واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان - کیوان کثیریان منوچهر محمدی از آن دسته تهیه کنندگانی است که معمولا تا دغدغه نداشته باشد و حرفی برای گفتن، دست به تهیه فیلم نمی زند و معمولا حضور و رد پای او را در فیلم هایش می توان دید. (البته برای اثبات این ادعا ناچاریم فیلم سفارشی ده رقمی را فاکتور بگیریم!) طلا و مس، عصر روز دهم، میم مثل مادر، مارمولک، ارتفاع پست، زیر نور ماه، مسافر ری، بازمانده، من زمین را دوست دارم، همسر، از کرخه تا راین و هی جو فیلمهایی هستند که محمدی طی 22 سال حضورش در این عرصه، تهیه کرده است. نگاهی گذرا به این فیلم ها نشان می دهد که محمدی به طرح مباحث دینی و مذهبی در سینما علاقه مند است. دست کم سه فیلم او مستقیما و با جزییات به زندگی قشر روحانی می پردازد. آخرین فیلم او - طلا و مس - توسط کارگردانی ساخته شده که معمولا این دغدغه ها را از او سراغ نداریم و اینجاست که شناخت و دلمشغولی شخص تهیه کننده، منوچهر محمدی خود را در تاروپود فیلم نشان می دهد. فیلم هایی که محمدی تهیه کرده به ویژه آنها که با موضوع روحانیون تولید شده، بیش از آنکه امضای کارگردان را بر خود داشته باشند، نام محمدی را به یاد می آورند و از این رو می توان محمدی را از معدود تهیه کنندگانی دانست که تولیداتش، کاملا شخصیت مستقل و قابل بررسی دارد. محمدی در این سه فیلم تلاش کرده تا با تغییر زاویه نگاه به قشر روحانی، آنها را به عنوان یک قشر از اقشار مردم جا بیندازد، قشری در میان مردم نه مافوق آنها. محمدی به روشنی درتلاش است تا فیلم هایش در نهایت به اصلاح و تعدیل برخی نگاه ها و قضاوت های افراط و تفریطی به این قشر و ارائه تصویری واقعگرایانه تر از روحانیان منجرشود. روحانیون فیلم های محمدی معمولا طلبه اند و کمتر از میان روحانیون صاحب منصب انتخاب می شوند. تو گویی محمدی می خواهد یادآوری کند که تعداد کمی از این قشر صاحب قدرتند و در رفاه زندگی میکنند و غالب آنها شیوه ای دیگر برای زندگی دارند و شرایطی متفاوت را تجربه می کنند که گاه اصلا خوشایند و مطلوب نیست. طلبه های فیلم های محمدی معمولا با گره های ذهنی ساده ای مواجهند که این گره ها حاصل ناهمگونی و گاه تضادی است که میان آنچه در کلاس ها و کتاب ها می آموزند و آنچه در محیط واقعی پیرامون خود می بینند، وجود دارد. طلبه زیرنورماه از لباسش می گذرد تا مشکلات هموطنان بی خانمانش را - فارغ از تقید و تدین شان - کاهش دهد و اینگونه فلسفه تقدس لباسش را با خدمت به خلق خدا متجلی کند. او در می یابد که اگر روحانیت بابت لباسش و علمش وظیفه ای برعهده داشته باشد، خدمت به خلق خداست و گشودن گره از کار فروبسته آنان. طلبه طلا و مس که در میان مشکلات و مصائب دنیوی گرفتار آمده و از درس و بحث بازمانده است در می یابد که به اندازه رنج هایش قدر و ارج می یابد و خدمت به خانواده و مجاهدت در راه معاش ارزشی کمتر از کسب علوم حوزوی ندارد. بیماری صعب العلاج همسر و مصائب مالی موجب می شود تا پنجره جدیدی پیش روی او گشوده شود و به تسلیم و رضا نایل شود. مارمولک اما حکایتی دیگر دارد. اثبات آنکه لباس روحانیت آنقدر قدرت دارد که اگر بر تن یک بزهکار هم پوشانده شود می تواند تحولی هر چند کوچک در او پدید آورد، حرف مهمی بود که قرار بود در مارمولک منتقل شود. تاکید بر جمله مشهور " به عدد آدم ها راه برای رسیدن به خدا وجود دارد"، به مذاق عده ای خوش نیامد ولی مفهومی بود که ریشه در آموزه های دینی داشت و بندگان خدا را - هر چند در ظاهر، مقید و متدین- از قضاوت کردن سایر بندگان - هر چند در ظاهر، گنهکار- باز میداشت. در کنار اینها فیلم لزوم به روز شدن مبلغان دین با شرایط روز و لزوم درآمیختن روحانیت با مردم کوچه وبازار برای لمس مشکلات آنها را هم یادآوری می کند. در شرایطی که سینمای امروز ایران از تصاویر متحرک کم ارزش و سخیف پر شده، وجود تهیه کنندگانی همچون منوچهر محمدی که هنوز بر اساس حرف های دلش فیلم می سازد غنیمت است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]