تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835237138
فيشر: ادامه برنامه هسته اي ايران يعني تيك تيك ساعت بمب جنگ
واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: فيشر: ادامه برنامه هسته اي ايران يعني تيك تيك ساعت بمب جنگ
------------
راديو فردا، رسانه فارسي زبان وابسته به مجموعه راديو آزادي، از ارگان هاي وزارت امور خارجه آمريكا گفت و گويي داشته است با يوشكا فيشر وزير خارجه پيشين آلمان.
به گزارش انتخاب، فيشر در اين گفت و گو فرصت هاي مذاكره را بسيار غنيمت مي داند، و تاكيد مي كند خطر جنگ نزديك است.
وي تاكيد مي كند كه ايران بايد اعتماد سازي كند، به اين دليل كه مدت ها اطلاعات غلطي از برنامه هاي هسته اي خود ارائه داده است.
اين استاد دانشگاه و دولتمرد پيشين آلمان به تهران پيشنهاد مي كند تا بسته پيشنهادي غرب را به خوبي بررسي كند و اين فرصت را از دست ندهد.
متن كامل گفت و گوي راديو فردا با يوشكا فيشر به شرح ذيل است؛
يوشكا فيشر، فردي كه از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ ميلادي، يعني حدود ۶ سال وزير خارجه آلمان بود، بر اين باور است كه منطقه خاورميانه در آستانه يك جنگ قرار دارد، جنگي كه پيامدهاي آن براي هيچكس روشن نخواهد بود. آقاي فيشر پس از بازگشت از سفر اخير خود به اسراييل مي گويد، برنامه هسته اي ايران سبب شده كه اسراييل موجوديت خود را در خطر ببيند و خود را براي حمله به ايران آماده كند.
راديو فردا: آقاي فيشر شما به مناسبت شصتمين سالگرد تاسيس اسراييل به اين كشور سفر كرده بوديد، در اين سفر درباره ايران چه مطالبي شنيديد و برداشت شما از جو حاكم بر آنجا چه بود؟
يوشكا فيشر: برداشت من اين بود كه موضوع اصلي ديدار جرج بوش، رييس جمهوري آمريكا و گفتگوهاي دو طرف موضوع ايران بود.
مطبوعات اسراييل و سخنراني جرج بوش در پارلمان اين كشور هم از همين امر حكايت داشت.
ايران اصلي ترين موضوع در اسراييل به شمار مي آيد چرا كه اسراييلي ها با نگراني شديد شاهد جنگ نيابتي ايران در شمال كشورشان يعني در لبنان و در منطقه غزه هستند و از سوي ديگر با توجه به اظهارات يهودي ستيزانه رييس جمهوري ايران، اسراييل برنامه هسته اي جمهوري اسلامي را تهديدي براي موجوديت خود تلقي مي كند.
اسراييلي ها با توجه به گذشته تاريخي خود اين موضوع را بسيار جدي مي گيرند.
آيا اسراييلي ها در فكر يك راه حل هم هستند؟
من فكر مي كنم محور اصلي ديدار رييس جمهوري آمريكا موضوع ايران و عمليات نظامي عليه اين كشور تا پيش از پايان رياست جمهوري جرج بوش بود.
گرچه كسي خواستار درگيري نظامي نيست ولي اسراييلي ها و آمريكايي ها مي بينند كه پيشرفت ديپلماتيكي حاصل نمي شود، حتي امروز كه گروه ۵ +۱ يعني پنج كشور عضو دائمي شوراي امنيت به همراه آلمان پيشنهاد جديدي را ارائه كرده اند، پيشنهادي كه هم منافع مشروع ايران را در ارتباط با فن آوري هسته اي در بردارد و هم منافع همسايگان را، به نحوي كه برنامه هسته اي ايران به خطري براي ديگران تبديل نشود.
بدين ترتيب عدم پيشرفت ديپلماتيك، ادامه اظهارات يهودي ستيزانه رييس جمهوري ايران و نزديك شدن به پايان دوره رياست جمهوري جرج بوش سه فاكتور موثر هستند.
علاوه بر اين فاكتورها، حمله اسراييل به نيروگاه اتمي سوريه هم هست كه نمونه اي از واكنش اسراييل محسوب مي شود.
از اين شرايط مي توان نتيجه گيري كرد كه اسراييل در صورتي كه وضع به همين نحو پيش برود، موجوديت خود را در خطر مي بيند و دست به يك اقدام عملي خواهد زد.
علاوه بر اسراييل، عربستان سعودي هم موجوديت خود را در خطر مي بيند. برداشت من اين است كه عربستان حتي بيشتر از اسراييل خود را در خطر مي بيند ولي اين كشور برعكس اسراييل قادر نيست اقدام عملي را در پيش بگيرد.
اين وضعيت كل منطقه را با بحراني روبرو مي كند كه احتمالا هيچكس قادر به كنترل آن نخواهد بود. از اين رو به نظر من نبايد اجازه داد كه چنين اتفاقي بيافتد و بايد يك راه حل ديپلماتيك جستجو كرد چرا كه يك چنين راه حلي به نفع همه هست.
آيا به نظر شما آمريكايي ها قادر هستند جنگ سومي را آغاز كنند؟
من نمي دانم. ولي در اينجا آمريكا مطرح نيست، بلكه اسراييل مطرح است.
حتي آنگونه كه از وب سايت هاي انگليسي زبان ايراني بر مي آيد، در ايران هم درباره اينكه آيا اسراييل به ايران حمله مي كند يا خير، صحبت مي شود.
نه تنها اسراييل بلكه بيشتر كشورهاي غربي و حتي بيشتر كشورهاي عربي و حتي تركيه هم بر اين باور است كه برنامه هسته اي ايران صلح آميز نيست و اهداف نظامي را تعقيب مي كند چرا كه ايران در تلاش است موشك هاي دور برد توليد كند.
توليد اين نوع موشك ها با كلاهك هاي متعارف هم از نظر نظامي و هم از نظر مالي كاري احمقانه است.
بدين ترتيب ساخت موشك هاي دوربرد تنها زماني معنا پيدا مي كند كه قرار باشد از آن براي حمل كلاهك هاي هسته اي استفاده كرد.
ساختار برنامه هسته اي ايران آشكارا ماهيت نظامي آن را نشان مي دهد. سران جمهوري اسلامي اين موضوع را مي دانند.
من فكر مي كنم مهم است كه انگيزه كشورها را خوب درك كنيم، هم انگيزه عربستان و اسراييل و هم ديگر كشورهاي همسايه ايران را. برعكس آمريكا، اين كشورها برنامه هسته اي ايران را خطري براي بقاي خود مي دانند و نه چالشي براي نقش خود بعنوان ابرقدرت در منطقه.
حال ممكن است كسي اين نگراني را مشروع بداند يا نداند ولي اين يك واقعيت است. هنگامي كه كشوري مانند اسراييل كه در تاريخش قتل عام ۶ ميليون يهودي ثبت شده، موجوديت خود را در خطر ببيند، وضعيت وخيمي ايجاد مي شود و من اميدوارم كه ايراني ها اين موضوع را درك كنند.
شما گفتيد كه ساختار برنامه هسته اي ايران نشان مي دهد كه اين برنامه صلح آميز نيست. آيا ممكن است كمي بيشتر توضيح بدهيد و بگوييد چه نشانه هاي ديگري وجود دارد كه اين موضوع را ثابت مي كند؟
ببينيد من قبلا وزير محيط زيست بودم و با برنامه هسته اي آلمان سر و كار داشتم كه بخش عمده آن در ايالت هسن قرار دارد. پيشنهاد كشورهاي غربي روي ميز است. هيچ كس حق ايران براي استفاده غيرنظامي از انرژي اتمي را انكار نمي كند، هيچ كس! ولي بدگماني نسبت به ايران از آنجا ناشي مي شود كه اين كشور برنامه هسته ايش را مخفي كرده است، بويژه از نظر تمركز فني.
اگر ايران مي خواهد از انرژي اتمي استفاده غيرنظامي كند، من نمي فهمم چرا پيشنهاد دريافت مدرن ترين رآكتورهاي آب سبك را رد مي كند، مدرن ترين، نه رآكتور روسي بلكه رآكتورهاي ساخت شركت هاي ژنرال الكتريك و فرآماتوم.
حتي پيشنهاد تضمين تحويل سوخت هسته اي فارغ از تنش هاي سياسي هم از سوي ايران رد شد.
ايران اين پيشنهادها را رد مي كند و در مقابل بيش از هر چيزي بر غني سازي تمركز كرده است. اصلا ايران براي چه به غني سازي نياز دارد؟ آن هم با فن آوري كه كاملا كهنه و از دور خارج شده است.
ايران ميلياردها دلار براي سانتريفوژهاي كهنه و از رده خارج هزينه مي كند. با اين دستگاه ها مي توان اورانيوم غني كرد ولي نه تا آن حد كه براي رآكتورهاي آب سبك مدرن ضروري است.
حتي فن آوري كه ايران در اختيار دارد، براي توليد سوخت نيروگاه بوشهر هم مناسب نيست. پرسش ديگر آن است كه ايران براي چه به يك رآكتور تحقيقاتي نياز دارد كه در آن پلوتونيومي توليد مي شود كه براي ساخت سلاح هاي اتمي مناسب است. ايران هم اكنون در حال ساخت چنين رآكتوري در اراك است.
پس دو پرسش وجود دارد: ايران براي چه به غني سازي نياز دارد و براي چه بدنبال ساخت نيروگاه آب سنگين است؟
اقدامات ايران تنها در يك صورت معنا پيدا مي كند، آن هم در صورتي كه بگوييم جمهوري اسلامي در پي آن است كه در چارچوب قرارداد منع گسترش سلاح هاي اتمي تا آستانه خطوط قرمز حركت كند تا زماني كه اراده كرد اورانيوم مورد نياز براي ساخت سلاح هاي اتمي را توليد كند.
علاوه بر اينها يك بار ديگر بايد تاكيد كنم كه ايران يك برنامه موشكي بلندپروازانه هم دارد و به اين برنامه هم افتخار مي كند و آن را مخفي هم نمي كند.
من هنگامي كه تمام اين جوانب را در نظر مي گيرم مي بينم كه برنامه هسته اي ايران صلح آميز نيست و ايران در آستانه توليد سلاح اتمي است و اين امر وضعيت امنيتي در منطقه خاورميانه را به طور كامل تغيير مي دهد.
آيا فكر نمي كنيد كه قرارداد منع گسترش سلاح هاي اتمي هم خود مشكل ساز است چرا كه ايران مدام به همين قرارداد استناد مي كند؟
بي ترديد همين طور است ولي اين امر توجيه كننده تخلفات ايران از اين قرارداد به مدت طولاني نيست...
چه تخلفاتي؟
آگاه نكردن آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره غني سازي اورانيوم و معامله كردن با عبدالقدير خان، دانشمند هسته اي پاكستان.
اقدامات ايران تنها در يك صورت معنا پيدا مي كند، آن هم در صورتي كه بگوييم جمهوري اسلامي در پي آن است كه در چارچوب قرارداد منع گسترش سلاح هاي اتمي تا آستانه خطوط قرمز حركت كند تا زماني كه اراده كرد اورانيوم مورد نياز براي ساخت سلاح هاي اتمي را توليد كند.
ايران موظف بود آژانس را در اين باره مطلع كند. مقامات جمهوري اسلامي هنگامي كه من بعنوان وزيرخارجه آلمان در مذاكرات هسته اي شركت داشتم، در اين باره به ما دروغ گفتند در حاليكه قول داده بودند همه چيز را علني كنند.
پس از آنكه قذافي، رهبر ليبي معاملات خود را با عبداالقدير خان بر ملا كرد، مشخص شد كه ايران هم همان بسته اي را دريافت كرده كه ليبي از دانشمند پاكستاني دريافت كرده بود، يعني همان نقشه ساخت كلاهك هاي هسته اي و دستگاه هاي سانتريفوژ مدل پي ۲ كه از رده خارج شده اند.
اين كار ايران نه تنها نقض قرداد منع گسترش سلاح هاي هسته اي بود بلكه باعث از بين رفتن اعتماد ما به ايران شد.
من بار ديگر تكرار مي كنم اين حق مسلم ايران و هر ملت ديگري است كه تحت نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي، فن آوري هسته اي داشته باشد. ولي آن بخش هايي از برنامه هسته اي ايران كه برخلاف خواست اين كشور برملا شد، مايه بي اعتمادي شديد شد و ايران بايد اين بي اعتمادي را از بين ببرد.
من بار ديگر مي گويم كه من بر اين باورم كه همچنان يافتن راه حل ديپلماتيك ممكن است. من اميدوارم كه ايراني ها دچار سو تفاهم نشوند، من صرفا پيام رسان هستند و مسووليت محتواي پيام بر عهده من نيست و اصلا سعي بر اعمال نفوذ هم ندارم، ولي آنچه كه من در اسراييل حس كردم اين بود كه اوضاع در حال وخيم شدن است، وضعيت بسيار جدي است بويژه با توجه به اين امر كه جرج بوش تنها چند ماه ديگر در سمت رياست جمهوري آمريكا خواهد بود.
شما گفتيد كه دستيابي به راه حل ديپلماتيك ممكن است. هنگامي كه شما وزير خارجه آلمان بوديد و در مذاكرات مشاركت داشتيد، احساس مي شد كه دو طرف به يك راه حل نزديك شده بودند. چه اتفاقي افتاد كه چنين نشد؟
ما در آن زمان با اين مشكل روبرو بوديم كه در دو جبهه بايد مذاكره مي كرديم.
ولي امروز كار راحت تر است چرا كه آمريكا هم اين بار مستقيم در مذاكرات شركت دارد.
در آن زمان ما مجبور بوديم با ايالات متحده هم مذاكره كنيم و طرف ايراني هم از اين موضوع باخبر بود. ايراني ها درك مي كردند كه تنها با حمايت آمريكا مي توان به يك راه حل مطمئن دست يافت.
البته من معتقد نيستم كه ما به راه حل نزديك شده بوديم، ما تنها در اين راستا تلاش مي كرديم.
ببينيد، مشكل اصلي آن است كه تا زماني كه برنامه هسته اي در جريان است، بمب ساعتي تيك تيك مي كند! ما خوشحال مي شديم اگر ايران فعاليت هايش را متوقف نگه مي داشت.
اكنون گروه ۵+۱ پيشنهاد كرده است كه ايران فعاليت هايش را در طول مذاكرات متوقف كند تا در وضيعت موجود تغييري ايجاد نشود تا شرايطي ايجاد نشود كه كشور ديگري به سراغ ابزاري برود كه كسي با آن موافق نيست.
شكي نيست كه ايران هر زمان كه مذاكرات شكست بخورد، مي تواند دوباره فعاليت هايش را ادامه دهد.
ايران امروز مي تواند روياي خود را به حقيقت تبديل كند و به يك فاكتور مهم در منطقه و سياست جهاني تبديل شود، ولي تنها در صورتي كه يك بازيگر قابل اعتماد، صادق و عملگرا باشد.
من يك بار در مذاكراتم با نمايندگان ايران، آلمان را مثال زدم. من گفتم، ما اوايل قرن بيستم ميلادي در شرايطي بوديم كه مي توانستيم به هر چيزي دست پيدا كنيم، البته اگر كه به يك سياست توسعه طلبانه روي نمي آورديم. سياست توسعه طلبانه بزرگ ترين مشكل است و اين سياست مي تواند همه چيز را بر باد بدهد.
ايران صاحب يك تمدن كهن است و در منطقه يك كشور قدرتمند محسوب مي شود. البته قدرت ايران در مقايسه با آلمان در آغاز قرن بيستم ابعاد كوچك تري دارد چرا كه آلمان در آن زمان در حال تبديل شدن به يك ابرقدرت اقتصادي بود، قدرت زيادي داشت.
ولي ما همه چيز را باختيم چون درك نكرديم و ملاحظه ديگران را نكرديم. روي آوردن به سياست توسعه طلبانه و قدرت خود را به رخ ديگران كشيدن سبب مي شود، ديگران راه ديگري جز جنگيدن نداشته باشند.
از اين رو اميدوارم كه ايراني ها مسير خرد را در پيش بگيرند. منطقه خاورميانه در مسير يك تحول مثبت است و ايران همانند تركيه با در پيش گرفتن يك سياست خردمندانه مي تواند جز برندگان اين تحول باشد.
از اين گذشته ايران با اتمي شدن سودي نمي برد. من بارها در تهران از مقامات ايراني پرسيدم اتمي شدن چه سودي براي شما دارد، غير از پرستيژ؟ آيا اتمي شدن باعث مي شود شما به امنيت دست پيدا كنيد، آن هم در مقابل پاكستان اتمي كه كسي نمي داند در آينده چه سرنوشتي خواهد داشت؟ چه روي خواهد داد اگر ايران فقط به نزديكي فن آوري توليد سلاح هاي اتمي برسد؟ آيا تركيه اي ها، سعودي ها، مصري ها كف خواهند زد و به تماشا خواهند نشست يا خواهند گفت كه پس ما هم مي خواهيم؟ در اين حالت ايران در محاصره قدرت هاي اتمي قرار خواهد گرفت كه هيچ كدام از ثبات سياسي برخوردار نيستند.
اگر واقع گرا باشيم مي بينيم كه ايران با سلاح اتمي نه تنها به امنيت دست پيدا نمي كند بلكه با يك كابوس امنيتي روبرو خواهد شد.
براي آمريكا مشكلي پيش نمي آيد، اين منطقه خاورميانه است كه به خطر مي افتد. از اين رو من به ايران هشدار مي دهم كه چنين راهي را در پيش نگيرد.
ولي شما حرف تان را به پايان نرسانديد، مذاكرات در دوره شما به چه دليل با شكست مواجه شدند؟
ما توافق كرديم كه پلي ايجاد كنيم ولي هيچگاه نتوانستيم به توافق برسيم كه كجا اين پل ساخته شود.
ما مي گفتيم در نقطه A و طرف ايراني مي گفت در نقطه B.
من بارها در تهران از مقامات ايراني پرسيدم اتمي شدن چه سودي براي شما دارد، غير از پرستيژ؟ آيا اتمي شدن باعث مي شود شما به امنيت دست پيدا كنيد، آن هم در مقابل پاكستان اتمي كه كسي نمي داند در آينده چه سرنوشتي خواهد داشت؟ چه روي خواهد داد اگر ايران فقط به نزديكي فن آوري توليد سلاح هاي اتمي برسد؟
متاسفانه ما در آن زمان به جايي نرسيديم كه امروز رسيده ايم. من فكر مي كنم اگر در دوره خاتمي ما مي توانستيم بسته اي را ارائه كنيم كه امروز به ايران ارائه شده، آنگاه گام بزرگي به سوي جلو برداشته شده بود، ولي شرايط در آن زمان مثل امروز نبود و من از اين بابت بسيار متاسفم.
از سوي ديگر ايران بايد درك كند كه اعتماد موضوع بسيار مهمي است. اعتماد و بي اعتمادي مهم ترين مساله است.
بار ديگر تاكيد مي كنم مساله بر سر حق ايران نيست، مساله بر سر بي اعتمادي عميق است كه بايد از بين برده شود و به نظر من اين كار شدني است، بدون آنكه وجهه ايران در اين راه مخدوش شود. حتي برعكس من فكر مي كنم كه وجهه ايران مثبت تر خواهد شد.
به نظر مي آمد كه دولت ايران در دوره محمد خاتمي تمايل داشت كه غني سازي اورانيوم را كنار بگذارد، ولي در تلاش بود كه بهاي آن را بالا ببرد.
نه، نه! مساله دشوارتر از اين حرف ها بود. دولت ايران غني سازي را تعليق كرد ولي حتي آنجا هم تنها به ميزان ۸۰ تا ۹۰ درصد.
در توافق هاي ما آمده بود كه تمام امور مرتبط به غني سازي بايد متوقف شود. ولي بعدا مشخص شد كه ايران برخي از فعاليت هاي خود را همچنان ادامه داد. حتي اين موضوع هم مايه بي اعتمادي شد.
با اين وجود مهم بود كه مذاكرات ادامه پيدا كنند و امروز هم مهم و درست است كه اين كار انجام شود. ولي بايد توجه داشت كه در مذاكرات برداشت طرف مقابل مهم است، نه برداشتي كه آدم از خودش دارد. هنگامي كه به مذاكرات تنها بعنوان راهي براي به دست آوردن زمان نگاه مي شود، كاري كه ايران الان انجام مي دهد، و همزمان برنامه هسته اي ادامه پيدا مي كند، اين بدين معناست كه بمب ساعتي تيك تيك مي كند، و اين تيك تيك سريع و سريع تر مي شود.
گروه ۵+۱ اخيرا بسته تشويقي جديدي را به ايران عرضه كرده است. تفاوت اين بسته با بسته دوره شما چيست؟ برخي مي گويند تفاوت زيادي ندارد.
اين بسته از طرف ۶ كشور پيشنهاد شده يعني آمريكا هم در آن دخيل است، در حاليكه بسته قديمي تنها از سوي كشورهاي اروپايي ارائه شده بود.
با تجربه اي كه دارم مي دانم كه اين بسته نسبت به بسته قبلي باارزش تر است، نه تنها براي برنامه هسته اي ايران بلكه به طور كلي.
امروز نه تنها آمريكا به طور كامل در مذاكرات مشاركت دارد بلكه روسيه و چين هم حضور دارند. امروز ديگر ايران با اتحاديه اروپا مذاكره نمي كند، بلكه با شوراي امنيت سازمان ملل طرف است. اين يك تفاوت مهم است.
اعضاي دائمي شوراي امنيت كه آمريكا هم يكي از آنهاست بسته جديد را به ايران پيشنهاد داده اند، اين ارزش بسته جديد را بسيار بالا مي برد و اگر دقت كنيم مي بينيم كه اين پيشنهاد جديد چيزي بيش از موضوع هسته اي را در بر مي گيرد و حاوي عناصر مثبت بيشتري است.
ايران مي گويد كشورهاي غربي با يكديگر اختلاف دارند و تلاش مي كند كه از اين اختلاف استفاده كنند.
از ابتدا اين وضعيت وجود داشت. ولي ما به طرف ايراني بارها گفتيم، ما مي دانيم كه شما بدنبال چه هستيد، شما مي خواهيد بين ما اختلاف بياندازيد، ميان ما اروپايي ها و آمريكايي ها. شما از ما مي خواهيد كه بر غني سازي اورانيوم مهر تاييد بزنيم، ولي ما اين كار را نخواهيم كرد. ما تنها زماني حاضريم درباره موضوعات ديگر صحبت كنيم كه اعتماد سازي شده باشد.
ما گفتيم كه شما موفق نمي شويد ميان ما اختلاف بياندازيد. امروز هم ايران نمي تواند اين كار را انجام دهد. من فكر مي كنم ايران در اين مورد در توهم به سر مي برد و بايد بگويم كه اين توهم يك توهم خطرناك است.
يعني شما معتقديد كه ميان كشورهاي غربي اجماع وجود دارد؟
نه تنها ميان كشورهاي غربي! آيا چين علاقمند است كه در خاورميانه جنگ ديگري با پيامدهاي نامشخص در بگيرد؟ خير. منافع چين در انرژي، تامين انرژي و امنيت تامين انرژي خلاصه مي شود. چين كاري انجام نخواهد داد كه در راستاي در گرفتن جنگ باشد يعني چين در نهايت مي كوشد، در چارچوب سازمان ملل بماند.
ايران نبايد تصور نادرستي داشته باشد و بيهوده اميدوار باشد. اين موضوع براي روسيه هم صدق مي كند.
از اين رو من گمان نمي كنم كه جامعه بين المللي دچاره تفرقه شود بلكه من شاهد آن هستم كه برخي كشورهاي منطقه موجوديت خود را چنان در خطر مي بينند و چنان تحت فشار قرار مي گيرند كه در نتيجه آن ممكن است به اقدام نظامي دست بزنند، كه جدا هيچ كس با آن موافق نيست.
البته به نظر مي آيد كه روس ها و چيني ها در همكاري با غرب دو دل هستند.
من اين همكاري را دستكم نمي گيرم. طبيعي است كه اين دو كشور منافع زيادي دارند. ولي هنگامي كه وضعيت جدي شود، آنگاه خواهيد ديد كه آنها هم بدنبال منافع استراتژيك شان خواهند رفت.
يعني حتي در شوراي امنيت با حمله نظامي به ايران موافقت خواهند كرد؟
به نظر من اين كار را نخواهند كرد و من از اين بابت نگران نيستم، بلكه نگراني من آن است كه در سطح منطقه اي جنگي در گيرد، جنگي كه ابعاد گسترده تري پيدا خواهد كرد و ابعاد آن قابل تخمين نخواهد بود.
حتي اگر بتوان از اين جنگ امتناع كرد و من اميدوارم كه چنين شود، ولي حتي در اين حالت هم، هنگامي كه رييس جمهور جديد آمريكا بر سر كار آمد و به ايران پيشنهاد مذاكره داد و اين پيشنهاد به صورت سازنده پذيرفته نشد، در آن صورت دوباره به نقطه آغازين برمي گرديم و وضعيت خطرناكي ايجاد خواهد شد.
همه نشانه ها از اين موضوع حكايت دارد. اعضاي شوراي امنيت مصمم هستند و اختلاف زيادي ندارند.
اگر اوضاع وخيم شود اين كشورها كوشش خواهند كرد كه خط مشي واحدي را دنبال كنند. باور كنيد فقط مساله اسراييل هم نيست. من چند هفته پيش در عربستان سعودي بودم، اين كشور و همين طور ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس قادر نيستند، در مقابل برنامه هسته اي ايران اقدامي انجام دهند، ولي آنها نيز موجوديت خود را در خطر مي بينند و نتيجه اين امر منزوي شدن ايران است.
حتي مذاكرات اسراييل و سوريه هم بي ترديد با اين هدف انجام مي شود كه تغييري در وضعيت سياسي منطقه ايجاد شود و اسراييل بتواند در مقابل تهديد اصلي، يعني برنامه اتمي ايران واكنش نشان داد.
آيا ذره اي احتمال مي دهيد كه ايران پيشنهاد جديد كشورهاي عضو گروه ۵+۱ را بپذيرد؟
اين تصميمي است كه در تهران بايد گرفته شود.
من گمان نمي كنم كه جامعه بين المللي دچاره تفرقه شود بلكه من شاهد آن هستم كه برخي كشورهاي منطقه موجوديت خود را چنان در خطر مي بينند و چنان تحت فشار قرار مي گيرند كه در نتيجه آن ممكن است به اقدام نظامي دست بزنند، كه جدا هيچ كس با آن موافق نيست.
بار ديگر تاكيد مي كنم مساله بر سر اعتمادسازي است. با زير سوال بردن مداوم كشتار يهوديان در جنگ جهاني دوم و يا زير سوال بردن موجوديت اسراييل به برقراري ثبات كمكي نمي شود بلكه اوضاع وخيم تر مي شود و من شخصا از اين بابت بسيار نگرانم.
آيا غرب تحت هيچ شرايطي حاضر نيست غني سازي اورانيوم را بپذيرد؟
من فكر مي كنم راه حل هاي متفاوتي وجود دارد.
من ديگر شخصا در مذاكرات مشاركت ندارم ولي فكر مي كنم اگر ايران با نيت مثبت برخورد كند و آمادگي خود را براي يافتن يك راه حل سياسي به نمايش بگذارد به نحوي كه منافع مشروع همه طرف ها تامين شود، بر پايه بسته پيشنهادي جديد همه چيز ممكن است، دسترسي به فن آوري هسته اي با تمام اجزاي آن تحت نظارت ميسر است.
البته به اين شرط كه ايران بخواهد و بدنبال وقت تلف كردن نباشد يا نگويد ما تنها بخشي از پيشنهاد را مي پذيريم، در اين صورت مشكل حل نمي شود و اوضاع وخيم و وخيم تر مي شود.
شما در مقاله اي در نشريه آلماني سايت آنلاين نوشته ايد كه سياست آمريكا در منطقه سبب شد تا ايران به يك قدرت منطقه اي تبديل شود. آيا به نظر شما سرنگوني صدام و طالبان كار نادرستي بود؟
به نظر من حمله به عراق كار نادرستي بود. پس از ۱۱ سپتامبر راه ديگري جز مقابله با طالبان وجود نداشت. ولي جنگ عراق كار نادرستي بود چون دلايلي كه براي اين جنگ آورده شد، نادرست بود و پيش شرط هاي منطقه اي و پيش شرط هاي لازم براي بازسازي از سوي دولت آمريكا فراهم نشده بودند.
من معتقد بودم كه پس از افغانستان بايد بر برقراري صلح ميان اسراييلي ها و فلسطينيان تمركز شود. از اين رو من از ابتدا با جنگ عراق مخالف بودم چرا كه من پيش بيني مي كردم چه اتفاقي خواهد افتاد و امروز مي بينيم كه اتفاق افتاده است و امروز هم بايد مراقب بود كه يك جنگ فجيع جديد ميان اعراب و ايراني ها آن هم در خاك عراق در نگيرد.
اجماع منطقه اي تنها راه جلوگيري از اين جنگ است و به نظر من براي دستيابي به اين اجماع بايد تلاش كرد.
گفتگويي هايي كه امروز درباره برنامه هسته اي ايران مي شود، فردا با آمدن رييس جمهور جديد آمريكا ادامه خواهد يافت.
اين پرسش مطرح خواهد بود كه چگونه مي توان يكپارچگي و تماميت ارضي عراق را حفظ كرد، چرا كه فقط سني ها و شيعه ها نيستند كه با هم درگيرند بلكه ما نبايد مشكل كردها را هم فراموش كنيم، موضوعي كه تركيه هم با آن روبروست.
براي مقابله با اين مشكلات به يك نظم منطقه اي نياز است، نظمي كه در آن منافع همه طرف ها تامين شود و در اين ارتباط درگيري ميان اسراييلي ها و فلسطينيان، آينده كردها و خليج فارس از اهميت ويژه اي برخوردار است.
اين مسايل هر كدام خطرات بالقوه اي هستند كه بواسطه جنگ عراق شكل گرفته اند و يا وخيم تر شده اند.
اكنون بايد در چارچوب يك نظم منطقه اي آنها را مهار كرد. برقراري اين نظم چالش آينده ماست.
دوره رياست جمهوري جرج بوش رو به پايان است. اگر باراك اوباما رييس جمهور آمريكا شود، آيا فكر مي كنيد تغيير عمده اي در سياست ايالات متحده در قبال ايران پديد خواهد آمد؟
طبيعتا سبك و روش تغيير خواهد كرد و موضع آمريكا در قبال منافع مشروع ايران متحول خواهد شد.
ولي چنين نخواهد شد كه در آمريكا دولتي سر كار بيايد كه سياست توسعه طلبانه ايران را بپذيرد، ايراني كه منافع مشروع همسايگان را در نظر نگيرد، بدنبال ايجاد بي ثباتي در منطقه باشد و برنامه هسته اي را دنبال كند كه اكثريت جامعه جهاني معتقد است اهداف نظامي را دنبال مي كند.
مخالفت با چنين سياست هايي ادامه خواهد داشت و در اين زمينه تغييري ايجاد نخواهد شد.
چهارشنبه 15 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]
-
گوناگون
پربازدیدترینها