نگرفتم. و اما نکته دیگر، در رابطه با انقلاب رنگی که زارکوفسکی به راه انداخت، این است: حجم انبوه فعالیتهای رنگی از آن زمان تاکنون تأثیر به سزایی در همه رشتههای هنری داشته است و نه فقط عکاسی. گمان میکنم، در آینده خیلی از نقدهای تاریخی هنر معطوف به جنبش عکس رنگی در دهه 70، به عنوان دوره ای تجربی، که خیلی قدرتمند و تأثیرگذار بود، خواهد بود و اهمیت زیادی هم پای جنبشهای هنری دیگر مثل مینیمالیسم13، هنر مفهومی14 و پرفورمنس آرت15 خواهد داشت. گمان میکنم دوران اولیة عکاسی رنگی راهی را پیش روی تجربیاتی در سطح بالاتر همچون عکاسی رنگی دیجیتال گذاشت. هم دوره اول عکاسی رنگی و هم دورة دوم عکاسی رنگی دیجیتال امروزه در اعماق دنیای هنر تجربه گرا جا دارند؛ چیزی که در دهة 70 غیر قابل تصور بود. از آنجا که ‘کرونولوژی’ شامل بسیاری از عکسهای موفق شما میشود، ممکن است عده ای از مخاطبان آن را راهی برای برجسته کردن هنر پیشین تان تلقی کنند؟ به عبارتی، شما سفری شخصی از سی سال تجربه عکاسی را نشان داده اید که دربردارنده نحوة پیشرفت کارتان، تغییرات و تکامل آن در طول زمان است که آن را به دلایل زیادی از جمله بجا گذاشتن تلفیقی از کارهای تان تألیف کرده اید و شاید هم سرانجام به خودتان اجازه داده اید کار در گذشته راها کنید و به جلو روی تان بنگرید، بدون آنکه به عقب نگاه کنید. سه سؤال دارم. سؤال اولم این است، آیا با انتشار این کتاب احساس میکنید بار سنگینی از روی دوش تان برداشته شده یا اهمیت گذشته را در کارهای کنونی تان بیشتر کرده؟ آیا عکاسی شما از زمان اتمام این کتاب دچار تغییر شده؟ آیا چنین نگاه آگاهانه و خویشتن نگری به کارهای تان دارید؟این نکته که این کتاب توجه زیادی را به تاریخ عکاسی من جلب میکند، نکتة قابل توجهی است که تا به حال به آن فکر نکرده بودم. ‘کرونولوژی’ به طور حتم نوعی نگاه درونی است. «من به دنبال هیچ درون نگری نیستم.» البته، این جمله را از روشا16 وام گرفته ام. من به این کتاب به عنوان گلچینی از کارهایم نگاه نمیکنم. صدوبیست وپنج عکس در این مجموعه گنجانده شده که براحتی میتوانستم آنها را با صدوبیست وپنج عکس دیگر عوض کنم. در واقع، اگر میتوانستم، دویست وپنجاه عکس را در آنجا میدادم تا به گونه ای بهتر به بیان زیرمتن عکسها پرداخته شود، ولی در آن صورت کتاب خیلی سنگین و حتا غیر قابل حمل میشد. حقیقت آن است که من هیچ وقت کارهای اولیه ام را رها نخواهم کرد. من بیش از سی وپنج نگاتیو دارم که هیچ وقت چاپ نشده اند. در حقیقت، آرشیوی برای ایدههای کهنه و جدید دارم که آن را پنهان کرده ام و، در ضمن، امروزه با استفاده از فناوری دیجیتال میتوانم نگاتیوهایی را چاپ کنم که قبلاً امکانش وجود نداشت. بنابراین، حق با شماست. مخاطبین ممکن است برداشتی درون نگرانه از این کتاب داشته باشند، ولی من این طور به آن نگاه نمیکنم. من از طراحی و تولید این اثر خیلی راضی هستم. پی نوشت 1. chronology. 2. roger minick. 3. ansel adams. 4. wynn bullock.5. ed Weston. 6. dave bohn. 7. dorothea lange. 8. harry Callahan.9. Yosemite. 10. john szarkowski. 11. roland barthes. 12. eggleston. 13. minimalism. 14. conceptual art. 15. performance art. 16. ruscha. تهیه شده توسط: مجله تندیس/ ترجمه: سمیرا نوروز ناصری/culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: مشهورترین عکسهای جهان!! عکاسی متفاوت از کودکان! (تصویری) بهترین عکسهای بخش مسابقه نشنال جئوگرافیک در سال 2010 عکسهایی جالب و دیدنی از زمانهای گذشته!! چگونه از کودک خوابیده عکسهای متفاوت و خلاقانه بیندازیم؟!!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 936]
صفحات پیشنهادی
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی. نگاه انتقادی او به معضلات و مشکلات اجتماع پیرامونش است. آن دسته از آثار او، که معرف دیدگاه او نسبت به اجتماع و طبیعت بوده و ...
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی. نگاه انتقادی او به معضلات و مشکلات اجتماع پیرامونش است. آن دسته از آثار او، که معرف دیدگاه او نسبت به اجتماع و طبیعت بوده و ...
بنویس
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی · چطوری سمبوسه درست کنیم · خوزستان ظرفيت برگزاري يك رويداد ادبي به نحو بسيار مطلوبتر راداشت · 7 راه كاشتن بذرآرامش و سعادت درذهن ...
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی · چطوری سمبوسه درست کنیم · خوزستان ظرفيت برگزاري يك رويداد ادبي به نحو بسيار مطلوبتر راداشت · 7 راه كاشتن بذرآرامش و سعادت درذهن ...
آغاز تحقيقات فضايي ايران با يك برنامه 10 ساله
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی · جشن ساز: منتظر اكتشاف در ميدانهاي خشكي نخواهيم ماند · 33 آیکون زیبا با موضوع علائم راهنمایی و رانندگی ...
ریچارد میسراچ، ردپای انسانی · جشن ساز: منتظر اكتشاف در ميدانهاي خشكي نخواهيم ماند · 33 آیکون زیبا با موضوع علائم راهنمایی و رانندگی ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها