واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: اغلب جوانان می توانند بدون اتکا به پدر و مادر، از پس مسئولیت های زندگی برآیند. البته این شامل همه جوان ها نمی شود. برخی از جوانان، از خیلی پیش از این سن، این توانایی را به دست می آورند و به اصطلاح «پخته» می شوند و برخی دیگر، حتی تا ۴۰سالگی هم نمی توانند از پس کارهایشان برآیند. جوانی که نتواند در ۲۵سالگی از پس امورش برآید و توانایی چرخاندن دست کم چرخ زندگی خودش را نداشته باشد، احتمالاً تا پایان عمرش هم توانایی این کار را نخواهد داشت. چون دیگر زمانی برای آموزش دادن به او باقی نمانده است. او در واقع حالا، چندی است که وارد جامعه شده و اگر به ابزار مهارت های زندگی مجهز نیست حالا به هر علتی، چه سستی های خودش، چه سستی خانواده اش و چه کم کاری نهادهای آموزشی بعد از این هم، چندان امیدی به تجهیز شدنش به این مهارت ها نمی رود. مگر این که به مرور زمان تجربه کسب کند. آزمون و خطا کند و فرصت هایی را از دست بدهد و با مشکلاتی عدیده دست و پنجه نرم کند تا چیزهایی یاد بگیرد که آن وقت چیزی حدود یک دهه از وقت مفیدش را از دست خواهد داد. به عقیده روانشناسان در گذشته، به کسانی که به دوره نوجوانی می رسیدند مسئولیت هایی داده می شد. برای مثال، کارهایی کوچک در محل کار پدر یا کارهایی در خانه، اما حالا به یک جوان ۲۰ساله می گویند کودک! برخی پدرها و مادرها، اعضای خانواده و اطرافیان، جوری تلقین می کنند که به نظر جوان ۲۰ساله هنوز بچه است و توانایی انجام خیلی کارها را ندارد چه رسد به اداره یک زندگی و حتی برای انجام کارهای شخصی اش نیاز به کمک دارد. در این میان کسی یا گروه ها و نهادهایی تأثیرگذارند. و بیشتر از هر کس و هر نهادی، جامعه سهم دارد؛ چرا که والدین امروزی به نوعی قربانیان تربیت غلط در گذشته هستند. جامعه باید امکان انجام یک سری از کارها را به جوانان بدهد و آنان را در انجام کارهای اجتماعی وارد کند.باید از ابتدا و بویژه از دوران مدرسه یعنی ۸ ۷ سالگی روی بچه ها کار شود. آنان، اغلب، اعتماد به نفس ندارند. باید به آن ها اعتماد به نفس داد. آموزش ها در این زمینه باید به طور مستقیم و غیرمستقیم داده شود. هدف آموزش مستقیم، خود جوانان هستند و هدف آموزش غیرمستقیم، والدین. در واقع باید طریقه فرزند داری به والدین آموزش داده شود. محققان دانشگاه جرج واشنگتن می گویند: ما به یک موضوع جدی برخورده ایم: «جوانانی که کودک بار آمده اند. » یعنی امروزه، تعداد بچه ها در خانواده ها کمتر شده است، بچه ها نقش تولیدی ندارند بلکه ارزش آنان تفاوت پیدا کرده است، بویژه در جوامع شهری، خانواده ها فرزندمدارند، خانواده در خدمت فرزند است و سعی می کند تمام خواسته های آنان را جامه عمل بپوشاند، به این ترتیب در این خانواده های فرزندسالار، مسئولیت پذیری در بچه ها کاهش پیدا کرده است و برخی جوان ها کودکانه تربیت شده اند. راه حل این قبیل مشکلات، برنامه ریزی صحیح است. جوان ها، اگر این مهارت ها را کسب نکرده اند باید بجنبند. وقتی نمانده است. اگر نتوانید این مهارت ها را یاد بگیرید، والدین خوبی برای بچه هایتان نخواهید شد و این مشکل، مثل یک دور تسلسل تکرار خواهد شد و گریبان نسل های بعدی را هم خواهد گرفت. خلاصه این که اگر دوست دارید، نسل بعد از چند و چون امور زندگی آگاهی پیدا کنند و دچار مشکلاتی نشوند که شما در مسیر ورود به جامعه و مسئولیت پذیری دچار آنها شدید، هرچه سریع تر عزمتان را جزم کنید و ضمن یاد گرفتن مهارت های زندگی، شیوه های یاد دادن آنها به بچه هایتان را هم یاد بگیرید. آن وقت می بینید که به کار بردن جمله «من نیمرو هم بلد نیستم درست کنم» از سوی یک پسر یا یک دختر، یک ارزش نیست بلکه یک ضدحال است. در دنیای جدید در کنار هر کوچه و خیابان، رستوران ها و فست فودهای زیادی هست که افراد بی شماری، خوراک روزانه خود را از آنها تهیه می کنند و همین موجب می شود که انتظار ما از یک جوان خیلی با گذشته تفاوت داشته باشد. حال با توجه به این اوضاع و احوال دنیای مدرن، آیا شما به عنوان یک همسر آن قدر توانایی دارید که یک وعده غذای شام میهمانان خودتان را در منزل تهیه کنید و یا ترجیح می دهید که از نزدیک ترین رستوران محل زندگی تان بگیرید و از آنجا طلب غذا داشته باشید و یا شما به عنوان یک آقا پسر رشید، آیا می توانید از قابلیت های دنیای مدرن برای اداره یک زندگی به خوبی استفاده کنید و به قول معروف، چند نفر دیگر هم از نان بازوی شما بهره مند شوند. روان شناسان به این مسئله هم اشاره می کنند که اگر جوان ها مهارت های زندگی را یاد بگیرند، خیلی بهتر در اداره کردن یک زندگی موفق می شوند. جامعه شناسان توصیه می کنند که البته مهارت ها در دنیای مدرن با سنتی تفاوت دارد اما نه در همه موارد. ما در مهارت های بیرون از منزل دست به سیاه و سفید نمی زنیم و هرچه دنیا مدرن تر می شود، این وضعیت هم پیشرفت می کند. در بحث مهارت های درون منزل هم شرایط طوری است که بیشتر نیازهای خانواده در بیرون منزل ارائه می شود و افراد در این باره به زحمت نمی افتند. البته توجه داشته باشید که مهارت های زندگی، قرص و دارو نیست که برای شما تجویز شود و شما هم یک دفعه از عهده همه امور زندگی برآیید بلکه این یک فرآیند و روال پیچیده ای است که با جامعه پذیری در طول زمان شکل می گیرد و بسته به همت خود شما دارد و البته مهمترین کانون جامعه پذیری، خانواده است. از پدر و مادر و اعضای خانواده خودتان بخواهید که شما را کمتر به خودشان وابسته کنند. ( www.kayhannews.ir )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2236]