واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: انگیزهها و نیازهای ناهشیار، حوادث و وقایع ناخواسته، دردها و رنجهای ناخوشایند، آموزهها و یادگیریهای نامرئی، مهمترین، مرموزترین و پنهانترین عوامل تربیت و شکل دادن رفتار و شخصیت آدمی محسوب میشوند. این عوامل کمتر در دایرهی دید و مشاهدهی اولیا و مربیان در میآیند و از تأثیر رازآلود آنها آگاهی سازمان یافتهای وجود ندارد. کافی است که هرکس نگاهی اجمالی به گذشتهی خود داشته باشد و حوادث و وقایعی را که موجب شده است تغییر و تحولی اساسی در افکار و شخصیت او ایجاد شود، برشمارد؛ آنگاه با کمال شگفتی متوجه خواهد شد که اغلب آنچه وجود او را تحت تأثیر قرار داده و یا سرنوشت وی را تغییر داده است، غالباً ربطی به برنامهریزیهای «قصد شده» و عوامل «پیشبینی شده» و آموزشهای «رسمی و ثبت شده» نداشته است. «تربیت» هر آن چیزی است که بر روی کودک اتفاق میافتد و منجر به تغییر او میشود؛ خواه مستقیم یا غیرمستقیم، خواه پنهان یا آشکار، خواه عمدی یا غیرعمدی و خواه مثبت یا منفی.برای آگاه شدن از عوامل پنهان، نامرئی، ناهشیار و غیرعمدی تعلیم و تربیت باید به تحلیلی عمیق از عوامل و سببشناسی رشد و تحول دست یافت. تحلیلی که قدرت تمایز بین «تربیت» و «شبه تربیت» را در دید اولیا و مربیان ایجاد کند و آنها را نسبت به آنچه به ظاهر ناچیز و کماهمیت است، اما در باطن تغذیه کننده و پیش برندهی جریان رشد و تغییر کودک است، آگاه سازد. اولیا و مربیانی که توانستهاند بین اهداف پنهان و اهداف آشکار تربیت، تمایز معنادار ایجاد کنند، میدانند که بین آنچه «قصد» میکنند و آنچه فرزندانشان «کسب» میکنند، تا چه اندازه اختلاف و بلکه تناقض وجود دارد. در پارهای از موارد نیز مشاهده میشود که آنچه به یک معنا به کام کودک تلخ ونا گوار است، ممکن است در معنایی دیگر به سود رشد او باشد، و اگر بتوان از همهی وقایع و محرکها و روی دادهای منفی و مثبت استفادهی سازنده کرد، آنگاه تهدیدها و بحرانهای زندگی نیز به فرصتها و بسترهای کمالزا تبدیل میشود. چرا که: رنج و درد به همان اندازه سازنده است که آسایش و لذت. کامیابی و موفقیت به همان اندازه مفید است که شکست و ناکامی. ناامنی و ترس به همان اندازه رشددهندهی استعدادها و مهارتهای کودک است که امنیت و آرامش. بحران و تعارض در زندگی کودک به همان اندازه موجب تحول و رشد اوست که هماهنگی، تعادل و توازن. در واقع، گاهی اوقات، «بود» چیزها در گرو «نبود» آنهاست! همچنان که تا زمانی که غم نباشد، شادی درک نمیشود. تا زمانی که «بیماری» نباشد قدر «عافیت» بر ملا نمیشود. تا زمانی که فقر و محرومیت نباشد، برخورداری و کامیابی پدید نمیآید. به عبارت دیگر: اگر امکان «شکست» نبود ،«موفقیت» به دست نمیآمد. اگر «عقدهی حقارت» نبود، تلاش برای «برتری» و جبران مضاعف صورت نمیگرفت. اگر امکان «فساد» و «گناه» نبود، «نجابت» و «پاکی» معنا نداشت. اگر «تاریکی» و «ظلمت» نبود، «روشنی» و «نور» احساس نمیشد. پس در یک کلام شاید بتوان گفت: «شر» عاملی است به همانسان مثبت که «خیر»! همانگونه که «پروتاگوراس»، اندیشمند بزرگ یونانی، به شاگردان خود میآموخت که همان لحظه که در ستایش شیء واحدی هستند در همان لحظه آن را نکوهش کنند، زیرا جهان واقعی انسانها با هم متفاوت است. اما به نظر میرسد در جامعهی امروز و در جهان معاصر، این مفاهیم و این نوع قرائت از تعلیم و تربیت، دیگر وجود خارجی نداشته باشد، چرا که تربیت کودکان امروز، در فضاهای مصنوعی، با برنامهها و روشهای ساختگی هم چون کارخانههای صنعتی در محفظههای مکانیکی صورت میگیرد. به همین سبب است که محصول این «باز تولید» با طبیعت آدمی و نیازهای متعالی او فاصله دارد. اما تعلیم و تربیت زنده با روشهای فعال و بالنده در مواجهه با چالشهای جدی زندگی رخ میدهد و از خلال آن شیوههای زیستن متعالی در میدان نبردهای متوالی کشف میشود. منبع: کتاب : تربیت از زاویه ی دیگر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 725]