واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آثار وی در کنار گروهی دیگر از هنرمندان ایرانی به حراجیها راه یافته است و به فروش رسیدهاند. حراجی کریستیز در دوبی برگزار شد و یکی از آثار پیرهاشمی به مبلغ.... واسطهها واقعاً مهم هستندگفت وگوی آرش صداقت کیش با افشین پیرهاشمی افشین پیرهاشمی، متولد 1353، چندین سال است که به سبک وسیاق مشخصی نقاشی میکند. آثار وی در کنار گروهی دیگر از هنرمندان ایرانی به حراجیها راه یافته است و به فروش رسیدهاند. حراجی کریستیز در دوبی برگزار شد و یکی از آثار پیرهاشمی به مبلغ پانصدوپنجاه هزار دلار به فروش رسید. از آنجایی که پرسشهای زیادی در رابطه با نحوة افزایش یا کاهش قیمت، چگونگی ورود به حراجی و مسائلی از این دست در ذهن مخاطبین شکل میگیرد، در این گفت وگو تلاش کردیم به این پرسشها و همچنین سازوکار این جریانات از دیدگاه هنرمند پاسخ داده شود. به نظر شما دلیل این که کار افشین پیرهاشمی پانصدوپنجاه هزار دلار در حراجی کریستیز دوبی فروش رفته، چیست؟فکر کنم شبیه بی ینال ششم، فضایی به وجود آمده بود که احتیاج به آدمها و جریان جدید داشت. آن موقع، با وجود این که برنده شدم، خبر نداشتم، ولی بعدها متوجه شدم، فقط یک بی ینال نبوده، بلکه سیاستی در کار بوده؛ برای این که نسل جدیدی معرفی شوند. این جریان هم مشابه است. الآن هنر خاورمیانه از طریق حراجی (خصوصاً کریستیز) معرفی میشود؛ چون حراجی قدیمی است. آنها دنبال آدمهایی هستند تا کارشان بُرد داشته باشد. الآن برای اینکه موفق شوند، هنر خاورمیانه را باید مطرح کنند، درنتیجه، باید آرتیستهای خوب داشته باشند که کارشان دوام بیاورد و بتوانند پشت آنها بایستند. امیدوارم یکی از هنرمندان ایرانی، که برای کارشان انتخاب میکنند، من باشم! چرا خاورمیانه؟اینجا منطقه ای است که پولدارهای زیادی دارد. آدمهایی که با تلاش یا هر دلیل دیگری پولدار شده اند و الآن موقعیت مناسبی است که هنر به آنها معرفی شود. این فضا برای این افراد لذت بخش است؛ کاری را میخرند، اول لذت میبرند، بعداً میبینند که گران هم شده. هنرمند را تعقیب میکنند؛ برای این که بینند چه کاری انجام میدهد تا کار دیگری از او بخرند. با هنرهای دیگر مثل فیلم متفاوت است. اثر متعلق به خود خریدار است. به این دلیل که مالکیتش را دارد؟-بله. بعد این آدمها بین یکدیگر با این کارها رقابت میکنند. کی چه کاری را دارد؟ کار چه کسی گران تر است؟ چشم وهمچشمیشان را در هنر نشان میدهند. فکر میکنم، برای هنر این فضای خوبی است. میدانید خریدار کار چه کسی بوده؟ چه قدر از این مبلغ به شما میرسد؟از یک کلکتور شنیدم که خریدار نمایندة موزه ای در ابوظبی یا دوبی بوده. چیزی از این مبلغ گیر من نمیآید. کار متعلق به من نبود. کسی قبلاً نقاشی را از من خریده بود. دو- سه سال قبل فهرست خریداران یکی از حراجیهای دوبی را دیدم. به نظر خریدارانی نبودند که باعث اعتبار هنر ایران شوند. مثلاً هیچ موزه ای در فهرست نبود، مجموعه دار مشهوری نبود، حتا چند هتل جزء خریداران بودند. خریداران حراجی دوبی با خریداران همان حراجی کریستیز در لندن یا نیویورک فرق ندارند؟چرا. من که خودم نبودم، ولی مثلاً شنیدم، خریداری با موزه رقابت میکرده. اینجا آدمهای پولدار بیشتر است، درنتیجه، کارها به جای موزهها در خانهها میروند. به نظر شما چه قدر احتمال دارد کسی از این مسیر اعتبار هنری کسب کند و نهایتاً وارد تاریخ شود؟از این مسیر؟! ... اصلاً طرح این موضوع برای تان جالب است؟نه، برایم مهم نیست. برایم این مهم است که به عنوان یک ایرانی جوان میتوانم مطرح شوم. برایم لذت بخش است، درست مثل این که در تیم ملی فوتبال هستم. به نظر شما مسیرش این هست؟بله، در دنیای الآن این شده. آیا در اینجا با یک سیستم طرف هستیم که احتیاج دارد آدمهای جدید را، به دلایل مادی یا اعتباری ... بالا ببرد، یا آدمهایی در سیستم حراجی این کار را انجام میدهند؟اینها آدمهایی هستند که در کارشان وارد هستند و به بازار آینده فکر میکنند. دقیق تر بگویم: این اشخاص بازار را میسازند یا با تیزهوشی سعی میکنند مسیر بازار آینده را حدس بزنند؟افرادی هستند، اما خودشان بازار نمیسازند. ممکن است کلکتورها بازار بسازند و البته سعی میکنند با، بازار ساختن افراد مقابله کنند. دوباره به سؤال اول برگردیم: چه چیزهای دیگری ممکن است دلایل رسیدن شما به اینجا شده باشد؟ مثلاً شما میتوانید سازش کنید؟میتوانم مانور بدهم! یا بقیه چیزها چه قدر در روابط مهم است یا سطح خانوادگی ...؟ لطفاً به ترتیب اهمیت بگویید.اولین مورد خودکار است. من در سه حراجی اول نبودم. بعد از این که در بی ینال چین برنده شدم، توجه آنها جلب شد. از چند سال قبل راجع به یک نفر یا جریان تحقیق میکنند. دوست داشتید در حراجیهای اول باشید و نبودید؟دوست داشتم در یکی از حراجیها باشم؛ به هر دلیلی نشد. الآن فکر میکنم، خوب شد نرفتم. آن وقت من هم مثل بقیه دوست داشتم وارد حراجی شوم، ولی الآن میدانم، برای اینکه بتوانید وارد حراجی شوید و شکست نخورید، باید کلکتور داشته باشید و خیلی از مسائل دیگر ... درباره کارها؛ به نظرم کارهایت نکاتی دارند که برای ارائه در این حراجیها مناسب هستند. مثلاً کارها گرافیک ساده ای دارند و برای اغلب بینندگان اثری راحت محسوب میشوند.کاملاً درست است. البته، موقع ترسیم به این مسأله فکر نمیکنم، ولی در انتخاب کار دخیل است. حتا ممکن است کاری داشته باشم که یک منتقد بپسندد، ولی در حراجی موفق نباشد. به این موضوع که چه کاری ارائه میشود، توجه دارم. نکتة دیگر درباره نقاشیها موضوع آنهاست. ستارههای سینما، خانمهای جوان، ... این موضوع در فروش تأثیر دارد؟بله، به این مسأله فکر میکنم. در یک زمانی که کارم تکراری شده بود، آن فضا را با ترسیم ستارههای سینما تغییر دادم. اتفاقاً چه قدر هم گرفت! نمیتوانم بپذیرم و به نظرم بعید است که نقاشی، یک ستارة سینما را بکشد و نداند توجهها را جلب میکند!مهناز افشار را نه، ولی مهتاب کرامتی را آگاهانه انتخاب کردم. آن وقت در کارم گیر افتاده بودم و این کار را کردم، فکر نکردم به نفع من هست یا نه. نکتة دیگر عنوان کارهاست. عنوانها هم مثل فرم کار و موضوع آن هستند؛ شیک به نظر میرسند و یادآور اسم ماشینها هستند. مثل سری X.حقیقتش زیاد اهل انتخاب کردن اسم برای کارهایم نیستم، ولی از وقتی فهمیدم در هنرِ الآن اسم مهم است، به اسم اهمیت میدهم و سری X از مجهول ریاضی گرفته شده و به علت اشاره به قسمتهای نامشخص مجهول هر کار در نظرم، انتخاب شده. دقیقاً در مجموعة BMW عنوان به این که گفتید، نزدیک میشود. و عوامل بعدی؟درک روابط اجتماعی. نقاش با آدمهای مختلفی طرف میشود: مجموعه دار، روزنامه نگار، نویسنده، گالری دار، ... باید بلد باشد با این آدمها ارتباط برقرار کند و طرف شود. یا این که هنرمند با یک نفر در ارتباط باشد و آن شخص بقیة کارهای هنرمند را انجام دهد. البته، این مورد شغلی است که در ایران وجود ندارد. خیلی از هنرمندان بااستعداد به همین دلیل حذف شدند. کسانی هم که به روابط اهمیت نمیدهند، به نظرم اشتباه میکنند؛ چون میتوان گفت، هیچ اثری از آنها باقی نمیماند. این واسطهها واقعاً مهم هستند. میدانم که این رشته در بعضی از کشورها وجود دارد؛ چرا ما که در هر شهری لااقل یک دانشگاه آزاد داریم، این رشته را درس نمیدهیم؟ چرا Agent هنر تربیت نمیکنیم؟ الآن از جاهای دیگر اینها با من تماس میگیرند، ولی دیر شده. من دیگر کارها را یاد گرفته ام. علاوه براین، شانس هم دخیل است. نکته ای هم یادم آمد: عجله نداشتن، صبر کردن و برای دو- سه سال آتی برنامه ریزی کردن. به نظر شما آنهایی که دوست دارند وارد حراجی شوند و امکانی برای شان فراهم نشده یا اگر وارد شدند، کارشان فروش نرفته، از سازوکار ماجرا اطلاع ندارند؟ساختار این حراجی ها به شکلی است که همه نمیتوانند وارد شوند. ساختارِ رقابتی است و اگر همه وارد شوند و بالا هم بروند، دیگر ارزشی ندارد. فکر میکنم، یکی از چیزهای را که گفتم، ندارند. هنرمند خوبی را میشناسم که در روابط انعطاف ندارد و به جایی هم نرسیده. کسی را هم میشناسم که روابطش خیلی زیاد بوده، ولی کارهایش چندان چشمگیر نبوده؛ تا یک جایی آمده و بعد متوقف شده. آدمی را هم میشناسم که هر دو کار را به خوبی انجام میداده، ولی خیلی بدشانس بوده. ادامة این ماجرا را چه طور پیش بینی میکنید؟ تا پنج سال بعد هم فروش آثار شما و بقیة هنرمندان ایرانی باقی میماند؟ لطفاً دربارة نکات منفی این فضا صحبت کنید.در خاورمیانه هیچ چیز را نمیتوان پیش بینی کرد. فروشهای باورنکردنی داریم. فروش آرتیستهای جوان با این قیمتها مختص این منطقه است. اینجاست که بعد از دو حراجی قیمت کار یک هنرمند به میلیون دلار میرسد! از طرفی، نمیدانیم سال دیگر اصلاً حراجی در کار هست یا نه یا مثلاً جنگ دیگری در منطقه راه میافتد! درباره پنج سال بعد، که هیچ، درباره سال بعد هم نمیدانم. به همین دلایل فکر نمیکنم این جریان همیشگی باشد و دربارة کار خودم به این فکر هستم کارم را جاهای دیگر هم ارائه کنم. درکل، نکته مثبت ماجرا توجه زیاد به هنر تجسمیمان در داخل و خارج ایران است. نکتة منفی هم این است، وقتی کاری به خوبی فروش میرود، از آن تقلید میکنند. یک جوان میبیند، بعضی از کارها این قابلیت را به هر دلیلی داشته اند که وارد حراجی شوند، فکر میکنند باید با فضای مشابهی کار کنند. مثلاً اگر هنرمند روی کارش خط نوشته باشد، استفاده از خط زیاد میشود. دیگر چیزی از خودشان ارائه نمیکنند و نهایتاً خلاقیت از بین میرود.الآن بیشتر راجع به جنبههای بیرونی کارهایت، عواملی که به نظرم در فروش کارها تأثیرگذار بودند، صحبت کردیم. شخصاً برخی از انتقادهای جدی را به کارهایت وارد میبینم. امیدوارم فرصت دوباره ای به دست آید راجع به آنها صحبت کنیم. درپایان، برایت آرزوی موفقیت میکنم. فکر میکنم، فروش بالای آثار هنرمندان ایرانی تأثیر مثبتی بر اقتصاد هنر دارد و نتیجة آن شامل حال همة هنرمندان میشود. تهیه شده توسط: مجله تندیس/culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: خاطرات فراموشی رنگهایی که شنیده میشوند معرفی هنرمند موفق معاصر؛ منیر شاهرودی فرمانفرمائیان (+عکس آثار) با تصویرگر کتابهای کودکی معرفی حسین والامنش، هنرمند ایرانی مقیم استرالیا (عکس آثار)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 910]