واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
يك انديشمند برجسته جهان كه در گذشته ليبرال دموكراسي را پايان تاريخ مي دانست در مقالهاي با اشاره به بحران مالي بيسابقه در آمريكا، اين كشور و نظام سرمايه داري را را در حال فروپاشي دانست. فرانسيس فوكوياما در مقاله خود در هفتهنامه "نيوزويك" نوشت: علاوه بر برخي از شركتهاي مطرح آمريكايي تفكر خاص سرمايهداري نيز از هم فروپاشيد. فوكوياما در ادامه مينويسد: انفجار از داخل بانكهاي سرمايه آمريكا، ناپديد شدن بيش از يك تريليون دلار در بازار سهام در يك روز نشان از سقوط سرمايهداري آمريكا دارد. اين انديشمند ژاپنيالاصل همچنين ميافزايد: اين هزينه 700 ميليون دلاري كه بر دوش مالياتدهندگان تحميل شده است و ميزان شكست كه در والاستريت به وقوع پيوسته ميتواند بسيار بزرگتر از آنچه هست باشد. وي ميافزايد: ايدهها يكي از مهمترين موارد صادراتي ما هستند و دو ايده اساسي آمريكايي بر تفكر جهاني از اوايل دهه 80 ميلادي يعني هنگامي كه "رونالد ريگان" به عنوان رئيس جمهوري آمريكا انتخاب شد، تسلط دارد. اولين ايده، نگاه خاص سرمايهداري است كه مدعي مالياتهاي پايين، قوانين سبك، متوقف شدن حمايت دولت موتور رشد اقتصادي خواهد بود. بر اساس نظر فوكوياما، اين ايده دوران ريگان روشي را كه بيش از يك قرن به سمت دولت بزرگتر در حال گسترش بود، متوقف كرد. كاهش كنترل دولت نه تنها در آمريكا بلكه در سراسر جهان به برنامه روزانه تبديل شد. -"دموكراسي" اسم رمزي براي مداخله نظامي و تغيير حكومت است فوكوياما در ادامه در نيوزويك مينويسد: ايده بزرگ دوم همان موضوع آمريكا به عنوان ارتقا دهنده ليبرال دموكراسي در كل جهان بود كه به عنوان بهترين راه براي كسب شكوفايي بيشتر و آغاز يك نظم بينالمللي بود. قدرت و نفوذ آمريكا نه تنها بر تانكها و دلارهاي ما مبتني بلكه بر اين حقيقت تكيه دارد كه اكثر مردم شكل آمريكايي حكومت خودراي را جذاب يافته و خواستار بازسازي جوامع خود همراستا با اين مشي بودند. اين همان چيزي است كه "جوزف ناي" دانشمند سياسي آن را "قدرت نرم" نام داد. فوكوياما در ادامه مقاله خود ميافزايد: فكر كردن به اين دشوار است كه اعتبار اين شخصيتهاي آمريكايي تمام شده است. بين سال 2002 و 2007 در حالي كه جهان در حال لذت بردن از دوره بينظير رشد اقتصادي بود، ناديده گرفتن نظرات برخي جامعهشناسان اروپايي و آمريكاي لاتين كه از مدل اقتصادي آمريكا به عنوان "سرمايهداري گاوچراني" انتقاد ميكردند، ساده بود. اما اكنون موتور آن رشد اقتصادي يعني اقتصاد آمريكا از مسير خارج شده است و كشاندن مابقي جهان را به دنبال خود به قعر را تهديد ميكند. بدتر از همه، مقصر خود مدل اروپايي است: بر اساس شعار كنترل كمتر دولت، واشنگتن بر تنظيم كافي بخش مالي شكست خورد و اجازه داد تا آسيب عظيمي را به بقيه جامعه خود بزند. اين متفكر آمريكايي ژاپنيالاصل در ادامه نوشت: دموكراسي حتي پيش از اين از بين رفت. هنگامي كه ثابت شد صدام حسين سلاح كشتار جمعي ندارد، دولت "جرج بوش" رئيس جمهوري آمريكا به دنبال توجيه جنگ عراق بود. وي ميخواست تهاجم به عراق را با يك "دستور كار آزادي" وسيعتر مرتبط كرد و بنابراين ناگهان به فكر ارتقاي دموكراسي به عنوان يك سلاح بزرگ در جنگ عليه تروريسم افتاد. به عقيده فوكوياما، از نظر بسياري از مردم دنيا، لفاظيهاي آمريكا درباره دموكراسي بيشتر شبيه بهانهاي براي افزايش سلطه آمريكاست. "فرانسيس فوكوياما" در ادامه در هفتهنامه آمريكايي "نيوزويك" نوشت: گزينهاي كه اكنون پيش روي ماست بسيار فراتر از كمك تجاري [700 ميليون دلاري] است يا رقابت انتخاباتي است. شيوه آمريكايي در زماني آزمايش شد كه ديگر مدلها كه چيني يا روسي بود، به نظر بيشتر و بيشتر جذاب به نظر ميرسيدند. با احياي نام خوبمان و احياي شيوه خودمان در قالبهاي گوناگوني چالشي بزرگ براي ثبات بخش مالي به حساب ميآيد. "باراك اوباما" نامزد دموكرات انتخابات رياست جمهوري آمريكا و "جان مككين" توانمنديهاي متفاوتي را براي اين وظيفه به كار خواهند بست. اما براي هر كدام راهي دشوار است كه سالها بر سال آن جدال بوده است و ما نميتوانيم آغاز كنيم تا زمانيكه كاملا متوجه شويم كه چه چيزي اشتباه بوده است، كدام بخش از ابعاد اين مدل آمريكايي غلط بوده كه ضعيف اجرا شده است و كدام بخش بايد كنار گذاشته شود. فوكوياما در ادامه ميافزايد: بسياري از مفسران اشاره كردهاند كه ركود اقتصادي والاستريت نشانگر پايان دوران ريگان است. در اين حيطه، آنها بدون ترديد درست فكر ميكنند حتي اگر به در انتخابات رياست جمهوري ماه نوامبر آمريكا پيروز شود. ايدههاي بزرگ در متن يك دوره تاريخي خاص متولد ميشوند. هنگاميكه اين متن به طور اساسي تغيير مييابد، تعداد اندكي زنده ميمانند كه به همين دليل سياستمداران علاقه دارند تا از چپ به راست تغيير موضع دهند و به تسلسل نسل بازگردند. ريگان گرايي [تمايل به سياستهاي ريگان] (يا در شكل انگليسي آن، تاچر گرايي) براي زمان خود مناسب بود. از زمان "قرارداد جديد فرانكلين روزولت" رئيس جمهوري آمريكا در دهه 30 ميلادي، دولتها در سراسر جهان تنها بزرگتر و بزرگتر شده بودند. تا دهه 70 ميلادي دولتها و اقتصادهاي ثروتمند بزرگ بوسيله نوار قرمزي كه به شكل زيادي ثابت شد غير كاربردي است، خفه شدند. اگر به آن زمان بازگرديم ميبينيم كه تلفنها گران بودند و دستيابي به آن دشوار بود، مسافرت هوايي لذت طبقه ثروتمند بود و اكثر مردم پساندازههاي خود را در در بانكها ذخيره ميكردند كه نرخ سود پايين و تنظمي شدهاي داشت. برنامههايي مانند "كمك به خانوادهها با كودكان وابسته" عامل بازدارندهاي براي خانوادههاي فقير براي كار و متاهل ماندن به وجود آورد و در نتيجه خانوادههايي از هم پاشيده شد. انقلاب ريگان-تاچر استخدام و اخراج كارگران را آسانتر كرد و به دليل كوچك شدن و ورشكستگي صنايع سنتي باعث درد و رنج فراواني شد. اما اين امر همچنين باعث زيرساختي براي تقريبا سه دهه رشد و ظهور بخشهاي جديدي مانند فناوري اطلاعات و بيوتكنولوژي شد. فوكوياما در ادامه نوشت: از لحاظ بينالمللي انقلاب ريگان به "اجماع واشنگتن" ترجمه شد كه بر اساس آن واشنگتن و موسسات تحت نفوذ آن مانند صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني، كشورهاي در حال توسعه را به آزاد گذاردن اقتصاد آنها ترغيب ميكرد. درحاليكه "اجماع واشنگتن" به طور معمول توسط مردمگراهايي مانند "هوگو چاوز" رئيس جمهوري ونزوئلا مورد انتقاد قرار ميگرفت، اما از سوي ديگر با موفقيت، درد بحران بدهي آمريكاي لاتين در دهه 80 ميلادي را تسكين ميبخشيد و اين همان زماني بود كه تورم بيش از حد كشورهايي مانند آرژانتين و برزيل را فلج كرده بود. سياستهاي بازار دوستانه مشابهي نيز همانهايي هستند كه چين و هند را به قدرتهاي اقتصادي كه اكنون هستند، تبديل كرد. و در صورتيكه كسي به مدرك بيشتر نياز دارد، ميتواند به مثالهاي بزرگترين دولت دنيا يعني جمهوري شوروي سابق و ديگر كشورهاي كمونيست كه اقتصاد آنها به صورت مركزي طراحي شده بود، نگاهي بيندازد. تا دهه 70 ميلادي آنها پشت رقباي سرمايهداري خود سقوط كرده بودند و انفجار از درون آنها پس از برچيدن ديوار برلين تاييد شد. اين استاد دانشگاه جان هاپكينز افزود: قدرت از جمهوريخواهان در دوران رياست جمهوري نيكسون و ريگان به رياست جمهوري كلينتون در دهه 90 ميلادي منتقل شدند . مجددا در دوران جرج بوش به جمهوريخواهان بازگشت. آنها به دلايلي فرهنگي مانند مذهب، ميهن پرستي، ارزشهاي خانواده و مالكيت اسلحه به جمهوريخواهان راي دادند. به عقيده فوكوياما ديگر نقطه انتقادي آمريكا شيوه دموكراسي و تمايل آمريكا به حمايت دموكراسي در ديگر كشورهاي جهان است. مشكل اكنون اين است كه دولت بوش با استفاده از دموكراسي براي توجيه جنگ عراق، به بسياري كشورها اعلام كرد كه "دموكراسي" اسم رمزي براي مداخله نظامي و تغيير حكومت است.-توانايي آمريكا براي شكل دادن اقتصاد جهاني كاهش خواهد يافت فوكوياما در ادامه نوشت: آمريكا از لحاظ جهاني از جايگاه سلطهاي كه تا كنون آن را اشغال كرده بود، لذت نخواهد برد و چيزي مانند مناقشه گرجستان و روسيه آن را تضعيف كرد. توانايي آمريكا براي شكل دادن اقتصاد جهاني از طريق بستههاي تجاري و صندوق بينالمللي پول و تجارت جهاني به مانند منابع نظامي ما كاهش خواهد يافت. و در بسياري از نقاط جهان، ايدههاي آمريكا، نصايح و حتي كمك اين كشور كمتر از زمان حال مورد استقبال قرار خواهد گرفت. يوشيهيرو فرانسيس فوكوياما متولد 27 اكتبر 1952، فيلسوف آمريكايي، متخصص اقتصاد سياسي، رئيس گروه توسعه اقتصادي بينالمللي دانشگاه جانز هاپكينز و نويسنده كتاب «پايان تاريخ و آخرين انسان» است كه به خاطر نظريه پردازي «پايان تاريخ» مشهور است. تئوري پايان تاريخ فرانسيس فوكوياما، در سال 1989 مطرح و در سال 1992در كتاب پايان تاريخ و آخرين انسان (The End of History and the Last Man) تشريح شد. فوكوياما يكي از تئوريسينهاي جريان نومحافظهكار آمريكاست. وي جزو استراتژيست هاي ارشد بنگاه RAND است كه اين سازمان يك اتاق فكر در حوزه سياست خارجي محسوب مي شود و مربوط به نيروي هوايي آمريكاست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]