واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آب پریا نام عجیب و سوال برانگیز سریال جدید مرضیه برومند است كه به سفارش گروه فیلم و سریال شبكه 2 ساخته میشود... چشمهها و رودها دارند میخشكند. گیاهان تشنهاند. ابرها همه بیمارند. آسمان آبی زیرغبار و دود پنهان شده. زمین بس كه زباله روی سینهاش انباشته نفسش در نمیآید. اپوش اهریمن خشكی و پلشتی دوباره جان گرفته و آب پری را به اسارت خود در آورده... «آب پریا» داستان 4 پری افسانهای است كه هر سال در فصل بهار دورهم جمع میشوند و پیوند خواهرانهای بین آنها جاری است. 4 پری پیام آور طبیعت عبارتند از آب پری، برف پری، ابر پری و سبز پری.برف پری و ابر پری و سبز پری برای نجات خواهرشان به زمین میآیند..... آب پریا نام عجیب و سوال برانگیز سریال جدید مرضیه برومند است كه به سفارش گروه فیلم و سریال شبكه 2 ساخته میشود. آب پریا 31 تیر كلید خورده و تاكنون تصویربرداریش در تهران و لواسانات و دامنه دماوند بهطور منظم ادامه داشته و بعد از این قرار است در كنار آثار تاریخی و منابع طبیعی چند شهر مهم دیگر از قبیل كلاردشت، دریاچه پریشان شیراز، دریاچه نمك ارومیه، طاق بستان كرمانشاه و بناهای تاریخی یزد ادامه پیدا كند. این سریال در 15 قسمت 45 دقیقهای ساخته خواهد شد. طرح داستان را مرضیه برومند نوشته و نزدیك به 2 سال طول كشیده تا راضیه برومند و گیتی مرتضوی فیلمنامه آن را بنویسند. داستان آب پریا راجع به محیطزیست و منابع طبیعی و عناصر مهم خلقت، آب و باد و خاك و جنگل و طبیعت است. قصه در ارتباط با ستایش از طبیعت و نعمتهای زیبای خداوند است كه متاسفانه ما آن را ندیده گرفته و آنقدر كه در تخریبش میكوشیم در حفظش كوششی نمیكنیم. طبیعت عنصر جانداری است كه خودش قادر به حفظ خود نیست و این وظیفه خطیر و مهم حفظ و نگهداری از آن كه به دست انسان سپرده شده روز به روز بیشتر به دست فراموشی سپرده میشود. متاسفانه ما استفاده از طبیعت را حق مسلم خود میدانیم، ولی مراقبت از آن را بر گردن دیگری مینهیم. فضای داستان تلفیقی است از تخیل و افسانه و دنیای فانتزی به همراه واقعیت و طبیعت زنده، برگرفته از داستانهای كهن دیو خشكسالی و پری نگهبان آب است. برومند امیدوار است كه طرح مساله مهم حفظ طبیعت و آب از این طریق شاید تاثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد تا به فكر سلامت محیط زندگی آینده كودكان و زمینی كه در آن زندگی میكنیم باشیم و برایش چارهای بیندیشیم. بازی ابركیكی از شخصیتهای اصلی و غیرواقعی داستان، عروسكی به نام ابرك است كه در كنار ابرپری حضور مستمر دارد. در بدو ورود با صحنههای ضبط ابرك مواجه میشوم كه دیدن پشت صحنه چنین نماهایی خالی از لطف نیست. ابرك را عروسكگردانی كه لباس كروماكی آبی رنگی پوشیده، هدایت میكند. ابرك در برخی صحنهها روی میلهای سوار است و در چند جهت حركت میكند و در برخی صحنهها بهصورت عروسك دستكشی روی دست پوشیده شده و حركت دارد. ابرك ساخته شده از الیافی شبیه پنبه است كه دو چشم تیلهای آبی رنگ دارد. پس از ورود به لوكیشن كه در باغ زیبایی حوالی لواسان است، همراه خانم موسویزاده، مدیرتولید سریال و تهیهكننده كارهایی چون خونه مادربزرگه و آرایشگاه زیبا، وارد محل استقرار گروه تصویربرداری میشویم. سكوت مطلق حكمفرماست. غیر از صدای آب رودخانه، تنها صدای كارگردان است كه در بلندگو شنیده میشود: چپ، راست، بالا، پایین، گوشه... نشد دوباره...از دور فقط یك چتر، یك صندلی مسافرتی قرمز و مرضیه برومند سایهبان زده بر صورت دیده میشود كه با بلندگو صحبت میكند. جلوتر كه میرسیم بقیه گروه را در پایین تپه كنار رودخانه میبینیم كه مشغولند. از همه جالبتر خانم عروسكگردان است كه چكمههای پلاستیكی بلند پوشیده و تا زانو در آب فرو رفته است و ابرك را سوار بر میله وارد و خارج كادر میكند. در انتهای پلان بهناز جعفری وارد فضای خالی كادر شده و خوشحال از اینكه ابرك مفقود شده را یافته، او را در آغوش میگیرد. در فاصله مابین دو پلان، برومند شخصی را معرفی میكند كه مسوول جلوههای ویژه رایانهای است و در تمامی پلانهای ابرك حضور دارد و بر تمام كادرهایی كه قرار است بعدا در تدوین از جلوههای ویژه استفاده شود، نظارت میكند. تكنولوژی در خدمت تخیلبرومند درباره فضای تخیلی سریال آب پریا میگوید: به نظر من در كارهای تخیلی باید پیشرفت و از تكنولوژی روز استفاده كرد. متاسفانه چندی است كه به دلیل هزینه سنگین مالی، استفاده از تكنولوژی روز را فقط در كارهای تبلیغاتی میبینیم و هنوز این دانش به فیلم و سریالها راه نیافته است. استفاده از همین تكنولوژی باعث شده هزینه تولید این سریال چندین برابر شود. از قدیم گفتند دقیق مثل ساعتبیهیچ اغراقی گروه برومند منظمترین و دقیقترین گروهی است كه تا امروز دیدهام. این نظم از اولین تماسی كه با موسویزاده داشتم خود را نشان داد تا انتهای یك روز كاری این گروه كه من مهمانشان بودم. طی صحبتهای پیاپی با برومند به نكته جالبی پی بردم كه انصافا بیش از حد حرف بود و تمام نكات ذكر شده در عمل رعایت شده بود. وی در انتخاب عوامل بسیار دقیق و نكتهسنج است و تا از سابقه كاری و اخلاقی شخصی مطمئن نباشد، وی را دعوت به كار نمیكند. برومند افرادی را انتخاب میكند كه در عین حرفهای بودن، بشدت منظم، مسوول و معتقد به كارند. بنا به گفته افراد گروه، كار كردن با خانم برومند بشدت دلپذیر اما مشكل است، بخصوص این كار كه به دلیل داشتن لوكیشنهای متعدد و فانتزی بودن داستان، كمی مشكلتر است. تقریبا تمام كسانی كه اولین تجربه كاری خودرا با برومند دارند، متفقالقول بر این نظرند كه سالها آرزوی كار با وی را داشتهاند و به محض دریافت پیشنهاد بسرعت آن را پذیرفتهاند؛ از بهناز جعفری گرفته تا سحرولد بیگی و همچنین نویسنده و كارگردان قدیمی كارهای عروسكی چون هنگامه مفید كه اولین تجربه تصویری خود را سپری میكند.برومند در كارهایش معتقد به نظم عجیبی است كه آدم یاد سربازخانهها میافتد با این تفاوت كه عشق و علاقه را چاشنی آن و به همه افراد گروه تزریق میكند و باعث میشود همگی از دقت و نظم جاری در كارها لذت ببرند. از رفت و آمدهای سر ساعت و دقیقه گرفته تا لوكیشنها و مكانها و تمام وسایل مورد نیاز از قبیل جوازها و نامهها و تمامی آكسسوارهایی كه قرار است در سریال در ماههای آتی استفاده شود، همه و همه دقیق و طبق برنامه صورت میگیرد. اعتقاد راسخ برومند در برابر دفاع از طبیعت و محیطزیست علنا در كارش مشهود بود، به طوری كه در لحظه اتمام كار در باغ اجارهای و تحویل به صاحبش، ظرف چند دقیقه باغ از روز اولش تمیزتر تحویل داده شد. در تمام طول كار هیچ لیوان یكبار مصرف یا دستمال استفاده شدهای بر زمین نیفتاد و حتی دستشوییها هم شسته، تحویل داده شد. همه ما وقتی كارهای برومند را میبینیم علاوه بر اینكه لذت میبریم مشتاقیم بدانیم رمز ماندگاری و تاثیرگذاری و منحصربهفرد بودن آن بهطوری كه دیدنش باعث آرامش و شادی ما میشود در چیست.صحنهای كه تصویربرداری میشود، قهوهخانهای است كه در قسمت غربی ورودی باغ قرار دارد. قهوهخانه بقدری زیبا و تمیز و طبیعی است كه در انتهای روز وقتی صحنه برچیده میشود میفهمم همه چیز ساختگی است و جزو چیدمان صحنه است. 3 پری به همراه استاد بهار و خدمتكار و نوهاش دور میزی نشستهاند و منتظر غذا هستند. همه چیز شاداب و پر انرژی است. گریمهای فانتزی و خلاق به این قضیه كمك بسیار كرده است.چشم و ابروی سبز پری با گریم سبز شده و لباسها و زیورآلات رنگی بیننده را یاد بهار میاندازد. برف پری با گریم سفید و آبی یادآور سرما و زمستان است و ابرپری با گریم طوسی و نقرهای و زیورآلات نقرهای رنگ، بیشتر شبیه آسمان و ابر است. سبزپری با شعف و شادمانی، شاخه ریحانی را به سمت بینی و دهانش میبرد و بو میكشد و راجع به غذاهای زمینی سوال میكند: آاااااه این سبزیها چه بوی خوبی میدهند؟! عروسكگردان زیر میز دراز كشیده و ابرك را در كنار دست ابرپری تكان میدهد. با اینكه همه آمادگی كامل دارند و كسی دست از پا خطا نمیكند، ولی این تلاش كافی نیست و برومند را راضی نمیكند، به همین دلیل او توصیههایی را به بازیگران میكند، حتی با حرفهایش به ابرك عروسك و حركتش جان میدهد و از گردانندهاش میخواهد نرمش و زنده بودن را احساس و در كارش پیاده كند. برومند تقریبا از كنار هیچ چیز بیتفاوت رد نمیشود، چون از تمام بازیها و دیالوگها و حتی وسایل صحنه منظور خاصی دارد. حتی به مقدار ماست درون پیالهها كه گاهی توسط بازیگرها باید خورده شود نظارت كامل و دقیق دارد. نسبت به جای دقیق شیشههای نوشابه و نانهای روی میز هم حساس است. امیرحسین صدیق كه پای ثابت كارهای برومند است، اینبار با گریمی متفاوت وارد كار میشود. وی در كسوت استاد بهار پیر و سالخورده است كه با مو و سبیل كاملا سپید گریم شده و كاملا فربه به نظر میرسد. بازیگر نقش فیروز سید امیررضا میرآقاست گریم امیررضا در این صحنه، مزین به خالهای گوشتی قهوهای رنگی است كه در وسط پلان، برومند به تعداد آنها میافزاید.امیررضا به بهانه تكرار صحنه، تكه كبابی را چند بار نوشجان میكند كه حسابی میچسبد و از خوردنش لذت میبرد. كثرت زنبورهای جمع شده دور كباب، دردسر بزرگی است كه مجبور به قطع پلان میشوند. همه دست به دست هم میدهند تا زنبورها را فراری دهند. برای این كار از دود استفاده میكنند. امیررضا كه عجیب از زنبور میترسد، نفس راحتی میكشد. بازیگر نقش سینا هم سروش مردانی است وقتی او می پرسد: فیروز چرا مثل پلنگ شدی؟ امیر رضا دست به سر و رویش میكشد و میگوید: چرا همچین شدم من؟ چرا خال خال شدم من؟... و صدیق (استاد بهار) در پاسخ میگوید: درسته، حالا به ذكاوت بیبی شما ایمان آوردم... این یك بیماری پوستی ناشی از آلودگی آب رودخانه است...بهناز جعفری كه از 18 سالگی وارد عرصه بازیگری شده، اذعان میكند همكاری با برومند از آرزوهایش بوده و آب پریا معدود كارهایی بوده كه پس از دریافت متن نتوانسته فیلمنامه را زمین بگذارد. قدرت و پویایی متن و فانتزی بودن كار باعث تفاوت این فیلمنامه با دیگر كارهای پیشنهادی به وی بوده و باعث پذیرش كار توسط وی شده است. جعفری، آب پریا را طنز شیرین و وزین میداند.سحر ولدبیگی مشكلات زیست محیطی را بسیار تلخ میداند و معتقد است اگر دیر بجنبیم دیگر طبیعتی نداریم كه بخواهیم از آن مراقبت كنیم. ولدبیگی بسیار با احساس راجع به طبیعت صحبت میكند و میگوید: ما همین كه از طبیعت زنده انرژی میگیریم و انرژی منفی خود را به آن هدیه میكنیم برایش كافی است، پس منصف باشیم و حداقل پس از دور ریز زبالههای روحی، زبالههای جسمی خود را به آن اضافه نكنیم. ولدبیگی پس از ابراز خوشحالی و خرسندی از پذیرفتن این كار و همكاری با برومند میگوید: این كار قائل به متن است و بسیار خوب نوشته شده و همانند یك برگه موسیقی قابل اجراست كه در آن تمامی سازها با زیر و بمهایش مشخص شده و هیچ یك در هم تداخل نكرده و ناهمگون جلوه نمیكند.آب پریا سریالی طنز است اما همه چیز به طرز عجیبی جدی و دقیق است. در پشت صحنه حتی یك نفر اضافهتر حرف نمیزند. تقریبا همه عوامل در سكوت كار میكنند و از كسی صدا در نمیآید. حتی صدای راه رفتنهای روی شنها آرام و بیصداست. نكته جالب توجه اینجاست كه به محض اتمام كار شاید 5 دقیقه بیشتر طول نكشید كه تمام صحنه قهوهخانه و كلیه ادوات فنی كار جمع و كل باغ تخلیه شد. من كه تنها بضاعتم یك كیف و یك دفترچه بود همراه سینه موبیل باهم از باغ خارج شدیم و من موفق شدم با آخرین ماشین باقیمانده به سمت تهران حركت كنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2177]