تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعا كردن را در هنگام رقّت قلب غنيمت شمريد، كه رقت قلب، رحمت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845538963




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مرواریدی در آغوش صدف


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه  - فصلی خواندنی از کتاب گرانسنگ و کم نظیر "بهشت ارغوان، قصه ناتمام فاطمه " آنچه می‌خوانید فصلی خواندنی است از کتاب گرانسنگ و کم نظیر "بهشت ارغوان، قصه ناتمام فاطمه "، به خامه محقق، ادیب و رمان نویس نامدار دینی، کمال السید، که توسط مترجم چیره دست، سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، به زیبایی به فارسی برگردانده شده است. السید، نویسنده عرب زبانی است که اخیراً ملیت ایرانی گرفته است. وی بیش از 130کتاب و تحقیق به صورت مجموعه ای تاریخی از زندگی اهل بیت با عناوین غروب سرخ فام، زنی به نام زینب، ششمین باغبان اندیشه، سوار سبز پوش آرزوها، نغمه‌ای در روزگار گرگها، باران و کویر، نگاهی نو به زندگی و زمانه امام محمدباقر(علیه‌السلام)، زیارتنامه عشق و زندگینامه امام هفتم را در کارنامه ادبی خود دارد. کتاب عشق هشتم از وی، رمان برگزیده انجمن قلم ایران و جشنواره رضوی بوده است. ... «خدیجه» ناگهان از جا برخاست. احساسی شگفت در جانش تراوید: احساسی سرشار از شادمانی و آرزو؛ همانندِ نوری در تاریکی... با خود اندیشید: «این موج سبکبار شادی از کدام سو می‌آید؟». و هر چه اندیشید، به پاسخی روشن دست نیافت. اینک، چندی بود که هر چه پیرامون او می‌گذشت سراسر حُزن و اندوه بود و تلخی و نومیدی را ارمغان می‌آورد. او به چشم خود می‌دید که چگونه مردم «قریش» همسرش را می‌آزارند، به او ستم می‌کنند، به ریشخندش می‌گیرند... و دروغگویش می شمارند؛ او را که راستگویی اَمین بود. لحظه ای با خود گفت: «شاید این، نشانه ی یک بارداری دیگر است؛ بارداری بهارانِ امّید و زندگی!» امّا چگونه؟ مگر پیش از این، «عبداللّه» و «قاسم» با پَرکشیدنی زود هنگام، او را در اندوهی ژرف رها نکرده بودند؟ و به راستی که این غم همانند زخمی همیشه تازه، بر جانش نشسته بود... ناگاه به خود آمد: نه! او امیدوار بود. در ژرفنای جان خود، امید را حس می‌کرد که همانند شکوفه ای بهاری، رو به شکفتن و بالندگی دارد. این بارداری، امّا، چیز دیگری بود. احساس می‌کرد سبک شده است، گویی در آستانه ی پرواز است. آرامشی خاص در وجودش جریان داشت؛ همچون جوشیدن و جاری شدن چشمه ای زلال و خوشگوار... و این، با احساسی دیگر نیز درآمیخته بود: هاله ای از نور، به زلالی و نَرمی، پیرامون چهره اش در گردش بود... این بارداری نشانه ای دیگر هم داشت: جز خرمایِ تَر و انگور، دلش هوای چیز دیگری نداشت! در این حال و هوا، خدیجه جامه ی بیرونی اش را به تن کرد. اینک همسرش انتظارش را می‌کشید؛ و نیز پسر عموی جوان همسرش که چون سایه ای هوادار و همراهش بود.آن گاه، هر سه به سوی «کعبه» روان شدند؛ کعبه: قبله ی شوق دلها؛ سَرایی که «ابراهیم» برای خدای خویش ساخته بود.اکنون کعبه سایه ساران گسترده اش را نثار زمین می‌کرد. سکوت، گرداگرد کعبه دامن گسترده بود. تنها، زمزمه ی دو مرد به گوش می‌رسید که کنار «زمزم» نشسته بودند. یکی از آن دو، ناگاه به درِ «صفا» خیره شد. منظره ای که می‌دید، برایش شگفت می‌نمود: مردی پدیدار شد که چهل تا پنجاه ساله به نظر می‌رسید، با بینی برآمده و چشمان درشت و سیاه. گویی ماه بود که بر زمین می‌خرامید. سوی راست او، نوجوانی همانند شیربچّه ای راه می‌سپرد؛ و از پی آن دو، زنی که گیسوان و اندامش را پوشانده بود. آن سه به سوی «حجر أسود» رهسپار شدند و پس از لمس کردن و بوسیدن آن، هفت بار پیرامون کعبه طواف گزاردند. آن گاه مرد گوشه ای ایستاد. سپس نوجوان، سوی راستش و زن، از پی او ایستادند. آن مرد سیه چشم آواز برآورد: «اللّه اکبر». از پی او، نوجوان و زن نیز ندا دادند: «اللّه اکبر». مرد، با آن چهره ی تابناک، به رکوع و سجده رفت؛ و زن و نوجوان نیز چنین کردند. بر کناره ی زمزم، مرد تازه وارد زمزمه کرد: - این، شیوه ای است که ما تا امروز چیزی درباره اش نشنیده ایم. مردی از «بنی‌هاشم» که صدای او را می‌شنید، گفت: - آن مرد، برادرزاده ی من، «محمّد» فرزند «عبدالله» است. آن زن، همسر اوست؛ و آن نوجوان، «علی» فرزند «ابوطالب». اکنون، در سراسر جهان، جز این سه تَن کسی نیست که خداوند را به این شیوه عبادت کند. در همین حال، خشم بر چهره ی مردان پیرامون، سایه افکنده بود؛ مردانی که این گروه کوچک را زیر نظر داشتند تا آن گاه که کعبه را ترک گفتند و در ورایِ دیوارهای خانه‌ها نهان شدند. روزها و ماه‌ها از پیِ هم می‌گذرند و جنین هر لحظه بزرگ تر می‌شود. از چهره ی خدیجه نور می‌تراود و هر دَم تابنده تر می‌گردد. درد زایمان آغاز گشته است. در این هنگامه، در میان صخره‌های «حَرا»، محمد به مکّه می‌اندیشید؛ و به سرنوشت جهان و راهِ انسان. چهره اش پُر از اندوه بود، همگونِ آسمانی پوشیده از ابر. در اندیشه ی مردم خود، چنین اندوهگین بود. می‌خواست چشم آنان را به سوی نوری بگشاید که بر فراز این کوه، آن را یافته بود. امّا آن‌ها، خود، راه را بر او بسته بودند. آنان عادت کرده بودند که همانند خفّاشان در تاریکی به سر بَرَند. از ملکوت آسمان‌ها روی برتافته، به پَستِ زمین فرو افتاده، و اکنون در میان عناصری از خاک و گل گم شده بودند. این مردم از هیچ کاری باز نایستادند؛ آزارش دادند، به ریشخندش گرفتند، او را نکوهش کردند و گفتند: «محمّد جادوگری دروغگوست... و مردی است ناقص که از او نسلی به جا نمی‌ماند و با مرگش خاطره اش نیز خواهد مُرد، زیرا هیچ فرزندی ندارد.» با یادآوری این طعنه، احساس کرد که خنجری تیز بر قلبش نشسته است. محمّد همانند «نوح» و «ابراهیم» و «موسی» و «عیسی»، اندوهگینانه به مردم خود می‌اندیشید. در آن حال، چنان غرق این اندیشه بود که به آنچه پیرامونش می‌گذشت، توجّهی نداشت. ناگاه فضا از نور پوشیده شد. لایه ای شفّاف همچون مِه، گرداگرد او را فرا گرفت. سکوت، همه چیز را در خود فرو برد. هر صدایی خاموش و محو گشت. اکنون، محمّد تنها کلماتی را می‌شنید که در ژرفای جانش جاری می‌شدند، همچون نوری که در آبی آینه گون نفوذ می‌یابد؛ کلماتی ژرف و تأثیر گذار که از شنیدنشان آب دهانش خشکید و عرق از پیشانی اش سرازیر شد. کلمات، همانند دانه‌های پراکنده ی مروارید، ستاره آسا در عمق جانش تابیدن گرفتند: - إنّا أعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر. إنّ شانئک هو الأبتر. [سوره ی کوثر (108).] [ما تو را چشمه ی کوثر دادیم. پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. بدخواه تو، خود، بی تبار خواهد بود.] پیامبر، شادمان به خانه باز آمد. هنگامی که همسرش را دید، دریافت که او نیز شادمان است. خدیجه با چشمانی لبریز از مِهر به او نگریست و با صدایی آمیخته به پوزش گفت: - من فرزندی دختر برایت آورده ام. و می‌دانم که پسر همانند دختر نیست. [به اقتباس از آل عمران/ 36: «قالت رب انی وضعتها انثی... و لیس الذکر کالانثی .».] پیامبر، در حالی که این هدیه ی آسمانی را با محبّت در آغوش می‌فشرد، زیر لب زمزمه کرد: - أنّا أعطیناک الکوثر... او را فاطمه می‌نامم، تا خداوند از هر بدی و زشتی دورش دارد. بدین سان، همچون مرواریدی در آغوش صدف، فاطمه پدیدار شد: با دهانی غنچه گون و لطیف؛ و با چشمانی گشاده همانند دو پنجره که رو به جهانی گسترده باز می‌شوند: جهانی سرشار از صفا و آرامش. منبع : بهشت ارغوان، قصه ناتمام فاطمه (مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا) /6262




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 601]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن