تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835255509
خاطرات منتشر نشده هاشمي رفسنجاني
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خاطرات منتشر نشده هاشمي رفسنجاني از صميم دل با خانواده پهلوي بد بوديم. به خاطر سوابق ضد روحاني و ضد ديني اينها. با جبهه ملي از اين جهت خوب بوديم كه اينها حركت ملي با شعار بسيار خوبي درست كرده بودند و ضد شاه بودند. اكبر هاشمي رفسنجاني رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، بخشي از خاطرات خود از جريان مبارزات مذهبي و سياسي را تعريف كرد. خبرگزاري فارس، در ادامه انتشار خاطرات منتشر نشده ياران انقلاب اين بار خاطراتي از اكبر هاشمي رفسنجاني را تقديم ميكند. تاكنون نشريات و رسانههاي بسياري اقدام به ارائه خاطرات وي كردهاند. چند مجلد از روزنوشتهاي هاشمي رفسنجاني نيز توسط بنياد انقلاب اسلامي منتشر شده است اما متني كه در ذيل خواهد آمد، برگرفته از مجموعه مصاحبههاي اعضاي دفتر مطالعه و تدوين تاريخ ايران با هاشمي رفسنجاني بوده است كه براي اولين بار در خبرگزاري فارس منتشر ميشود. آشنايي هاشمي رفسنجاني با امام ... همان سالهاي اول و دوم بود كه به قم آمدم ( سال 1327 ) با امام آشنا شدم. امام هم چهره معروف و مشخص و محترمي بودند، توي حوزه هر كس ميآمد، جزو اولين كساني را كه ميشناخت ايشان بود. ... قيافه امام يك قيافه با ابهت و دوست داشتني بود و ما همان جوري بدون اينكه با ايشان آشنا شويم از قيافه ( با) ابهت و از منش ايشان و خوشمان ميآمد. ... بخاطر همسايگي نسبت به خانواده امام، از زندگي امام اطلاعات خوبي پيدا كرديم. براي ما جاذبه داشت كه زندگي امام خوب در سطح امام، ما نبوديم ولي سعي ميكردم خودم در مسير راه يك قدري همت را بيشتر كنم در مسير امام سئوالات را از امام ميكردم.(جلسه 3و 4 - ص 6 ) رابطه امام با آقاي بروجردي آن موقع امام خيلي تو حوزه فعال نبودند. غير از درس دادن به اندازه شخصيت و نفوذي كه تو حوزه داشتند بروز نميكردند، در رابطه با بيت آقاي بروجردي مثل اينكه مسايلي داشتند. چون ايشان خودشان اين طور كه ما مطلع بوديم، آن موقع ايشان جزء پيش قدمايي بودند كه آيتالله بروجردي را از بروجرد آورده بودند به قم، اميدهايي داشتند به آقاي بروجردي كه تحول عظيمي تو حوزه در ابعاد مختلف پيش بيايد. وقتي آقاي بروجردي ميآيند و رييس ميشوند و اطرافيان دور ايشان جمع ميشوند، حالا به هر دليل ديگر امام خيلي رابطه نداشتند با آقاي بروجردي، چون آقاي بروجردي رييس بودند تو حوزه و ايشان هم گرم نبودند اين اواخر.(جلسه3 و 4 -ص 8) چرا امام قبل از 28 مرداد نهضت خود را شروع نكرد؟ دانشجوياني كه ميآيند دانشگاه درس بخوانند سئوال ميكنند چرا در مدتي كه امام در قم بودند نهضتشان را شروع نكردند و در آن شرايط كه خوب شايد امكانات بيشتر بود جو بهتر بود، رژيم تسليم نشده بود، در اين مدت كه نهضتهايي شروع شد. جريان ملي شدن صنعت نفت شروع شد، فداييان اسلام موقعيتهاي خوبي بود براي اينكه ايشان نهضت را آغاز كند، اين مدت شروع نكردند و گذاشتند سال 41 ؟... قابل توضيح است اين مسئله. خوب، رياست آقاي بروجردي خيلي نيرومند بود. در حوزه معلوم بود اگر كسي كاري كه آقاي بروجردي بخواهد توي حوزه نشود بكند، عملي نبود ... آقاي بروجردي حسابي جا افتاده بود؛ وزير مطلق بودند آنجا. وزير مطلق دنياي شيعه بود ايشان و شرايطي نبود كه اگر در زمان آقاي بروجردي كسي ميخواست نهضت سياسي را شروع بكند و آقاي بروجردي راضي نبودند، احتمال موفقيت درش نبود. ما در مورد فدائيان اسلام خوب همين را داريم.(جلسه 3 و 4 - ص 13) چرا امام درسال 41 نهضت را شروع كرد و پيش از آن شروع نكرد؟ به هرحال الان در محاسبات سياسي ما يعني با اطلاعاتي كه حالا داريم و تجزيه و تحليلي كه ميتوانيم از شرايط جامعه و اوضاع و احوال سياسي بكنيم، ما كاملاً برايمان روشن است كه اگر امام در آن مقطع وارد ماجراهاي سياسي ميشدند، تحقيقاً شكست ميخوردند. زمان آقاي بروجردي با مخالف آقاي بروجردي روبرو ميشدند وزمينههاي آينده هم خراب ميشد.(جلسه 5 و 6 - ص 1 ) آقاي بروجردي و رياست حوزه ... براي ما مهمترين مسئله سياسي اين بود كه كسي با خانواده شاه مخالفت بكند و ما كسي را نديده بوديم تا آنروز كه اين كار را كرده باشد . مخصوصاً يك كمي هم از موضعگيريهاي آقاي بروجردي ما راضي نبوديم، گرچه دلمان ميخواست توجيه كنيم ولي نميخواستيم به ايشان بدبين باشيم، اما ته دلمان از وضعي كه بر حوزه حاكم بود ناراحت بوديم.(جلسه 3 و 4 - ص 10) جلوگيري از رفتن طلبهها به دانشگاه توسط آقاي بروجردي آقاي بروجردي يكي از مسايلي كه داشت كه حالا براي من عجيب است و توجيه هم نشده مسئله جلوگيري از رفتن طلبهها به دانشگاه بود ... البته شايد دليل ايشان اين بود كه حوزه از هم ميپاشد چون يك سابقهاي در قديم بوده و ... براي آقاي بروجردي اينها بود كه مبادا دوباره حوزه متلاشي شود.(جلسه 5 و 6 - ص 4) ملاقات آقاي بروجردي با شاه عرض كردم عامه مردم، عامه روحانيت اينها بدشان نميآمد از اين { ملاقات آقاي بروجردي با شاه } يعني آن موقع اين منفوريت كه كمكم پيش آمد براي رژيم به اين سبك نبود. عامه مردم فكر ميكردند آقاي بروجردي روحانيت را عزيز كرده و لازم ديده كه با نظام با حكومت ارتباط داشته باشند. خواص انتقاد ميكردند.(جلسه- 5 و 6 - ص 4) برخورد آيتالله بروجردي با مسايل سياسي و دفاع از طلبهها به صور خلاصه برخوردشان { آيتالله بروجردي } اين بود كه حوزه را از سياست جاري كشور دور نگه دارد. اين سياست به نظر ميرسيد تا آخر عمر ايشان ادامه داشت... همين آقاي خزعلي من يادم هست آمد رفسنجان و آنجا در مسايل سياسي دخالت كرد و توي انتخابات به نفع يك نفر حرف زد. آن گروه رقيب ايشان را تبعيد كردند، بهانهاي درست كردند كه ايشان در نطقش گفته كه شاه مثل انگشتري است در دست آقاي بروجردي و هر وقت خواست ميكَند مياندازدش بيرون و گزارش اينجوري دادند و بعد هم تبعيدش كردند گناباد و اينجور جاها. آقاي بروجردي تحمل نميكردند اينجور چيزها را و پيغام دادند كه يك طلبهاي را چرا بايد اينجور اذيت كنيد، يك حادثهاي براي طلبهاي هر جا اتفاق ميافتاد، ايشان با سختي برخورد ميكرد.(جلسه 5 و 6 - ص 3 ) عملكرد آقاي بروجردي در زماني كه رياست حوزه را بر عهده داشت ايشان انصافاً كار بزرگي كردند؛ ضمن اينكه فرصت بزرگي از دست رفت در زمان رياست پايه حوزه را ايشان حسابي تقويت كرد. شايد هم سياست در كل درستي بود، آن زمان براي بعضيها قابل تحمل نبود حرفهايشان، ولي حالا آدم مصاحبه ميكند خوب روحانيت بعد از رضا شاه در زمان رضا شاه خيلي صدمه ديده بود و تقريباً متلاشي شده بود { آيتالله بروجردي به وضع حوزه سروسامان دادند}(جلسه 5 و 6 - ص 2 ) در مورد نهضت آزادي … نهضت آزادي { با جبهه ملي } تفاوت داشت. اول آنكه { نهضت آزادي } جنبه مذهبي داشت. ثانياً آدمهايشان هم سالمتر از جبهه مليها بودند. يك مشت بچههاي مخلصي دوروبرشان جمع بودند. نميشد گفت كه اينها آن موقع آمريكايي بودند؛ منتها آنها مشكل ديگري داشتند. مسئله روشنفكري بود ... يعني با اين موضع روشنفكري روي مسائل يك مقداري برخورد ميكردند... بايد گفت بيشتر از همه نهضت آزادي آن موقع { بعد از آقاي بروجردي } نزديك شد به جريان روحانيت.(جلسه 9 و 10 - ص 2 و1 ) هيچكدام از قدرتمند شدن روحانيت راضي نبودند در مورد موضع ديگران، جريانهاي غير دولتي كه آن وقتها بودند مثل تودهايها، جبهه ملي، نهضت آزادي يا گروههاي ديگري كه وجود داشتند يك مسئله كلي درباره آنها هست و آن اينكه آنها هيچ يكشان از قدرتمند شدن روحانيت راضي نبودند. شايد بعضيهاشان فكر ميكردند اگر از روحانيون بتوانند استفاده كنند در مسائل سياسي خوب است ... ولي بت نشوند و قدرتمند نشوند. همهشان تقريباً اين بود.(جلسه 9 و 10 - ص 1 ) در مورد حزب جمهوري و نشريه بعثت و انتقام آن زمان جلسه ما شروع شده بود. يعني ما آن محوري كه داشتيم براي حركت آن جمعيتي كه درست كرده بوديم گروهي كه اداره ميكردند. توي برنامههاي ما آقاي خامنهاي، آقاي منتظري، آقاي رباني شيرازي ، آقاي قدوسي، آقاي مصباح، آسيدمحمد خامنهاي، آقاي حائري تهران ،آقاي آذري، آقاي مشكيني كه يكي دو نفر ديگر هم بودند، اينها كه جلسه داديم، داشتيم با همه اينها بوديم كه بعداً با همينها حزب تشكيل داديم…. فكر ميكنم حزب را بعد از رفتن امام، بعد از تبعيد امام به صورت حزب درست كرديم كه اساسنامه هم داشت... هم شرايط يك حزب مخفي را درست كرديم... دو تا نشريه درست كرده بوديم بعثت و انتقام... انتقام را فكر ميكنم آقاي مصباح بيشتر اداره ميكرد. بعثت را من {هاشمي} بيشتر اداره ميكردم.(جلسه 17 و 18 - ص 3 و 4 ) در مورد هيأت موتلفه و افرادي كه آن را تشكيل دادهاند آنچه كه ميدانم اين بود كه اينها از وقتي كه قرار شد كه مثلاً روحانيت متديني وارد مبازره بشوند اينها هيئتهايي بودند، هيئتهاي سينه زني اينها بودند، آمدند و گفتند از اينها استفاده بشود. همينها آمدند ائتلاف كردند. بعد خدمت امام، امام هم موافقت كردند كه اينها تشكيلات باشد. يك پنج نفري را امام تعيين كرده بودند كه رابط باشند از روحانيون، پنج نفر يا سه نفر چه كساني بودند آقاي مطهري، آقاي انوري،آقاي بهشتي بودند، مولايي شايد بود و يك نفر ديگر... افرادي را تعيين كرده بودند. اينها كارهاي مذهبي و چيزهايشان را از آنها ميگرفتند... آقاي مطهري بيشتر از همه در ارتباط با اينها {هيئتهاي مؤتلفه} بود.(جلسه 17 و 18 - ص 6 ) در مورد حزب ملل اسلامي من { هاشمي رفسنجاني } مشخصاً از افراد اينها مطلع نبودم. فقط ميدانستم يك تشكيلات مسلحانهاي از طبقه تحصيلكرده و فرهنگي و اينها وجود دارد گاهي هم ميآمدند از ما كمكي چيزي با همين اسامي مبهم ميگرفتند.(جلسه 19 و 20 - ص 10 ) يك سال يا دو سال بعد از { سال 42} گروه حزب ملل اسلامي كشف شد كه آنها همينطور يكدفعه به وجود نيامده بودند. بالاخره از همان موقع شروع كرده بودند به اين فكر افتادند. بچه مسلمانها دور هم جمعشده بودند و رشد هم كرده بودند. چهل،پنجاه، شصت نفر آدم را حسابي جمع كرده بودند بزرگانشان خوب لو رفتند. همين منافقين اولش كه با اين شكل درست نشدند، آدمهاي مخلصي به اين نتيجه رسيدند. اينها نه شيوه نهضت آزادي را پسنديدند نه اين را، رفتند توي فكر مبارزات مسلحانه و شايد عميقتر از همه اينها برنامه ريزي كردند... سال 49 - 50 ما را بازداشت كردند. آنجا 16 تا گروه مسلح كشف شده بود تو قزل قلعه بودند به صورت كشف شده حالا چقدر هم به صورت كشف نشده ماندند و رفتند ما نميدانيم.(جلسه 15 و 16 - ص 8 و 9 ) در مورد حزب ملل اسلامي …. يك عده جوانها ميروند به فكر مبارزه و كارهاي مسلحانه كه پايه حزب ملل اسلامي ريخته ميشود. از سال 43 تا 44 و 45 آنها تشكيلاتشان را درست ميكنند. يك عده جوان سريعاً رشد ميكنند. آنها ديگر مثل مجاهدين خلق زياد خيلي مخفي و ريشهاي و دنبال يك برنامههاي وسيع و مطالعه كردن ماركسيسم و اسلام و التقاط و ديدن دورههاي چريكي خارج و خواندن تاريخ مبارزات مسلحانه مثل كوبا و جاهاي ديگر نميافتند. آنها همين جا دور هم مينشينند، بچههاي مخلصي و ساده و سالمي بودند خيلي هم جوان بودند.(جلسه 21 - ص 4 ) در مورد نهضت آزادي شبيه اين { مبارزات مسلحانه مؤتلفه} از جناح نهضت آزادي در ميآيد. يعني نهضت آزادي هم كه خودش از متن جبهه ملي در آمده بود و يك جريان كاملاً سياسي بود و در همان مرحله مبارزاتي صريح سياسي عليه رژيم داشت ...آنها هم يك گروه سياسي بودند. سياسي صريح. همين آقاي طالقاني و مهندس بازرگان و ديگران و دكتر سحابي كه صريح انتقاد كردند و اعلاميههاي علني دادند و به زندان افتادند، آنها وقتي به زندان افتادند نيروهاي جوانشان هم به فكر ضربه زدن مسلحانه افتادند كه در همان سال 42 و 43 كه اينها زندان بودند حنيفنژاد و رفقايش كه جزء جوانهاي نهضت آزادي و هواداران نهضت آزادي بودند از درون زندان تصميم ميگيرند كه بروند دنبال حركت مخفي مسلحانه كه سپس پايه مجاهدين خلق از درون نهضت آزادي. يعني از يك حركت سياسي مذهبي ريخته ميشود كه آنها با حوصله كارشان را شروع ميكنند. خيال ميكنند كه خيلي عميق ميخواهند كار كنند، يك دوران طولاني 7 و 8 سالهاي به تهيه مقدمات و مثلاً نوشتن ايدئولوژيكي و افراد و پايه و زير بنا و هستهها و اينها درست كرده بودند.(جلسه 21 - ص 3 ) در مورد چگونگي تشكيل بنياد رفاه ...آمديم بنياد مدرسه رفاه را تأسيس كرديم كه آنجا پايگاه مبارزه ما هم بود، بازاريها و فرهنگيها و اينها آنجا به هم ميرسيديم . پولش را بازاريها ميدادند، كارش را فرهنگيها ميكردند و ضمناً يك بنياد خيريه رفاه باز كرديم براي رسيدگي. پوششي باشد براي مردمي كه آسيب ميبينند بيشتر از مبارزه به خانودههايشان و اينها براي پول جمع كردن هم پوشش خوبي بود.(جلسه 19 و 20 - ص17 ) فعاليت فدائيان اسلام آن موقع فدائيان اسلام اوج فعاليتشان بود، ديگر ما بيشتر از طريق فدائيان اسلام به مسائل نگاه ميكرديم. بيشتر براي ما آقاي كاشاني و فدائيان اسلام جاذبه داشتند، اخبار آنها را تعقيب ميكرديم. يك نوع سمپاتي خاصي هم داشتيم كه ميتوانيم به اصطلاح امت امروز بگوييم از هواداران اينها بوديم. اگر جايي گيرمان ميآمد، جلسهاي بود ميرفتيم، در ميتينگهايشان همه جا شركت ميكرديم.(جلسه 5 و 6 - ص 6 ) درباره نواب صفوي نواب براي ما خيلي مقدس بود، چون رهبر بود، نواب را خيليها قبول داشتند، آقاي واحدي را در خواص قم به اندازه نواب قبول نداشتند. حتي بعد از آنكه آن حوادث شد {حادثه بيرون كردن بعضي از طلبهها از قم به خاطر اعتراض به آوردن جسد پهلوي به قم} و اينها را بيرون كردند. كسي نميخواست با آقاي بروجردي مخالفت كند. من يادم هست كه حمايت از نواب زياد بود. در محفلها و جلسات از ايشان خيلي حمايت ميشد. به هر حال مايه اصلي روحيه سياسي من مال همان زمان است.(جلسه 5 و 6 - ص 7 ) آوردن جسد پهلوي به ايران قضيه آوردن جسد پهلوي آن موقع مطرح بود، ميخواستند بياورند قم. وقتي پهلوي را آوردند براي دفن كردن در ايران {آن را} قم هم آوردند... خوب آخوندها اين را نميخواستند تحمل بكنند كه تو اين قضيه روحانيت مخالف بود. فدائيان اسلام اينها هم حسابي مخالف بودند اعلاميه دادند، ميتينگ دادند. ما هم توي آن شركت كرديم. همكاري كرديم با آنها {فدائيان اسلام}(جلسه 5 و 6 - ص 6) سقوط جبهه ملي و دستگيري مصدق سقوط جبهه ملي خيلي به صورت يك مصيبت تلقي نشد. برگشت شاه را كارهاي بد اينها {جبهه ملي} درست كرد. يعني زمينه كارهاي شاه بعدي را بد عمل كردن جبهه ملي درست كرد. البته تودهايها هم موثر بودند. حالا آن هم به پاي جبهه ملي گذاشته ميشد.(جلسه 5 و 6 - ص 10 ) درمورد جبهه ملي و ملي شدن صنعت نفتاز صميم دل با خانواده پهلوي بد بوديم. به خاطر سوابق ضد روحاني و ضد ديني اينها. با جبهه ملي از اين جهت خوب بوديم كه اينها حركت ملي با شعار بسيار خوبي درست كرده بودند و ضد شاه بودند و هم مسئله نفت هم اهميت داشت و بعد هم انتخابات يعني آن آزادي كه ما براي اولين بار احساس ميكرديم. اصولاً شور جواني اين سران جبهه ملي را ميپسنديديم. در كنار اينها بيشتر جذب شده بوديم به آيتالله كاشاني. وقتي به مسئله نفت و مخالف با انگليسيها و با خارجيها و شاه مطرح بود ما بيشتر چشممان به آقاي كاشاني بود. او را محور قرار داده بوديم. فدائيان اسلام هم آن موقعها در ذهنها به صورت بازوي آقاي كاشاني جلوه داشتند. (جلسه 5 و 6 - ص 8 ) درمورد جبهه ملي و فدائيان اسلام كارهاي جبهه ملي آن زمان، كارهاي آقاي كاشاني بخصوص سخنراني و حرفهاي ايشان كه پخش ميشد و بيشتر از آن هم كارهاي فدائيان اسلام، ما را و كساني كه با ما بودند و هم سن و سالهاي ما را حسابي جذب كرده بود و ما بايد پايه سياسيشدنمان همان موقع ريخته شد. آن موقع كه فدائيان اسلام را سركوب كردند. ما حسابي از حكومت دكتر مصدق ناراحت شده بوديم، ولي اينها را تضعيف كردند و با جبهه ملي بد شديم. اين نشانه اين است كه ما آن موقع دريچه جاذبهمان در امور سياست از اين طريق بود و ما همچنين به آقاي كاشاني علاقمند بوديم ...جبهه ملي پيش ما طلبهها آنچنان موقعيت خودش را از دست داده بود كه به خاطر همين جهات و الا ما با شاه هم همين مقدار بد بوديم.(جلسه 5 و 6 - ص 7) در مورد آقاي شريعتمداري از زبان آقاي هاشمي و بحث مرجعيت امام ... بعضي { از علما و روحانيون } ميترسيدند حرفهايشان را صريح در حضور ايشان { شريعتمداري بگويند، تقيه ميكردند اين هم بود آن موقع... مسئله ديگري كه بود، بعد از دستگيري امام در سال 42 } عدهاي از آقايان شهرستانها كه آمده بودند مايل بودند كه امام را به عنوان مرجع تقليد انتخاب كنند چون راه نجات امام اين بود كه امام مرجع تقليد باشند و نتواند محاكمه بكنند... {آقاي شريعتمداري} ميديد اگر اين كار را بكند، ديگر همه زحماتي كه در راه مرجعيت كشيده، مبارزهها و كارهاي قبلي هم از دست ميرفت. ديگر يك مرجع تقليدي كه همه پاي آن را إمضاء كنند ايشان { امام } مرجع تقليد است. معلوم بود كه با اين كار اولاً محاكمه نميشود بعد هم كه آزاد ميشد ديگر حساب بقيه پاك بود. طبعاً اين هم يكي از مشكلات ايشان{آقايشريعتمداري} بود.(جلسه 15 و 16 - ص 15) در مورد آقاي شريعتمداري از زبان آقاي هاشمي بعد از فوت آقاي بروجردي، اين تيپ روشنفكرها و دانشگاهيهاي مذهبي، اينها بيشتر به آقاي شريعتمداري گرايش داشتند و آقاي شريعتمداري آدم خوش محضري است. آنها {شاه و آمريكا} فكر ميكردند در آن چنان عنصري { شريعتمداري} خوب ميتوانند نفوذ كنند، در آقاي خميني نميتوانستند نفوذ كنند.(جلسه 7 و 8 - ص 8 ) در مورد آقاي ميلاني و آقاي شريعتمداري من {هاشمي رفسنجاني} در مراجع سطح بالا جامعيت امام را در هيچ كس نديدم. تا آن موقع كه آقايان در ميدان بودند. آقاي ميلاني مرجع روشني بود خيلي مسائل را هم ميفهميد، او هم نهضت آزادي و اينها يك مقدار دورش ميپلكيدند و بعد هم يك نقاط ضعفي هم داشت دست رژيم من نميدانم... خلاصه ميخواهم بگويم خالصترين موضع مال شخص امام بود.(جلسه 9 و 10 - ص 11) اين نهضت روحانيت چه اقشاري را به صحنه آورد و اصولاً روحانيون چه عناصري و افراد و اشخاصي را مبارزه كشاندند؟ مذهبيها را بطور كلي بعد از قضيه مشروطه كه مذهبيها شكست خورده بودند و سرخورده... دوران فدائيان اسلام و آيتالله كاشاني اينها {مذهبيها} خوب حركت كرده بودند. نسبتاً سياسي شده بودند. عده زيادي از مردم با عملكرد به جبهه ملي مذهبيها دوباره سرخورده بودند اين مبارزه از نو مذهبي را كشيد ... اينجا حوزه مركز بود و طلبهها محور بودند.(جلسه 9 و 10 - ص 11 و 12 ) مهاجرت علما به تهران چه نتايجي به دنبال داشت؛ آيا با موافقت رژيم بود؟ اگر اينها توي شهرهاي خودشان مانده بودند و تهران نميآمدند و تهران هم كه رئوس روحانيت را بازداشت كرده بودند تهران هم خاموش بود، قم هم خاموش بود. كم و بيش معلوم نبود آنها تو شهرهايشان با نقص ارتباطات اقدامي ميكردند. اينكه تهران آمدند و با هم بودند بالاخره فكرها به هم رسيدند قدرتي بود. اينها رابطهشان را با شهرهايشان حفظ كرده بودند.( جلسه 15 و 16 - ص 10 ) شريعتمداري و جريان دارالتبليغ خوب، آقاي شريعتمداري نقش تقريباً از اول مبارزه از همان روزهاي اول تا همين اواخر يك نقش پيوسته يكنواختي بود. منتها در مقاطع به تناسب اوضاع ظهورش تفاوت داشت. عملاً ايشان ته دلش هيچ وقت ما مطمئن نشديم كه ايشان آماده فداكاري براي مبارزه است ... يعني واقعاً ايشان در بين روحانيت يك عنصري بود كه با همان معيارهاي روشنفكري آن زمان و با اهداف ليبراليسم حركت ميكرد، فكر ميكرد اين اندازه كافي است براي كار. وقتي كه مبارزه اوج ميگرفت، ميديد دارد پيش ميرود. خوب نميتوانست عقب بماند. گاهي هم اعلاميههاي تند ميداد تا آخرين قطره خون و امثال اينها حرف ميزد... تهران هم كه آمده بود { مهاجرت علماء به تهران} يك مشكلي بود تو كار مهاجرين تصميمگيري به نفع امام در جهت مبارزه يك مقداري با حضور ايشان مشكل ميشد، البته نميشد كه ايشان هم نباشند آن روز خيلي از چهرههاي سياسي مخصوصاً دانشگاهي اين نهضتيها و اينها بيشتر به ايشان تمايل داشتند درمسائل ... يك صحبتهايي هم ميشد كه در شريفآباد كجا ملاقات داشتند با شاه و با نصيري يا امثال اينها و من نميدانم اين چقدر صحيح است.( جلسه 15 و 16 - ص 14 ) پيرامون نشريه بعثت و انتقام {سئوال از آقاي هاشمي} مطلبي كه در اينجا گفته ميشود ميگويند {نشريه} بعثت از آنجا كه تلفيقي بود از روحانيون وارسته و روحانيون طرفدار شريعتمداري، نشريه {انتقام} براي اين به وجود آمد كه جدا كند مسئله را ؟ ...نه آنجا دليلي كه آورديم همين بود كه يك نشريه ايدئولوژيك داشته باشد. خوب آن موقع كه مثلاً آقاي حجتي زندان ميرفت ... آقاي خسروشاهي هم تو كارها با ما بود. آن طور نبود كه آنها با آقاي شريعتمداري رفيق بودند ولي آنها جزو عناصري بودند كه مبارزه ميخواستند ديگر سالهاي بعد يك مقداري محافظهكاري كردند.(جلسه 17 و 18 - ص 6 ) سئوال راجع به امام است كه آيا اصولاً امام در رابطه با حركت مسلحانه با اصل حركت مخالف بوده است يا نه؟ ...ما در اين خصوص هيچ وقت با امام بحث نكرديم ... حالا ميگوييم قبلاً فقط يكي دو مورد از امام رفتند اجازه بگيرند، امام اجازه كارهاي تروريستي را نداد. من يادم است همان سالهاي اول يك افسري توسط يكي از طلبههاي قم آمد خدمت امام گفت من پيش شاه راه دارم و... شما به من اجازه بدهيد من نارنجك ميبندم به بدن خودم تا وقتي رفتم پيش شاه منفجر ميكنم آن را و شاه را از بين ميبرم. امام اجازه نداده بودند. در مورد منصور هم اين آقايان خيلي پيش امام رفتند كه اجازه بگيرند آخر از امام اجازه ترور نتوانستند بگيرند.(جلسه 21 ص 11 ) نقش روحانيت در حركتهاي مسلحانه به چه صورت بود؛ فقط به صورت فعاليت تبليغاتي بود يا اين كه در اصل حركت هم وارد ميشدند؟ شما {هاشمي رفسنجاني} تا چه حد در نقش منصور دست داشتيد؟ ...ببينيد در همه اين حركتهاي مذهبي كه بود پاي روحاني هم بود… در قضيه منصور بنده هم متهم بودم كه من تا به حال نقش خودم را نگفتم و حالا هم خيالي ندارم بگويم.. فدائيان اسلام را هم ميدانيد كه اصلاً مايه و چيزش روحاني بود، ديگر منقطع از روحانيت نبود. اين جريانات مسلحانه ... { در قضيه منصور } من واقعاً آنجا نقش تصميم گيرنده نداشتم حتي مطلع از كيفيت كار نداشتم. اين را مطمئن باشيد.(جلسه 21 - ص 14 ) راجع به منافقين در رابطه با ايدئولوژي اينها چگونه برخورد كنيم؛ آيا اينها اساس آنكه دور هم جمع شدند از نظر عقيده منحرف بودند. انحراف بعداً كه به وجود آمد؟ و اساساً چرا انحراف پيدا كردند؟ … اينها مسلمان بودند ماركسيست را هم قبول داشتند ( التقاطي بودند؟) حالا عرض ميكنم... اينها فكر ميكردند مبارزات موفق در دنيا فقط مبارزات ماركسيستي است؛ چون آن را علم مبارزه ميدانستند... فكر ميكردند در ايران اسلام با ماركسيست علم مبارزه با مردم مسلمان بايد تلفيق بشود و اينها رسالت خودشان را اين ميدانستند كه پل بين متدينين ماركسيست و اسلام.(جلسه 21 - ص 17 ) حوادث سال 41 از زبان آقاي هاشمي از جريانات طيب اطلاع دقيقي نداريد كه انگيزهاش و نقش او چه بود؟ ...آنها به هر حال صفاي باطني داشتند و دنبال انقلاب آمده بودند من از او غير از اين كه بالاخره يك مردي بود جاذبههاي امام را جذب كرده بود، آمدند به اين طرف ديگر نميتوانيم بگوييم انگيزههاي ناجوري اينها داشتند... انقلاب آن موقع آنقدر عمومي شده بود كه اينها را هم جذب كرده بود، كاملاً حمايت كردند از روحانيت و امام.(جلسه 15 و 16 - ص 3 ) افراد و اشخاص و جمعيتهايي كه در اين قيام {15 خرداد 42 } شركت داشتند چه كساني بودند؟ ...اهرمهاي بكارگيري بيشتر روحانيت بودند كه منبرها و توي مساجد كاملاً مردم را آماده ميكردند. براي اين كار نيروهاي ديگري كه احياناً حالا از مثلاً دانشگاه يا جبهه ملي يا نهضت آزادي يا ديگران هر كسي به يك نحوي در كنار بود. آنها نقش اساسي توي اين كار نداشتند . آنها نه تو روضهخوانيها نقش داشتند كه مركز بسيج مردمي بودند نه تو بازار نقش داشتند نه نقش مادي داشتند نه نقش سياسي كه فكري بدهند.(جلسه 15 و 16 ص 4 ) تفاوت آنها چه بود كه آن كشتار فجيح ميدان شهدا نتوانست قيام و حركت را منكوب كند ولي 15 خرداد 42 به ركود كشيده شد و افت كرد؟ ... خب تفاوت اساسي داشت. اين اولاً اين ده- پانزده سال از 42 تا 57 مردم رشد كرده بودند بخصوص روحانيت مساجد اين مراكز سياسي رشد زيادي كرده بودند. با تاكتيكهاي مبارزه آشنا شده بودند. با حركتهاي رژيم آشنا بودند پانزده خرداد تحليل شده بود تو ذهن مردم ... روحانيت كه ما پانزده خرداد داشتيم با روحانيتي كه سال 57 داشتيم خيلي تفاوت داشت. طلبهها رفته بودند زندان تبعيد دوره ديده بودند همه شان آشنا شده بودند به شيوههاي مبارزه زياد شده بوديم آن موقع { سال 42} تعداد محدودي داشتيم كه مسائل سياسي را ميفهميد عمدتاً ديگر سياهي لشگر بودند.( جلسه 15 و 16 - ص 5 ) جمعبندي از اين كه چرا پانزده خرداد به نتيجه مطلوب نرسيد و دوم اينكه پانزده خرداد چه اثرات و دستاوردهايي از زنداني به جا گذاشت؟ ...ما بلافاصله بعد از پانزده خرداد فكر اينكه نقص عمده ما در 15 خرداد تشكيلاتي است پي برديم اين را همه فهميدند. هر جا ميرفتيم ميگفتند تشكيلات حالا هم همه قبول داشتند... بعد از پانزده خرداد بررسي كه داد اين بود كه گفتند اين رژيم بايد بترسد از يك چيزي ... بايد اينجوري باشد كه رژيم بايد بداند اگر ضربهاي بزند ضربه هم ميخورد اين ضربه را هم آن موقع با ترور و با تخريب با اين كارها ميشود كرد. تو خود هيئت مؤتلفه بحث جدي شد كه ما بايد اين كار {ترور و تخريب و...} را بكنيم لذا تحكيم شد . اصلاً يك بخش رفتند دنبال كارهاي حاد كه همين آقاي بخارايي و عراقي و لاجوردي و اينها بودند.(جلسه 15 و 16 ص 8 ) در مورد نشريه مكتب تشيع از زبان آقاي هاشمي وقتي كه اين نشريه مكتب تشيع را شروع كرديم تو ذهن ما اين بود كه ما احتياج به يك كادر و احتياج به يك شبكه سراسري داريم و فكر ميكرديم كه اين مسئله مكتب تشيع وسيله خوبي است... ما يك دفعه تضميناً در تمام شهرها و خيلي از بخشها نمايندگيهايي درست كرده بوديم كه آنجا اينها را براي ما ميفروختند و پول را براي ما ميفرستادند ... همان مقالات مكتب تشيع هم در جهت روشن كردن مردم و آماده كردن زمينه فكري مردم براي اسلام وسيع و همهجانبه نه بعد عبادي اسلام، ابعاد اجتماعي اسلام را مطرح ميكرديم ... اين مهمترين كاري است كه بايد در زمينه يك حركت وسيع سياسي بايد بشود، هم افكار را زنده بكنيم و هم شبكهاي داشته باشيم كه روزي كه ميخواهيم تماس بگيريم با سراسر كشور ( بتوانيم تماس بگيريم ).( جلسه 7 و 8 ص 1 ) فعاليت سياسي آقاي هاشمي رفسنجاني قبل از سال 42 در مورد اين سئوال كه من {هاشمي رفسنجاني} پيش از نهضت امام فعاليت سياسي داشتهام يا نه... از همان سال 27 كه آمدم قم سر همين مسايل كه بود. جبهه ملي و آيتالله كاشاني و فدائيان اسلام، آن موقع در حدي كه گفتم فعاليتهاي سياسي داشتهام. بعد از كودتاي 28 مرداد كه دوباره حكومت شاه مسلط شد و مليها را زدند و سركوب كردند و اينها فدائيان اسلام هم ضربه خوردند. آيتالله كاشاني هم خانهنشين شد و اين فكر سياسي در مردم بود؛ مخصوصاً در طلبههاي جوان اصل مسئله را قبول داشتند كه نظام شاه نظام درستي نيست و كودتا را هم قبول نداشتند منتها عملكرد جبهه ملي دكتر مصدق يك مقدار مسائل را خراب كرده بود.(جلسه 7 و8 - ص 1 ) افراد مؤثر مكتب تشيع از زبان هاشمي رفسنجاني من { هاشمي رفسنجاني } و آقاي با هنر عضو مؤثرش {مكتب تشيع} بوديم و آقاي مهدوي كرماني وآقاي صالحيكرماني، آشيخمحمدرضا كه يك مقدار تمايلات دولتي پيدا كرده بود كه ديگر كم كم با ايشان كار نميكرديم.(جلسه 7 و 8 - ص 2 ) انگيزه رژيم شاه از تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي چه بود؟ بعد از اينكه آقاي بروجردي فوت كردند، به نظر ميرسيد كه اروپائيان و شاه بطور كلي سياست حاكم بر كشور به فكر افتادند كه روحانيت را كه قوي شده بودند؛ گرچه هنوز ضربهاي به اينها نزده بود و اينها از آقاي بروجردي خوف داشتند... اينها {شاه و اروپائيان} به فكر افتادند كه روحانيت و مرجعيت را منتقل كنند به نجف.(جلسه 7 و 8 - ص 3 ) فعاليتهاي سياسي آقاي هاشمي بعد از فوت آقاي بروجردي {بعد از فوت آقاي بروجردي} ما فعاليت سياسي داشتيم و در كوران حوادث هم بوديم و در خط دادن و راه انداختن مسير حركت حوزه و به طرف افكار امام اينها كاملاً فعال بوديم. گروه ما و همان سازمان مكتب تشيع ما و هم رفقاي ما فعال بودند.( جلسه 7 و 8 - ص 9) نتايج مهاجرت علما به تهراناولاً اينها {علما} حركت را حفظ كردند. اگر همه تو مراكزشان ميماندند و ساكت؛ اين به معناي بزرگي روحانيت بود ... ثانياً يك وسيله اتحادي بود يعني هماهنگي روحانيت را تا حد زيادي نشان داد. ثالثاً نجات روحانيون بازداشتي و امام اينها تا حدود زيادي معلول حضور اينها بود ... {مهاجرت علما باعث شد كه} امام را بعد از دو ماه با احترام بياورند قيطريه و آنجا تحت نظر بگيرند. اين روي فشار همينها {علما} بود. ... مهاجرت علما را در مجموع هم مفيد ميدانم براي نهضت هم مفيد ميدانم براي خودشان از حالت مردگي و خمودگي بيرون آمدند.(جلسه 15 و 16 - ص 11 و 12 ) در مورد آقاي محمد بخارايي از زبان آقاي هاشمي گروهي از مؤتلفه بودند كه با توافق مركزيت اينها مسئوليت كارهاي مسلحانه را اينها گرفته بودند. بچههاي فوقالعادهاي بودند آدمهاي خوبي بودند. شرعي هم كار ميكردند. يعني بدون اجازه مرجع دست به كار ترور و كشتن نميزدند، همه كارهايشان بايد با حجت شرعي باشد { سئوال : امام منع كرده بودند كشتن را؟} امام كه آن موقع با كسي ارتباط نداشت امام كه تركيه بودند اگر منع كرده بودند كه اينها نميكشتند اينها اجازه گرفته بودند.( جلسه 19 و 20 - ص 8 ) چگونگي برخورد شاه با رژيم ... ما هم بايد كارهاي زيرزميني و كارهاي مسلحانه را ادامه بدهيم. هم بايد آن كارهاي فرهنگي، سخنرانيهاي روشنفكرانه را، دانشگاه و اين طرف و آن طرف بكنيم، هم در مدارس برويم هم در دولت نفوذ كنيم. اين طرز تفكر افرادي مثل من و آقاي خامنهاي بود. و يك مقدار زيادي هم ما در اين مقطع ممنوعالمنبر و ممنوع القلم و اينها داشتيم.(جلسه 19 و 20 - ص 16 ) در مورد حركتهاي مسلحانه بر ضد رژيم شاه {در پانزده خرداد 42} رژيم شاه عدهاي را كشت، عدهاي را زنداني كرد و بعد هم اعدام كرد. در همان رابطه اين خشونت رژيم باعث شد كه يك عدهاي به اين فكر افتادند كه نميشود مبارزه سياسي كنيم و رژيم ضربه نظامي بر مبارزه وارد كند ... ما بايد جواب نظامي بدهيم كه او بفهمد اگر بناست به خشونت گرائيده شود ملت هم خشونت خواهد كرد. اين زيربناي طرز تفكر {مبارزات مسلحانه}بود. از طرفي جمعي از فدائيان اسلام هم مثل حاج محمد عراقي و اينها بودند كه ... آنها هم رهبري ميكردند آن حركتهاي مبارزه را ... من ميگويم در حركت جديد اولين جوانه انقلاب مسلحانه از درون مؤتلفه بايد جستجو كنيم كه همين حاج مهدي عراقي، حاجآقا اماني و همين آقاي لاجوردي كه حالا دادستان انقلاب هستند و بخشي از نيروهاي مؤتلفه از كادر مركزي مؤتلفه به فكر افتادند كه كار مسلحانه كنند. البته اين تكروي هم نبود تا آنجا كه من اطلاع داشتم هم اصل مؤتلفه هم مخالفتي نداشتند. با ما هم كه مطرح ميشد ما هم مخالفتي نداشتيم.(جلسه 21 - ص 2 ) مبارزات مسلحانه عليه رژيم شاه دوره علني مبارزات مسلحانه كه مستدام بود از سال 49 هست تا 57 كه مجموعاً هشت سال است. تعداد عمليات طراحي شده حالا موفق يا ناموفق را شما بشماريد، ميبينيد تعداد بسيار كمي است كه هرشش ماهي يك عمليات حسابي در نميآيد... و سالهاي 53 و 54 كه مجاهدين آن بخش ماركسيستيشان رو شد و انشعاب به وجود آمد و معلوم شد كه اينها روبه تباهي و فساد ميروند.... مثلاً در چهار سال ده تا عمليات كمتر يا بيشتر چيز مهمي حساب نميشود... ماركسيستها به دليل ماركسيسم شدن مجاهدين خلق خوشحال بودند كه اصلاً روند مبارزات مسلحانه تكاملش به اين است كه آدم از مذهبي كه شروع كند تكاملش به اين است كه ميافتد به ماركسيسم اين را اصلاً ماركسيسم شدن را تكامل مبارزه حساب ميكردند.(جلسه 21 - ص 8 و 9) نقش مبارزات مسلحانه در پيروزي انقلاب مبارزه مسلحانه تاريخ جديد مبارزات يك مقداري بايد ريشهيابي شود؛ گرچه من {هاشمي رفسنجاني} از لحاظ تأثير آنچه تا به حال نتيجهگيري شده تأثير مبارزات مسلحانه را در پيروزي انقلاب زياد برايش قائل نيستم. ما هم در اوج مبارزاتمان در پانزده خرداد كه پيشرفت خوبي داشتيم و هم در پيروزي مبارزاتمان مسلحانه نبود مبارزات سياسي بود؛ منتها گاهي به دفاع كشيده ميشد، دفاع مسلحانه ميشد و لذا ضمن اينكه بايد{بحث كنيم} كار توضيح دربارة قيامهاي مسلحانه كه بوده معلوم باشد كه اين و اما اصالت زيادي بهش نميدهيم. اصالت را ميدهيم به مبارزات اصولي مذهبي سياسي.(جلسه 21 - ص 1)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]
صفحات پیشنهادی
ناگفته های تازه هاشمی رفسنجانی
ناگفته های تازه هاشمی رفسنجانی. ... آیا مطالبی وجود دارد كه اساساً منتشر نشده باشد؟ روش انتشار خاطرات شما به چه شكل میباشد؟ با دفتر مقام معظم رهبری و مؤسسه ...
ناگفته های تازه هاشمی رفسنجانی. ... آیا مطالبی وجود دارد كه اساساً منتشر نشده باشد؟ روش انتشار خاطرات شما به چه شكل میباشد؟ با دفتر مقام معظم رهبری و مؤسسه ...
كتاب «ماجراي مك فارلين» رونمايي ميشود
... ميشود، هاشمي، مسئول دفتر نشر معارف انقلاب درباره ويژگيهاي اين كتاب و نيز خاطرات سال 1365 آيتالله هاشمي رفسنجاني كه با عنوان اوج دفاع به تازگي منتشر شده، ...
... ميشود، هاشمي، مسئول دفتر نشر معارف انقلاب درباره ويژگيهاي اين كتاب و نيز خاطرات سال 1365 آيتالله هاشمي رفسنجاني كه با عنوان اوج دفاع به تازگي منتشر شده، ...
ناگفته هایی از شهید آوینی در " سوره " بیست و چهارم
... سوره به خاطرات جالبی پیرامون مواضع حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی ، مسئولان وقت وزارت ... این شماره همچنین شامل گزارشی خواندنی از سازمان انرژی اتمی ، خاطرات یک اردوی ... ماهنامه " سوره " را حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر می کند و با قیمت ... مدال هاي كسب شده در گوانگجو بيشتر از مسابقات جهاني تركيه خواهد بود ...
... سوره به خاطرات جالبی پیرامون مواضع حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی ، مسئولان وقت وزارت ... این شماره همچنین شامل گزارشی خواندنی از سازمان انرژی اتمی ، خاطرات یک اردوی ... ماهنامه " سوره " را حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر می کند و با قیمت ... مدال هاي كسب شده در گوانگجو بيشتر از مسابقات جهاني تركيه خواهد بود ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها