واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بازیگران، احتمالاً برای القای خصوصیات اصلیشان به تماشاگران حتی آنهایی كه در دورترین فاصله قرار دارند نقاب(ماسك) میزدند. در نتیجه یك بازیگر ... نمایش یونانی از آئین یونانی نشأت گرفت و هرگز كاملاً از آن جدا نشد. خاستگاههای نمایش یونانی مبهم هستند، اما به گفته ارسطو از شعر غنایی ـ آوازی و یا از دیتیرامبهای اولیه كه برای بزرگداشت دیونوسوس، خدای یونانی طبیعتِ مرتبط با بهار، حاصلخیزی، تجدید حیات و خصوصاً شراب خوانده و پایكوبی میشد، شكل گرفتهاند. این سرود كهن توسط گروه همسرایانِ آراسته شده به شكل بزمردها، مخلوقاتی نیمه انسان و نیمه حیوان خوانده میشد. ارسطو میگوید كه تراژدی از این سرودهای طنزآلود ساتیر شكل گرفت و به رغم این كه به نظر میرسد، این دو بیشباهتند و توضیح قانع كنندهای برای خاستگاه تراژدی به حساب نمیآید. در سرودهای طنزآلود، احتمالاً گروه همسرایان با رهبر گروه و سرخوان به گفتوگو میپرداختند و شاید در بعضی جاها در داستان به جای روایت كردن وقایع، رهبرگروه نقش یك شخصیت سنتی را بازی میكرد و با چنین تقلیدی نمایش آغاز میشد.گفته میشود كه”تسپیس“، نمایشنامهنویس قرن ششم ق.م كه هیچ از یك نمایشنامههایش باقی نمانده است، قالب همسرایان و سرخوان، همان بازیگر اول، را وارد نمایش كرده است و اشیل احتمالاً اولین نمایشنامهنویس بزرگ یونان در قرن بعدی بازیگر دوم را وارد كرد. سوفوكل سومین بازیگر را اضافه كرد، اما باید این موضوع را در نظر داشت كه یك بازیگر میتوانست نقشهای مختلف و متوالی را بازی كند. بنابراین در یك نمایشِ عهد اشیل، در هر زمان تنها دو شخصیت ناطق(به جز همسرایان و رهبرش) بر صحنه وجود دارد، اما فهرست شخصیتها ممكن است تا سه یا چهار نفر باشد. به علاوه شخصیتهای ساكت ـ بازیگران بدون دیالوگ ـ نیز به كار گرفته میشدند، بنابراین احتمال داشت یك نمایش تنها با دو شخصیت ناطق و با یاری یك بازیگر ساكت و بدون دیالوگ و صحنهای متناسب سه نفر، نمایش داده شود. سرخوان(رهبر همسرایان) گاهی اوقات با شخصیتها مشغول گفتوگو می شد تا بدین وسیله تعداد كم بازیگران ناطق را از آن چه كه ممكن بود در اولین نگاه به نظر برسد، بیشتر كند.گروه همسرایان نمایش ـ پیامد طبیعی سرودهای دیتیرامب اولیه ـ توسط اشیل از پنجاه نفر به دوازده نفر تقلیل داده شد و بعد توسط”سوفوكل” تا پانزده نفر افزایش یافت. گروه همسرایان اغلب كاركردهای نمایشی و مهم متفاوتی داشت. برای مثال برخی اوقات توسط سرخوان گروه بازیگری به صحنه اضافه میشد. هنگامی كه گروه همسرایان قهرمان نمایش را تحسین میكند و در عین حال نسبت به او احساس ترحم میكند احساسات تماشاگر عادی را نیز بیان میكند. و طریق پیوندی را بین تماشاگر و بازیگر فراهم كند و نیز میتواند برای تحت تاثیر قرار دادن تماشاگر(درگیر) كنش پیشین، همچنین اظهار نظر كردن درباره كنش فعلی یا تدارك دیدن میان پردههای آوازی مورد استفاده قرار میگیرد. در زمان”تسپیس”، احتمالاً داستانهایی كه تبدیل به نمایش میشدند لزوماً با افسانه دیونوسوس مرتبط نبودند، اما حضور در تئاتر هنوز به نوعی مراسم مذهبی بود و تا مدتها بعد ارتباط خود را با زندگی از دست نداد و تبدیل به چیزی مناسب برای كتابها نشد. همان گونه كه”ایوربراون” منتقد انگلیسی تئاتر معاصر، اشاره كرده است تاریخ تئاتر یونانی حركتی است از آشوب به آئین و از آئین به نوشته.در 544 ق.م حكومت آتن جشنواره نمایشی رسمیای برگزار میكرد كه در آن نمایشنامهنویسان برای جوایز رقابت میكردند. نمایش در آتن یك رویداد هر روزه نبود بلكه به دو روزِ تعطیلِ Lenaea (جشن شرابگیری) و مهمتر از آن به جشن دیونوسیای شهر یا دیونوسیای بزرگ، محدود میشد. Lenaea یا جشن شرابگیری در ژانویه یا فوریه اتفاق میافتاد و دیونوسیای شهر در مارس یا آوریل. جشن دوم پنج یا شش روز به طول میانجامید و هر صبحِ سه روزِ پایانی جشن، یك تراژدی نویس سه نمایش تراژدی و یك سایتر اجرا میكرد. این سه نمایشنامهنویس از قبل توسط یك قاضی داور كه احتمالاً طرح نمایشنامههای فراوانی را مورد مطالعه قرار میداد، به دقت انتخاب شده بودند و هزینه اجرای آثار آنها بخشی توسط حكومت و بخشی توسط شهروندان متمول پرداخت میشد. حكومت از این شهروندان با دستور به مساعدت به آنها از طریق كمك مالی تجلیل میكرد. نمایشنامهنویس، موسیقی را هم تصنیف میكرد و بر آماده سازی”اجرا” نظارت میكرد و برخی اوقات نقشی هم ایفا میكرد. آن جایی كه سه شاعر در ماه رقابت انتخاب شده بودند، به هر یك جایزهای اعطا میشد. البته جایزه اول(پول و یك تاج گل) ارزشمندترین بود و گاهی بردن جایزه سوم افتخاری محسوب نمیشد.بعضی از تماشاخانههای یونانی آن قدر بزرگ بودند كه تا شش هزار تماشاگر را در خود جای میدادند. عمارت ساخته شده در كنار تپه، تماشاخانهای به شكل نیم دایره در فضای باز بود با بازیگرانی كه ایستاده ایفای نقش میكردند و تماشاگرانی كه روی پلههایی مینشستند كه تا دامنه تپه بالا میرفتند. در میان اولین ردیف یك تخت(كرسی) برای كاهن دیونوسوس اختصاص داشت كه برخی اوقات به عنوان اسباب نمایش عمل میكرد. پشت بازیگران، اسكنه یا ساختمان صحنه بود كه احتمالاً به عنوان اتاق رختكن، قبل از اجرا و در طول اجرا به عنوان پس زمینه مورد استفاده قرار میگرفت. این ساختمان به تماشاگری كه بازیگران را در مقابل آن میدید، یك قصر یا معبد را القاء میكرد و گاهی اوقات اگر صحنه دیگری لازم بود قابهای متحرك با نقاشیهای چشمانداز(منظره) بین ستونها جای میگرفت. این دیوار تا اندازه مهمی به فراهم آوردن صوت قوی كمك میكرد، چرا كه اگر یك حایل جامد در پشت فرد صحبت كننده و یك سطح سخت و صاف در مقابلش وجود داشته باشد و اگر تماشاگر روی پلهها بنشیند گفتوگوها به خوبی منتشر میشود. دیوار ساختمان صحنه حایل را فراهم میكرد، اطراف قربانگاه یك مكان صاف برای رقص كورال كه اوكسترا نامیده میشود، سطح صاف مقابل بازیگران را مهیا میكرد و سومین بخش كار را جایگاههای روی تپه انجام میدادندكه وضعیت صداها را نسبتاً بهتر میكرد. اما مشخص نیست این سكو دقیقاً چه زمانی در مقابل ساختمان صحنه ساخته شد.بازیگران، احتمالاً برای القای خصوصیات اصلیشان به تماشاگران حتی آنهایی كه در دورترین فاصله قرار دارند نقاب(ماسك) میزدند. در نتیجه یك بازیگر ممكن بود ماسكی را بزند كه خطوط كلی چهره یك شاه یا یك پیرمرد یا یك خدمتكار را القاء كند. لباسها رنگارنگ بودند و بازیگران احتمالاً كفشهایی با تخت ضخیم میپوشیدند تا آنها را بلند قدتر نشان دهد، گرچه به نظر میرسد كه دوره این چكمههای مخصوص بعد از نمایشنامههای برجسته”اشیل”، ”سوفوكل” و ”اوریپید” در قرن پنجم ق.م بوده است. دو مورد از وسایل صحنه ارزش نام بردن را دارند: ”ماشین” و ”اكیكلما”، اولی یك جرثقیل یا بالاكش بود كه میتوانست بازیگری را كه نقش خدا را بازی میكرد، معلق نگه دارد. زیرا خدا گاهی اوقات داخل میشد تا به داستان سامان ببخشد یا داستان را حل و فصل كند، و ”اكی كلما” به نظر میرسد یك سكوی چرخدار بوده كه به بیرون از ساختمان هل داده میشد و به طور مرسوم به تماشاگر خاطر نشان میكرد صحنهای كه در حال اجرا است باید به عنوان صحنهای در حال وقوع در داخل ساختمان فرض شود.در خاتمه باید به ساختار نمایشنامه یونانی اشاره كنیم. معمولاً یك تراژدی یونانی با یك گفتار توسط یك بازیگر یا یك قطعه گفتوگو كه به عنوان”پرولوگ” شناخته شده آغاز میشود. بعد گروه همسرایان در حال آواز خواندن و رقصیدن وارد میشوند(پارادوس). این بخش كه اپیزود نامیده میشود توسط چهار یا پنج گفتوگو مابین بازیگران ادامه مییابد كه آن هم جای خود را به قصیدههای آوازی میدهد. هر قصیده یك ”استاسیمون” است و خروج پایانی گروه همسرایان”اگزودوس” است. حاصل تركیب گفتار با آواز خواندن و رقصیدن گونهای موسیقی ـ درام(موسیقی ـ نمایش) شبیه به اپرا است با كمی گفتار، نظیر فلوت سحرآمیز موزارت. این گواه عظمت نمایشنامهنویسان منظوم است كه اگر ما دیگر نمایشنامههایشان را با موسیقی مناسب نمیشنویم یا شاهد حركات زیبا با لباسهای رنگارنگ نیستم، معهذا از این متنها شناختی درباره بعضی از بزرگترین دستاوردهای دوران باستان كسب میكنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 656]