واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: بهره مند بودن از دنیا و امکانات گوناگون آن اصلاً چیز بدی نیست. هر کس حق دارد دنیای خود را آباد کند و از لذت¬های آن بهره برد؛ به ویژه اگر دارایی¬های خود را صرف آخرت خودش بکند که دیگر از این بهتر نمی¬شود. اما این طور هم نیست که خدا به هر کس که بیشتر خاطرش را بخواهد بیشتر بدهد. گذشته از روایاتی که به فقیران دنیا، مژده داده¬اند خداوند به تلافی فقرشان در زندگی جاودانی پاداششان می¬دهد، آیاتی هم در قرآن هست که به ثروتمند شدن اهل کفر اشاره می¬کند مانند آیه 126 سوره مبارکه بقره. خداوند می¬فرماید: کسی که حق را می-شناسد، اما زیر پا می¬گذارد و کفر می¬ورزد، مدت کمی که در دنیاست، از مال و اموال این جا بهره¬مند می¬شود، اما مهلتش که سر بیاید، آخرتی دردناک انتظارش را می¬کشد. خوب می¬بینید آن چه خدا به آن ارزش می¬دهد، هیچ ربطی به کم و زیاد دارایی¬های مادی ندارد، تنها یک چیز مهم است و فقر و ثروت را خوب یا بد می¬سازد؛ این که تو در چه مسیری زندگی¬ات را می¬گذرانی، حق یا باطل؟ دعوت به زندگی عاقلانه آدم¬هایی که در مقابل پیامبران می¬ایستادند و حرف حساب را نمی¬پذیرفتند، گاهی استدلال¬هایی می¬کردند که برای همه انسان¬های طالب حقیقت، مایه تلنگر است! آن ها معتقد بودند چون پدر و مادر و اجدادشان چیزی را انتخاب کرده¬اند، حتماً چیز خوبی بوده و نباید روی آن حرف دیگری زد. خداوند از آن ها می¬پرسد: شما می¬خواهید پا جای پای گذشتگانتان بگذارید، حتی اگر آن ها از روی بی¬عقلی و نفهمی کاری کرده باشند؟ جالب توجه است که مرام بسیاری از آدم¬ها هنوز هم همان گونه است و هنوز وقتی از خیلی¬ها درباره اعتقاداتشان و رسم و رسومی که برای زندگی¬شان درست کرده¬اند می¬پرسی، رگ گردنشان می-زند بیرون که(( از قدیم این طور بوده)) یا (( خیلی¬ها می¬گن)) یا (( حتماً درسته که همه به آن معتقدند)) و... و در برابر این ها، هنوز ندای خداوند بیخ گوش همه¬مان است که: فقط به این دلیل که خیلی¬ها یا اجداد و قدیمی¬ها یا دیگران این طوری بوده¬اند، باید همین طور بود، حتی اگر اشتباه می¬کرده¬اند؟ نمونه این گفت و گو را در آیه 170 سوره مبارکه بقره می¬بینید؛ گفت و گویی که دقت در آن، جلوه زیبایی از فرهنگ ناب و دست نخورده قرآن را روشن می¬کند. در این فرهنگ، همه چیز باید پایه و اساسی درست و منطقی داشته باشد. اعتقاداتمان و کارها و برنامه¬هایمان آن قدر که منطقی و عاقلانه است، انسانی است. وقتی زندگی خوب است و مرگ خوب¬تر زندگی دنیا دوست داشتنی است، اما آیا چیزی دوست داشتنی تر از آن نیست؟ مردمی که زندگی را دوست دارند دو دسته¬اند. یک دسته می¬خواهند توی دنیا باشند و تا می¬شود زنده بمانند و زندگی کنند؛ به این دلیل که خود زندگی را دوست دارند و از این جا بودن و به همین جایی¬ها مشغول بودن را می-پسندد. همین کم و زیاد دنیا برایشان همه¬چیز است و به همین راضی هستند که دنبال موجودی¬های دم دستی زندگی معمولی¬شان بروند.برای آن چه به دست می¬آورند، شادی کنند و خوش باشند. برای هر چه ندارند، رؤیا¬پردازی کنند و در آرزو¬های دراز خود فرو بروند. مقابل این آدم¬ها، مردمی هم هستند- یا می¬توانند باشند- که در خود این بودن و زیستن، چیزی که سیرابشان کند یا به زحمت زنده بودن و مشکلاتش بیرزد نمی¬بینند، اما با ین حال از زندگی کردن فرار نمی¬کنند، به خودکشی نمی¬اندیشند، خود و دیگران را با رنج¬ها و رنج کشیدن¬هایشان آزار نمی¬دهند، زندگی را دوست دارند و زنده بودن را غنیمت می¬دانند... اما برای چه؟ وقتی موجودی دنیا، چشمشان- چه رسد به دلشان- را پر نمی¬کند، پس به چه خوشند و به چه امیدی خود را نگه داشته¬اند، بلکه از خداوند طول عمر هم طلب می¬کنند؟ جواب این سؤال حرف تازه¬ای نیست. این آدم¬ها چون چشم به چیزهای دیگری دوخته¬اند، این گونه¬اند. چون به ارزش¬ها و حس¬های زیبایی، زیباتر از همه¬ی داشتنی¬های این جا و فکر می¬کنند، این جوری¬اند. چون مسئله مرگ را دور نزده¬اند و یادش را در دل نکشته¬اند و چون با مرگ، این حقیقت غیر قابل گریز، هماهنگ شده¬اند، زندگی را به سبک خاصی که دسته اول نمی¬شناسند دوست دارند. در آن می-کارند تا بعد برداشت کنند و در عین حال از آن جا که براساس پسند خالقشان زندگی می¬کنند در همین دنیا هم از آن لذت می¬برند. رنجشان شیرین، شادی¬شان خالی از بی-خیالی و نادانی است و آن گاه هم که مرگشان فرا برسد آماده پایان قصه هستند زیرا برای آنها اصل قضیه تازه شروع شده است. مقایسه این دسته و دسته پیشین که می¬کوشند به خود دنیا خوش باشند، خوراک خوبی برای اندیشیدن است و بد نیست در تلاوت قرآن، وقتی به آیاتی مثل آیه 96 سوره بقره1 می¬رسید، ذهن خود را دقایقی به چنین خوراک مفیدی مشغول کنید. در ورای همه ماورائی¬ها جن، ارواح سرگشته، سحر، جادو و چیزهای شبیه این ها، چه احساسی در شما برمی¬انگیزند؟ خیلی¬ها را می¬شناسیم- و شاید خود ما یکی از آنها- که می¬ترسند و ترجیح می-دهند تا می¬شود با این ترس رو به رو نشوند! ما چرا می¬ترسیم؟وقتی چیز باارزشی را در خطر ببینیم مثلاً جانمان، زندگی¬مان، آرامشمان و ... . و چه وقت آن ها را در خطر می¬بینیم؟ وقتی نیروی بالاتر از نیرو و اراده¬ی ما آن ها را تهدید کند. ترس از سحر و جن و ... دقیقاً به همین دلیل وجود دارد که خود را در مقابل نیروی این ها ضعیف می¬پنداریم. حالا چاره چیست؟ متصل شدن به نیرویی که هیچ اتفاقی در عالم بدون اجازه آن رخ نمی¬دهد. نگاهی به آیه 102 سوره مبارکه بقره بیندازید. اگر به رابطه¬مان با خداوند سر و سرمان بدهیم و خود را در رفاقتی جانانه به او بسپاریم، دلیلی ندارد از دخالت¬ها و تهدیدهای دیگران، هر چند هراس انگیز و رازآلود و ناشناخته، ترس به دل راه بدهیم! انفاق با سود علی الحساب! حتماً دیده¬اید فروشندگانی که بازار را نمی¬شناسند و جنس مرغوبشان خیلی زود به باد می¬رود، و کاسب¬هایی هم که بی¬قیمت¬ترین چیزهایی را که دارند، طوری به موقع و به جا، به کار می¬گیرند که بارشان را تا چند نسل بعد از خود می¬بندند. هنر معامله¬گری، ضامن سودآوری زندگی آدم است. هر چه در معامله تیزتر باشی، فرصت¬هایت را بیشتر و بهتر به سود تبدیل می¬کنی، و همه ارزش زندگی هم به این است که چه طور در آن سود می¬بری، اما کدام سود؟ کدام زندگی و چه جور معامله¬ای؟ معامله¬ای که زندگی تمام شدنی¬ات را با سودهای محدود همین دنیا سرشار می¬کند؟ آیا معامله¬های بزرگ¬تری در کار نیست؟ کاسبی از همه موفق¬تر است که با تدبیر خود، دارایی¬های اندک خود را به سودهایی ماندنی¬تر گره بزند و به جای 60- 70 سال که سودهایش همه با رنج و بدبختی همراه است، به زندگی زلالی فکر کند که نه تمام می¬شود و نه شادی¬هایش با رنج و غصه¬ای همراه است! آیه 254 سوره مبارکه بقره، از همین معامله صحبت می-کند. می¬توانی با یک محاسبه دو دوتا چهارتا، به بهره¬وری برسانی و به رزقی جاودان و بی¬نهایت تبدیلش کنی. انفاق ،معامله¬ای است که از دست هر کسی برمی¬آید؛ فقط باید زرنگ بود! رنگ رخساره خبر می¬دهد از فقر طرف! همه ما در کوچه و خیابان و بازار و خیلی جاهای دیگر، آدم¬هایی را دیده¬ایم- زن و مرد- که به گدایی مشغولند. حتماً شما هم مثل من، از خودتان پرسیده¬اید که این آدم-ها چه قدر واقعاً محتاج کمک هستند. مواظبیم مبادا مستحقی را ناامید کنیم، اما نمی¬توانیم مطمئن باشیم کمکی که می¬کنیم به جاست. حق هم داریم! چون عاقلانه نیست پولی را که با زحمت به دست آمده، بدون عوض و اِزا، از دست بدهیم. حالا قرآن که آن همه توصیه کرده است با انفاق، آخرت خود را آباد کنید، این جا هم راهی جلوی پایمان می¬گذارد؟ آیه 273 سوره مبارکه بقره، فقیرانی را شایسته صدقه می¬داند که فقیرند، اما گدایی نمی¬کنند. به قول خود قرآن، فقر را از قیافه-هایشان باید خواند. لازم هم نیست کار به تجسس و کنجکاوی بکشد تا معلوم شود کسی چه قدر دخل و خرج دارد، ظاهر آدم¬ها گویای خیلی چیزها هست و کافی است حواسمان جمع باشد. اگر چشم و ذهنمان رنگ روزگار نگرفته باشد و حریصانه مشغول به زرق و برق¬های فراوان اطرافمان نباشیم، جلوه¬های تلخ زندگی دیگران و رنج-هایی که می¬برند، فرصت¬های انفاق را به موقع گوشزد خواهند کرد. پولت را بکار که درخت بشود بالاخره ما هم مشکل داریم. اگر پولی برای انفاق داشته باشیم، می¬زنیم به چاله چوله¬های زندگی خودمان، همین طور نیست؟ زندگی هر کس به رنج¬ها و تلخی¬هایی آمیخته شده. انفاق مال آدم¬های پولدار است؛ آدم¬های همه¬چیزدار و بی¬درد! این ها می¬توانند دم دستی¬ترین دلیل¬های ما برای بخیل بودن باشند. خیلی رُک و ساده؛ ما از انفاق کردن می-ترسیم چون از فقیر شدن خودمان و محتاج شدن به انفاق دیگران می¬ترسیم. اما منطق قرآن چگونه به این محاسبه-های به ظاهر عاقلانه! نگاه می¬کند؟ یادتان هست دفعه قبل از قانون¬هایی حرف زدیم که خداوند برهستی حاکم کرده است. یکی از این قوانین یا سنت¬های جاری خلقت، حیات داشتن صدقات است. یعنی صدقه¬ها هم مانند یک موجود زنده رشد می¬کنند، پرورش می¬یابند و از اصل خود بسیار بیش¬تر می-شوند. آیه 276 سوره مبارکه بقره می¬گوید: خداوند سود ربا را از بین می¬برد و صدقات را پرورش می¬دهد. ذهن¬های کوته بین و دل¬های عجول، ربا را باعث زیاد شدن دارایی و صدقه را از دست رفتن مال می¬بیند در حالی که جهان بر این چرخ نمی¬گردد و در نهایت از خودگذشتگی¬های ماست که دستمان را می¬گیرد. صدقه اضافه بر این که مستقیماً بر رزق صدقه دهنده تأثیر می¬گذارد، دریک چرخه¬ی طولانی¬تر با بهبود مؤلفه¬های اجتماعی در اقتصاد عمومی همه- یکی هم صدقه دهنده- را از مواهب خود بهره¬مند می¬کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 688]