تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر بنده‏اى بخواهد چيزى بخواند يا كارى انجام دهد و بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826201672




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یک چهره ماندگار هم در این سه‌دهه نداشته‌ایم/ غالب ممیزها متاسفانه آگاهی درستی ندارند


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب  - بقایی ماکان گفت: در این دهه‌های اخیر حتی نمی‌توانید یک نفر را با انگشت نشان دهید که پروریده این سه دهه باشد و در تاریخ فرهنگی کشور نامی ماندگار شود. مریم خطیبی: دکتر محمد بقایی ماکان، محقق و مترجم شناخته شده کشور در حوزه‌های فلسفه و ادبیات، هفته گذشته میهمان «کافه خبر» بود و ضمن بازخوانی برخی از آثار تازه خود در جمع خبرنگاران به سوالاتی درباره وضعیت تولید کتاب، تحقیق و پژوهش و همچنین اوضاع فرهنگی کشور پاسخ داد. بقایی ماکان، فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و از اقبال‌شناسان مشهور جهان است.    اقبال‌پژوهی بدون حمایت مسئولان فرهنگیاقبال آکادمی پاکستان که بزرگ‌ترین مرکز اقبال‌شناسی جهان به شمار می‌آید مجموعه 30 اثری که درباره اقبال منتشر کردم و بالغ بر 10 هزار صفحه است را به عنوان ارزشمندترین مجموعه در این حوزه دانسته و به همین علت عنوان کوشاترین اقبال‌شناس را به طور رسمی به پدیدآورنده این آثار ابلاغ کرده است. دولت پاکستان هم عالی‌ترین نشان فرهنگی کشورش را به این مجموعه اختصاص داد و آقای پرویز مشرف هم تقدیرنامه‌ای همراه با اعتبار‌نامه‌ای از وزارت علوم دولت پاکستان به من اهدا کرد. برای من شگفت‌انگیز این است که در ایران از اقبال بسیار صحبت می‌شود و از سوی مدیران برجسته فرهنگی و رسمی کشور تاکید فراوان می‌شود که باید در اقبال‌پژوهی فعالیت کرد اما اینها در حد حرف باقی مانده است. تجربه 30 ساله من در اقبال‌شناسی نشان می‌دهد که هیچ کمک، مساعدت و همکاری با کسانی که در این رشته فعالیت دارند نه تنها نمی‌شود بلکه گاه تا حد بی‌اعتنایی هم پیش می‌رود. مثال بارز آن هم این است که وزارت ارشاد در خرید این آثار هیچ تفاوتی با نازل‌ترین کتاب‌ها قائل نمی‌شود؛ برای نمونه سال گذشته کتابی از اقبال منتشر کردم تحت عنوان «سیر حکمت در ایران» که بررسی دقیقی است که اقبال از اندیشه‌های برآمده از ایران در طول تاریخ، از زمان زرتشت تا عصر حاضر انجام داده است؛ ترجمه آن هم بسیار مشکل و وقت گیر بود. جالب اینکه وقتی ناشر این کتاب را همراه با کتاب دیگری که به گفته او از شعرهای جدید شاعری تازه به چرخ آمده بود به دفتر حمایت از مولفین و مصنفین وزارت ارشاد فرستاد؛ وزارت ارشاد از آن کتاب 300 نسخه خرید اما از کتاب اقبال هیچ. متاسفانه باید گفت این مثال نمونه‌ای است برای همه کسانی که در مسیر تحقیقات بسیار فرساینده تلاش می‌کنند اما از سوی کسانی که باید به آنها توجه کنند عنایتی صورت نمی‌گیرند. چه پژوهش‌هایی که خمیر می‌شودبقایی ماکان معتقد است که در حوزه پژوهش مشکلات زیادی وجود دارد. به عقیده وی نزدیک به هزار پژوهشکده‌ در کشور وجود دارد و هر سال بعضی از تحقیقاتی که در آنها انجام می‌شود به سبب ضعف محتوا خمیر می‌شوند. خیلی از این تالیفاتی که انجام می‌گیرد به پخش خصوصی هم فرستاده نمی‌شوند چون تجربه به این مراکز ثابت کرده که این تالیفات از طرف کتابفروشی‌ها ابتیاع نمی‌شود. به گفته وی کار تحقیق در حوزه دولتی بسیار ضعیف است و هیچ امیدی به کسب معرفت و دریافت آگاهی‌های تازه در آنها نیست: غالب کارهای تحقیقاتی بسیار تکراری و الگوبرداری هستند. گاه می‌شود گفت این تحقیقات رونویسی از تحقیقاتی است که در بخش خصوصی انجام می‌شود؛ اما تحقیقات ما در بخش خصوصی اگرچه بسیار کم اما همان اندک تحقیقات هم درخور توجه است؛ در مجموع همان طور که در باقی حوزه‌ها حرکت‌های چشمگیری نمی‌بینیم در حوزه تحقیقات هم تاکنون هیچ شعله تابناکی دیده نشده است. در این دهه‌های اخیر حتی نمی‌توانید یک نفر را با انگشت نشان دهید که پروریده این سه دهه باشد و در تاریخ فرهنگی کشور نامی ماندگار شود؛ این البته امری طبیعی است چرا که وقتی کل جریان فرهنگی کشور و همه موضوعاتی را که وجود دارد، بررسی می‌کنید، می‌بینید اینها مانند حلقه‌های زنجیر بهم پیوسته هستند. نمی‌توانید انتظار داشته باشید که یکباره یکی از این حلقه‌ها طلایی باشد. آنکه گفت سیاست ما عین دیانت ماست حرف درستی زد اما این جمله ناتمام است؛ جمله کاملی نیست باید جمله را تمام می‌کرد و می‌گفت سیاست ما عین دیانت ماست؛ دیانت ما عین فعالیتهای فرهنگی ماست و فعالیتهای فرهنگی ما عین کشاورزی ما؛ کشاورزی ما عین اقتصاد ما؛ اقتصاد ما عین صنعت ما و الی آخر و این دور تسلسل همچنان ادامه پیدا می‌کند. نتیجه‌ای که از این صحبت می‌شود گرفت این است که ما در حوزه تحقیقات هم مانند دیگر حوزه‌ها متاسفانه کمیت‌مان لنگ است. بساز و بفروش‌های فرهنگی؛ کتابسازان حرفه‌ایوی با اشاره به اینکه مسئله کتابسازی در ایران بسیار رایج شده است، گفت: فکر می‌کنم یکی از وظایف اداره کتاب در ارشاد باید معطوف به قضایایی از این دست باشد یعنی در آنجا فقط به دنبال بعضی از موضوعات خاص یا به قول خودشان خط قرمز نباشد. به اعتقاد من خط قرمزها باید توسعه پیدا کند در این حد که توجه شود آیا یک کتاب به لحاظ نگارشی لطمه‌ای به زبان فارسی می‌زند یا خیر. فقط در آنجاست که می‌شود جلوی این قضیه نابسامان را که متاسفانه در کشور وجود دارد، گرفت. امروز با کمال تاسف در کشور ما کسانی تبدیل به بساز و بفروش‌های فرهنگی شده‌اند به طوری که خیلی ساده دیوان شاعرانی را که قبلا افرادی روی آنها زحمت کشیدند و تصحیح کردند و سالها دود چراغ خوردند و نسخه‌های مختلف را مقابله کردند؛ کنار هم می‌گذارند و صفحاتش را پس و پیش می‌کنند سپس روی آنها می‌نویسند «به کوشش» فلانی که با اینکار حتی معنای کلمه کوشش را از بین بردند. اینها واسطه‌ و دلال فرهنگی‌اند؛ افرادی که اگر سابقه‌شان را بررسی کنیم، می‌بینیم آگاهی چندانی به لحاظ ادبی، تاریخی و تحقیقاتی در زندگی‌شان وجود ندارد. این افراد کوششی که دیگران در گذشته انجام داده‌اند را به نام خودشان ثبت می‌کنند. شاهد مثال درباره آثار خودم است که شاید نزدیک به 3 اثری که ترجمه کردم، بعدها با نام‌هایی متفاوت و دستکاری شده به بازار نشر راه پیدا کرد. البته این موارد به لحاظ حقوقی قابل اثبات نیست و گاهی ممکن است جنبه تهمت زدن و افترا هم پیدا کند. وزارت ارشاد باید خط قرمزی از لحاظ نگارشی برای پدیدآورندگان کتاب قائل شود و اجازه ندهد هر اثری چاپ شود؛ اکنون به جرات می‌شود گفت 95 درصد از آثاری که ترجمه یا تالیف می‌شود و نام معتبری بر روی آنها نیست بدون استثنا دارای اشکال ویرایشی و نگارشی هستند. اینها مسایلی است که وزارت ارشاد اگر برای یکی از مهمترین ارکان هویت ایرانی یعنی زبان فارسی حرمت قائل است باید برای رفع آنها از ساکنان کارآزموده کوی معرفت مدد بگیرد. کارشناسان ادبی به جای ممیزانوی درخصوص بهره‌گیری از دانش کارشناسان ادبی برای تعیین ملاکی جهت انتشار یا عدم انتشار کتاب‌ها چنین پیشنهاد کرد: می‌توان کتاب‌های مختلف را در اختیار کارشناسان ادبی گذاشت تا بررسی کنند که آیا این کتاب ارزش چاپ شدن دارد. برای یک کارشناس که در ادب فارسی تبحر داشته باشد و دود چراغ خورده کار آسانی است و کافی است چند برگ اول و وسط کتابی را بخواند تا متوجه شود نویسنده آن چند مرده حلاج است. یک کارشناس متبحر می‌تواند برای 50 کتاب در روز تعیین تکلیف کند اگر تعداد کتاب‌ها از این سد گذشت باید به دست بررس و ممیز سپرده شود. غالب ممیزها متاسفانه از آگاهی درستی برخوردار نیستند. من شواهد بسیار سراغ دارم که بررس‌ها برای اینکه کتابی را سریع‌تر بخوانند تا کتاب‌های بیشتری بررسی کنند؛ بسیاری از واقعیت‌های کتاب و آنچه منظور واقعی نویسنده است را درست متوجه نمی‌شوند. اخیرا کتابی به دستم رسید که وقتی آن را مطالعه کردم بسیار مشوش بودم؛ کتاب در این باره بود که همه آذربایجانی‌های ما نژادشان ترک است و ستایش‌ها از زبان ترکی در برابر زبان فارسی و حرف‌هایی تفرقه انگیز و از این دست. این کتاب به بزرگ‌ترین محققان ما در حوزه زبان فارسی و تاریخ ایران چنان تاخته که من حیرت کردم چطور وزارت ارشاد به آن اجازه انتشار داده؛ کتابی از ناشری گمنام و مولفی از آن گمنام‌تر که در آغاز انقلاب مجلات ترکی با گرایش تجزیه طلبانه منتشر می‌کرد که بعد به آذربایجان و شوروی گریخت و مدتی در ترکیه بود و حالا برگشته و این کتاب را منتشر کرده. تعجبم از انتشار این کتاب برای این بود که وقتی چاپ یک کاریکاتور به اشتباه در روزنامه‌ای نیمی از مملکت را بهم می‌ریزد چگونه این کتاب منتشر می‌شود. برای این است که می‌گویم کار اداره کتاب به تماشا کشیده است. شمارگان هزارتایی در کشوری با 75 میلیون نفر جمعیتبقایی ماکان با اشاره به اینکه در گذشته با جمعیت 30 میلیونی از تیراژ 3 هزارنسخه‌ای شکایت می‌کردیم و امروز در کشوری با 75 میلیون جمعیت تیراژ کتاب به هزار و گاهی 700 نسخه رسیده در خصوص وضعیت نشر و عدم اقبال مردم به کتاب گفت: در حال حاضر خیلی از ناشران؛ کتاب‌هایشان را با دستگاه‌هایی به اصطلاح زیراکسی چاپ می‌کنند و برخی از نویسنده‌ها به طنز می‌گویند اکنون می‌شود با گذاشتن کاربن کتاب تکثیر کرد؛ همه اینها نشان از آشفتگی حوزه کتاب و نشر در کشور دارد البته در حوزه مطبوعات نیز وضع بهتر از این نیست. نمی‌خواهیم برای این بررسی سراغ کشورهای بسیار پیشرفته برویم؛ برای این مقایسه سراغ کشورهای همسایه چون پاکستان و ترکیه می‌رویم؛ کشورهایی که شبیه ما هستند و در آنها نه تنها تیراژ کتاب بلکه تیراژ مطبوعات هم بسیار بیشتر است. کافی است نگاهی به تیراژ روزنامه‌های «جمهوریت» و «حریت» ترکیه یا «نوای وقت» و «جنگ» پاکستان کنیم می‌بینیم تیراژ آنها نزدیک به میلیون است؛ در پاکستان وقتی صبح وارد خیابان‌ها می‌شوید در دست همه روزنامه است علت هم ساده است. در این کشورها خط قرمزها تا این حد که ما آنها را در کشور خود رعایت می‌کنیم در حوزه مطبوعات و کتاب وجود ندارد بنابراین جامعه هم طالب مطبوعات و مطالعه می‌شود. متاسفم که این را می‌گویم اما در کشوری مانند پاکستان برخی آثاری که به فارسی منتشر می‌شود خوانندگان بیشتری دارند تا آثار مشابهی که در ایران منتشر می‌شود. ما دچار مشکلاتی هستیم؛ این مشکلات پیش از آنکه متوجه جامعه و محققان باشد متوجه کسانی است که مدیریت‌های کلان فرهنگی را برعهده دارند. من نویسنده‌هایی را می‌شناسم که از ترس ممیزی نادرستی که وجود دارد آثارشان را که گاهی به 4 یا 5 کتاب هم رسیده در کشوهای میزشان نگاه داشتند و رغبت نمی‌کنند برای گرفتن مجوز ارسال کنند نمونه خیلی بارزتر خود من که الان چند کتاب دارم که در چاپ آنها دچار مضیقه هستم. یکی از آنها کتاب «در جستجوی هویت ایرانی» است که برخی از ناشران حاضر به چاپ آن هستند ولی می‌دانند که بعد از حرفچینی و زحمات فراوان، اداره ممیزی با عناوینی از این دست سازگاری ندارد. پادگان است یا اداره ممیزیبقایی با بیان اینکه شیوه ممیزی در وزارت فرهنگ و ارشاد، سلیقه‌ای و حلقه بررسی کتاب بسیار تنگ است، به ذکر برخورد اداره کتاب با یکی از آثار خود با عنوان «می‌نگریم و می‌رویم» اشاره کرد و گفت: به این کتاب که سفرنامه‌ای درباره برخی کشورها و مشاهدات من از حوزه‌های فرهنگی آن کشورها و مقایسه با کشور خودمان بود 32 اشکال از سه سطر تا یک صفحه وارد کردند. مثلا در جایی از کتاب نوشته بودم در فرودگاه دوبی، بعد از یک سفر طولانی دقایقی برای استراحت دنبال جایی برای نشستن بودم، فقط یک صندلی خالی دیدم که بالای آن تابلویی با اسم جعلی خلیج فارس دیده می‌شد، روی آن صندلی ننشستم و این را در کتاب ذکر کردم، اداره کتاب اعلام کرد باید حذف شود! یا در جایی دیگر از کتاب، نوشته بودم در هنگ‌کنگ که تقریبا یک بیست و پنجم وسعت کشور ما را دارد و جمعیتش به اندازه یک دوم تهران است، کتابخانه‌ای با 11 میلیون جلد کتاب و لوح فشرده وجود دارد، اما کتابخانه ملی ما که بزرگترین کتابخانه کشور است چیزی بیش از یک میلیون جلد کتاب دارد. این بخش هم مورد ایراد قرار گرفت! من 16صفحه نامه نوشتم برای اداره کتاب ولی بدون جواب ماند، پس از سه ماه به این اداره رفتم، مدیر وقت اداره کل کتاب پرونده کتاب را خواست، در پرونده مربوط به این کتاب، فقط یک برگ(!) از نامه من بود؛ به ناچار 15 صفحه دیگر را به اختصار برای ایشان توضیح دادم. حرف‌های من که تمام شد، پاسخ مساعدی نشنیدم. گفتم در باب 31 مورد ایراد بحثی ندارم فقط آمده‌ام از زبان شما بشنوم که چرا من به عنوان نویسنده ایرانی نباید از هویتم دفاع کنم و «چرا» باید بخش مربوط به فرودگاه دوبی را در مورد خلیج فارس از کتاب حذف کنم؟ آقای مدیر نگاهی کردند و گفتند: اینجا چرا ندارد! گفتم پس بفرمایید اینجا پادگان است! گفتند این طور خیال کنید و من با چشمانی اشک آلود، چای مرحمتی ایشان را نخورده اتاق را ترک کردم. آن کتاب به رغم برخی اصلاحات هنوز پس از دو سال از سوی ناشر عاقبت اندیش منتشر نشده است. وی در بخش دیگری از این نشست که در «کافه خبر» برگزار شد به ذکر چگونگی آشنایی خود با آثار هرمان هسه اشاره کرد و گفت: من با هسه زمانی که در خارج مشغول تحصیل بودم؛ آشنا شدم. در خیلی از دانشگاه‌های آمریکا کرسی هسه‌شناسی وجود دارد و در دانشگاه ژاپن هم به هسه توجه زیادی می‌شود بنابراین جایی که من بودم هسه بسیار مطرح بود و به هر کتابخانه‌ای که می‌رفتم، می‌دیدم کتاب هسه موجود و خیلی هم مورد توجه است. در ایران آثار هسه را نخوانده بودم و فقط نامش را شنیده بودم. اظهارنظر تامل‌ برانگیز هسه درباره اقبالدر زمان تحصیل «دمیان» را به انگلیسی خواندم و برایم جالب بود؛ باقی کتاب‌های هسه را نیز تهیه کردم تا بخوانم اما فرصتی پیش نیامد تا اینکه به ایران برگشتم و سعی کردم آنها را مطالعه کنم در همین زمان که در اقبال تحقیق می‌کردم به این نکته برخوردم که هسه اظهار نظری درباره او دارد و از این رو برایم جالب بود تا بدانم نظر هسه به طور وسیعتر درباره اقبال چیست، متوجه شدم خانم ماری شیمل که جاوید‌نامه اقبال را به ترکی و آلمانی ترجمه کرده؛ ترجمه آلمانی را به هسه داده تا روی آن مقدمه‌ای بنویسد و هسه نیز مقدمه‌ای بسیار تحسین‌برانگیز روی آن نوشته است و در آن مقدمه گفته که: «اندیشه‌های اقبال آمیزه‌ای است از عناصر اسلامی، غربی و هندی که ما را به اوج معنویت می‌کشاند». این اظهارنظر از یک فرد معمولی نبود از کسی بود که آوازه جهانی داشت و برنده جایزه نوبل بود به همین علت هم مشتاق شدم آثار هسه را ترجمه کنم چون احساس کردم چنین کسی باید نزدیکی فکری با اقبال داشته باشد. از این رو «دمیان» را ترجمه کردم که سریع هم به چاپ‌های متعدد رسید. باقی آثار هسه را نیز به همین ترتیب ترجمه کردم و احساس کردم او آثار اقبال را خوانده به دلیل اینکه ظرایفی که در آثار این دو وجود دارد قابل تامل است و شباهت بسیار دارد برای مثال هسه در «دمیان» معتقد است جهان از دو قلمرو نور و ظلمت تشکیل شده است که هر یک موجب فهم دیگری می‌شود. او مشخصا می‌گوید چنانچه شیطان نباشد خدا فهم نمی‌شود؛ اگر تاریکی نباشد ارزش نور را نخواهیم دانست پس این دو باید کنار هم باشند که بتوان به ارزش هر دو پی برد و سرانجام به قلمرو نور راه یافت؛ این اندیشه اصلا ایرانی است که اساس آیین زرتشت را تشکیل می‌دهد. اقبال هم چنین نظری دارد و می‌گوید: «مزی اندر جهان کور ذوقی/ که یزدان دارد و شیطان ندارد». هسه تحت تاثیر عرفان و اندیشه‌های ایرانی استهرمان هسه بخش قابل توجهی از عمرش را در هند به سر برد چون پدر و پدربزرگش شرق شناس بودند از این رو خود هسه نیز به شرق علاقه پیدا می‌کند و این علاقه در جای جای آثارش مشهود است؛ هسه تحت تاثیر عرفان ایرانی است و این تاثیر هم بی دلیل نیست چون شبه قاره از زمانی که سلطان محمود آنجا را فتح می‌کند تحت تاثیر فرهنگ و زبان ایرانی قرار می‌گیرد. در دوران صفوی هم شاعران بزرگی از ایران که نمی‌خواستند مداح و منقبت گو باشند به شبه قاره مهاجرت می‌کنند و از آنجا که زبان فارسی در شبه قاره مورد احترام بوده صاحب مکنت و امکانات مالی بسیار می‌شوند. هسه طبیعتا تحت تاثیر این اندیشه‌ها قرار گرفته است برای همین در غالب آثار او با موضوعاتی برخورد می‌کنیم که آنها را در حوزه ادبیات تطبیقی می‌توان تاثیرپذیری غیرمستقیم و گاه مستقیم از فرهنگ و زبان ایران دانست. نمونه بارز این تاثیر را می‌توان در کتاب «سفر به شرق» مشاهده کرد. در این کتاب نمونه‌های بارزی از این تاثیرپذیری وجود دارد برای مثال هسه می‌خواهد این موضوع را به خواننده القا کند که جهان را هر کسی از منظر خودش می‌بیند و بر اساس دیده‌ها و آگاهی‌های خودش جهان را تفسیر می‌کند این اندیشه ما را به یاد داستان معروف «فیل» در دفتر سوم مثنوی می‌اندازد که در آنجا هر کس از روی کنجکاوی به بخشی از بدن فیل دست زد و بنا بر حس خود به تعریف این حیوان پرداخت. هسه نیز در این کتاب به این نکته اشاره دارد که هر کس جهان را بر اساس میزان آگاهی خود تعریف می‌کند. در این داستان با سه نویسنده مواجه هستیم که داستانشان از سفر به شرق را تعریف می‌کنند اما گزارش هر کدام با دیگری فرق دارد جالب اینکه پس از نگارش این گزارش خوابی سنگین آنها را فرا می‌گیرد. در اینجا هر فارسی زبانی به یاد این مصرع خیام می‌افتد که: «گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند» یا در جای دیگر کتاب می‌بینیم مسافران در عین حال که در یک نقطه جغرافیایی هستند در جای دیگر نیز هستند یعنی زمان و مکان در این سفر معنوی از بین می‌رود و در اینجا خواننده به یاد این بیت حافظ می‌افتد که: «بعد منزل نبود در سفر روحانی» شعله ما را چراغ هوش کنباز در همین کتاب نکته دیگری است که این شرق، شرق جغرافیایی نیست، سفری است به سرزمین نور و این سرزمین نور وطنی است که نامی بر او نمی‌توان گذاشت؛ در اینجا نیز خواننده به یاد این بیت از سعدی می‌افتد که: «این وطن مصر و عراق و شام نیست/ این وطن جایی است کو را نام نیست»....به هر صورت هسه تحت تاثیر شرق است و پیداست مثنوی را به ترتیبی خوانده یا تحت تاثیر آن است چرا که در بسیاری از آثار او می‌توانید این نشانه‌هایی از این تاثیرپذیری را پیدا کنید. او نیز معتقد به وجود دو غم در جهان است؛ یکی غم ظاهری و دومی غم عشق که سازنده است. هسه در کتاب «روزالده» همین موضوع را مطرح می‌کند که غم دو جور است یکی غمی که انسان را از بین می‌برد و دیگری غمی که آن غم اول را از بین می‌برد...عین همین مضمون را اقبال به صورت منظوم دارد: «غم دو باشد ای برادر گوش کنشعله ما را چراغ هوش کنیک غم است آن غم که آدم را خورد وان غم دیگر که هر غم را خوردآن غم دیگر که ما را همدم استجان ما از صحبت او بی غم است» هسه در آثار خود بر این نکته اشاره دارد که نباید غم جهان گذران را خورد. در رمان «سفینه زندگی» که اخیرا ترجمه کردم قهرمان داستان خود هسه است؛ هسه تجربه‌های خودش را نقل می‌کند و مانند سایر داستان‌نویسان خیالپردازی نمی‌کند. در این رمان نویسنده از کودکی و شکست‌های عشقی‌اش می‌گوید و در انتهای رمان به خواننده هشدار می‌دهد که زندگی را نباید با غم آمیخته کرد چرا که هر چه بیشتر به این مسائل بپردازیم درست به این می‌ماند که آب خزه بسته‌ای را که صورت زیبایی دارد بهم بریزیم و لای و لجنش را بیشتر نمایان کنیم. «سفینه زندگی» که نام اصلی آن «پیترکامنتزیند» است درباره انسانی است که به اهدافش در زندگی دست نمی‌یابد. این ناکامی او را به انزوا می‌کشاند و سبب می‌شود تا خود را از نیازهای اجتماعی رها سازد و همانند عطار به این نتیجه برسد که: «محتاج به دانه زمین نیست/مرغی که به بام لامکان رفت». گزارش تصویری این نشست را اینجــــــــــــــــا مشاهده کنید. 191/60




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن