واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: در برخي كتب تاريخي آمده است: يزيد، اهل بيت را در محلي خرابه گونه جاي داد در حالي كه زنان خاندان نبوت و اهل بيت طهارت، جريان شهادت حسين(ع) و اهل بيت و يارانش را از كودكان مخفي نگاه داشته و ميگفتند پدرانشان به مسافرت رفتهاند، و اين جريان ادامه داشت تا اين كه يزيد اهل بيت را در سراي خويش جاي داد. امام حسين(ع) دختري خردسال داشت كه سه يا چهار سال از عمر مباركش ميگذشت، شبي از خواب پريد در حالي كه سخت پريشان به نظر ميرسيد و جوياي پدر شد! و پرسيد: پدرم كجاست كه من هم اكنون او را ديدم؟ بانوان حرم چون اين سخن را از او شنيدند، گريستند و كودكان ديگر نيز ناله و زاري سر دادند. چون صداي شيوه و گريه آنان بلند شد، يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد: اين گريه و زاري از كجاست؟ پس از جستجو، يزيد را از جريان باخبر كردند، يزيد گفت: سر پدرش را نزد او ببريد! آن سر مقدس را در زير سرپوشي قرار داده در مقابل او نهادند. كودك پرسيد: اين چيست؟ گفتند: سر پدرت حسين(ع) است. دختر امام حسين(ع) سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد نالهاي از دل كشيد و بيتاب شد و گفت: اي پدر! چه كسي تو را به خونت رنگين كرد؟! چه كسي رگهاي تو را بريد؟! اي پدر! چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟! اي پدر! بعد از تو به چه كسي دل ببندم؟! چه كسي يتيم تو را بزرگ خواهد كرد؟! اي پدر! انيس اين زنان و اسيران كيست؟! اي كاش من فدايت شده بودم! اي كاش من نابينا شده بودم! اي كاش من در خاك آرميده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نميديدم! آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاي پدر نهاد و گريه شديدي كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نيامد، و اين عزيز حسين(ع) در شام به شهادت رسيد. ? نگاهي به ديدگاههاي تاريخي در مورد حضرت رقيه(سلام الله عليها) اصل وجود دختري سه، چهار ساله براي امام حسين(ع) در منابع شيعي ذكر شده است. در كتاب كامل بهائي نوشته علاء الدين طبري(قرن ششم هجري) قصه دختري چهار ساله كه در ماجراي اسارت در خرابه شام در كنار سر بريده پدر به شهادت رسيده، آمده است؛ اما در مورد نام او، آيا رقيه بوده يا فاطمه صغري و … اختلاف است. نيامدن نام حضرت رقيه(س)، در برخي كتابهاي تاريخي، هرگز دليل بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ نيست. افزون بر آن، مهمترين دليلِ فراموشي يا كم رنگ شدن حضور اين شخصيت، زمان زندگي كوتاه ايشان است كه سبب شده حرف كمتري از ايشان در تاريخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علي اصغر(ع) نيز به جرأت ميتوان گفت: اگر شهادت او در بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسيار بر اين جريان نبود، نامي از ايشان نيز امروز در بين كتابهاي معتبر شيعه به چشم نميخورد؛ زيرا تاريخنويسي، فني است كه با جمع آوري اقوال سر و كار دارد كه بسياري از آنها شاهد عيني نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعي كه در آن مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد، درستي و يا نادرستي آن از حيث موثق بودن راوي است كه البته اين موضوع فقط در تاريخ اسلام وجود دارد. افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوي نيز بر اثبات وجود حضرت رقيه(س) در تاريخ ذكر شده است. ابتدا گفتگويي كه بين امام و اهل حرم در آخرين لحظات نبرد حضرت سيدالشهدا(ع) هنگام مواجهه با شمر، رخ ميدهد. امام رو به خيام كرده و فرمودند: «اَلا يا زِينَب، يا سُكَينَة! يا وَلَدي! مَن ذَا يَكُونُ لَكُم بَعدِي؟ اَلا يا رُقَيَّه وَ يا اُمِّ كُلثُومِ! اَنتم وَدِيعَةُ رَبِّي، اَليَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ اي زينب، اي سكينه! اي فرزندانم! چه كسي پس از من براي شما باقي ميماند؟ اي رقيه و اي امكلثوم! شما امانتهاي خدا بوديد نزد من، اكنون لحظه ميعاد من فرارسيده است. همچنين در سخني كه امام براي آرام كردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان ميفرمايد، آمده است: «يا اُختَاه، يا اُم كُلثُوم وَ اَنتِ يا زَينَب وَ اَنتِ يا رُقَيّه وَ اَنتِ يا فاطِمَه و اَنتِ يا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَيَّ جَيباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَيَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَليَّ هِجراً»؛ خواهرم، امكلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي كه من كشته شدم، براي من گريبان چاك نكنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد. حضرت زينب(س) در روز عاشورا بعد از آن وقايع دلخراش شعري ميخوانند كه در آن شعر از رقيه(س) به فاطمه صغيره ياد ميكند و اين مسأله را روشن ميكند كه فاطمه صغيره كه در بعضي از كتابها از او ياد شده، همان دختر خردسالي است كه در خرابه شام جان داده است. فراهنگ **2006**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]