واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گوشهاي از خدمات فرهنگي امام رضا(ع)
خبرگزاري فارس: به دنبال نهضت ترجمه آنچه ماية نگراني بود وجود برخي مترجمان متعصب و سرسخت از مذاهب ديگر مانند زردشتي، صائبي، نسطوري، برهمنهاي هند و روميان بود.امام رضا با آگاهي از اين خطر و با حضور فعال در جلسات بحثهاي علمي كه توسط مأمون برگزار ميشد، سعي كردند جلو هرگونه انحراف احتمالي را بگيرند.
امام رضا عليه السلامروز يازدهم ذيقعدة سال 148 ق. در مدينه متولد شد. نام مادرش «تكتم» بود كه بعد از تولد حضرت، از طرف امام كاظم عليه السلامطاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نيز گفتهاند. نقش انگشتري آن حضرت «ماشاءالله ولا قوة الاّ بالله» بوده است.
اسم حضرت: علي، كنيه: ابوالحسن الثاني، لقب: رضا، شروع امامت: سال 183 در سن 35 سالگي. مدت امامت: 19 يا 20 سال. فرزندان: دو پسر به نام جوادعليه السلام فرزند ديگر به نام حسين. رافعي مينويسد: امام رضا عليه السلامدر سفري به قزوين آمده، در خانه داود بن سليمان مخفي شده است. وي از امام نقل كرده است: «فرزندي از حضرت كه دو سال يا كمتر داشته در قزوين مدفون است.» اين همان امامزاده حسين است كه اكنون در قزوين بارگاهي دارد. به احتمال، اين مسافرت در سال 193 ق. مقارن با مرگ رشيد صورت گرفته است.[1]
شهادت: امام تا سال 201 ق. در مدينه بود، در رمضان آن سال وارد مرو شده و در سن 55 سالگي، آخر صفر سال 203 ق. به علت خوردن انگور مسموم – به اجبار مأمون – مسموم شده و در طوس به خاك سپرده شد.
خلفاي معاصر امام
ده سال از مدت امامت حضرت با هارون الرشيد (193 – 1عليه السلام 0 ).
پنج سال با محمد امين پسر هارون (198 – 193).
ده سال با عبدالله مأمون پسر ديگر هارون (218 – 193) كه با برادرش جنگيد.
امام در حدود 20 سال از مأمون بزرگتر بود.
افكار بيگانه در عصر رضوي
ترجمه آثار علمي بيگانگان از زمان امويان شروع شد و در عصر عباسيان بويژه در زمان هارون و مأمون به اوج خود رسيد. (همانگونه كه در اين زمان وسعت كشور اسلامي به بالاترين حد خود در طول تاريخ رسيد) مأمون نامه اي به پادشاه روم نوشت و مجموعهاي از علوم قديم و آثار ارسطو را درخواست كرد و جمعي از دانشمندان مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطريق» و «سلما» سرپرست «بيت الحكمة» كتابخانه بزرگ بغداد را مأمور ترجمه آنها نمود.
«خالد بن يزيد»، طب وشيمي را (ميخواست از راه شيمي طلاي مصنوعي به دست آورد) «حنين بن اسحاق» بعضي از كتب سقراط و جالينوس را، ابن مقفع، كليله و دمنه و همين طور كتاب اقليدس را، به عربي برگرداندند. خود مأمون نيز ترجمه ميكرد. يعقوب ابن اسحاق كندي كه در طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم خبره بود و درتأليفات خود از روش ارسطو پيروي ميكرد، بسياري از كتابهاي فلسفه را به عربي برگرداند و مشكلات آن را توضيح داد.
كساني را به قسطنطنيه فرستاد تا كتابهاي كمياب فلسفه، هندسه، موسيقي و طب را بياورند. محمد بن موسي خوارزمي – رياضي دان بزرگ – جبر را از حساب جدا كرد. «دارالحكمه» كتابخانه بزرگي بود كه به احتمال قوي هارون آن را بنيانگذاري و مأمون تقويت كرد و همچنان باقي بود تا بغداد به دست مغولان افتاد. آنان كه از تمدن و فرهنگ بويي نبرده بودند آن را به آتش كشيدند.
امام رضا عليه السلامو هجوم فرهنگي بيگانه
به دنبال نهضت ترجمه آنچه ماية نگراني بود اينكه در بين اين مترجمان افرادي متعصب و سرسخت از مذاهب ديگر مانند زردشتي، صائبي، نسطوري، برهمنهاي هند، روميان وجود داشتند و اين فرصتي بود براي نشر افكار مسموم خود و القاء آن به جوانان و افراد ساده دل و همينطور محتواي خود اين كتب نيز ميتوانست شبهاتي به همراه داشته باشد.
امام رضا عليه السلام با آگاهي از اين خطر و با حضور فعال در جلسات بحثهاي علمي كه توسط مأمون برگزار ميشد، سعي كردند جلو هرگونه انحراف احتمالي را بگيرند و برتري اهلبيت: را نشان دهند.[2]
هدف مأمون از برگزاري بحثهاي علمي
در اينجا چند عقيده وجود دارد. از جمله:
الف) اينكه هدف محكوميت امام بود. دليلش اينكه مأمون به «سليمان مروزي» گفت: هدف من از برگزاري جلسة بحث چيزي جز اين نيست كه راه را بر او – امام رضا عليه السلامببندي.[3]
شاهد ديگر كلام امام كه فرمود: هنگامي كه با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجيل به انجيلشان، باا هل زبور با زبورشان، با ستاره پرستان به شيوة عبرانيشان، با موبدان به شيوه پارسيشان با روميان به سبك خودشان استدلال كرده همه را به تصديق سخن خود وادار كنم، مأمون خواهد فهميد كه راه خطا را برگزيده و يقيناً پشيمان خواهد شد.[4]
آنچه اين احتمال را تقويت ميكند آن است كه دربار مأمون تا پيش از شهادت امام، پيوسته محل برگزاري اين مناظرهها بود؛ ولي پس از آن ديگر اثري ازاين مجالس علمي و بحثهاي كلامي ديده نشد. وقتي اين محافل در از ميان بردن شخصيت امام ناكام ماند، مأمون در انديشة حذف فيزيكي امام فرورفت و سرانجام ايشان را مسموم ساخت.
ب) مأمون خود، آدم بيفضلي نبود و تمايل داشت به عنوان يك زمامدار عالم در جامعة اسلامي معرفي گردد و مورد توجه قرارگيرد. او شهرت به علم دوستي داشت و فيلسوف خلفاي عباسي شناخته ميشد.[5]
مناظرات امام با پيروان اديان
اين مناظرات فراوان است و شيخ صدوق در «عيون اخبارالرضا» و علامه مجلسي در جلد 49 بحارالانوار و استاد عزيزالله عطاردي در كتاب مسند الامام الرضا جلد دوم آوردهاند مهمترين اين مناظرات عبارت است از:
1. مناظره با جاثليق (اين كلمه لقب پيشواي عيسويان بود.)
2. مناظره با رأس الجالوت (اين كلمه لقب پيشواي يهود بود.)
3. مناظره با هربز اكبر (اين كلمه لقب پيشواي زردشتي بود.)
4. با عمران صائبي (از پيروان حضرت يحييعليه السلام )
5. با سليمان مروزي؛ وي عالم بزرگ علم كلام در خطة خراسان بود.
6. علي بن محمد بن جهم؛ ناصبي و دشمن اهلبيت:.
7. مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
تدوين حديث در عصر امام
امام رضا عليه السلامنيز پيروان و خواص خويش را امر به تدوين علم و احاديث مينمود. در مصادر روايي، كتبي به حضرت نسبت داده شده است و جزء مؤلفات حضرت آوردهاند از جمله:
صحيفة الرضا عليه السلام
اين كتاب را «مسند الامام الرضا» نيز ناميدهاند و بسياري از رواة فريقين اين را نقل نموده و در بعضي از مصادر، اسامي بعضي از رواة آن آمده است و نسخههاي متعدد از آن در «صنعاء» و در «قم» تحت عنوان «كتاب ابن ابيالجعد» كه كنية «احمد بن عامر بن سليمان الطائي» است، در تهران و مشهد وجود دارد.[6]
الرسالة الذهبية
رسالهاي در مسائل طبّي كه امام به درخواست مأمون نوشته است و مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنويسند. لذا رساله ذهبيه ناميده شد.[7]
مجالس الرضا عليه السلام مع اهل الايمان
مأمون مجالس علمي و مناظرات ديني و علمي بين امام و علماء اديان ديگر برقرار مينمود. امامعليه السلام نيز فرصت را غنيمت شمرده و حقانيت، تشيع و اسلام را به اثبات ميرساند و اعتقادات ديگران را با استدلال رد مينمود كه بعداً يكي از پيروان امام آن مجالس را گردآوري نمود. نجاشي ميگويد: «حسين بن محمد بن الفضل... ابو محمد شيخ من الهاشميين، ثقة، ... صنّف مجالس الرضا عليه السلاممع اهل الاديان.»
امالي الامام الرضا عليه السلام
اين صحيفه را «ابوالحسن علي بن علي الخزاعي» برادر شاعر بزرگ شيعي يعني دعبل خزاعي نقل كرده است. شيخ طوسي به همين سند از اين كتاب روايت نقل نموده است.
محقق بزرگوار سيد محمد رضا جلالي حسيني احتمال داده است كه اين همان كتابي باشد كه نجاشي آن را ذكر كرده است. در مقدمه المعجم المفهرس الالفاظ احاديث البحار 20 مورد از تأليفات امام رضا عليه السلام را نام ميبرد.[8]
كتاب الاهليلجة
علامة سيد محسن امين فرمود: «فيه حجج بالغة و مطالب جليلة في علم الكلام»كتب ديگري نيز براي امام شمرده اند كه عبارت است از: كتابي كه وريزة بن محمد روايت كرده. كتابي به روايت علي بن مهدي، نسخه متبوعة بزرگي به روايت محمد بن عبدالله و نسخههاي ديگر و «مسائل» به روايت معاوية بن سعيد و «مسائل» به روايت حسن بن علي الوشاء و مسائل و كتب ديگري كه در مجموع به بيست نسخه مي رسد.
البته برخي در صحت انتساب اين كتب به امام ترديد كردهاند از جمله: دكتر مجيد معارف ميگويد: «برخي از محققان آثاري به امام نسبت دادهاند، از جمله: فقه رضوي، رساله ذهبيه در طب، رسالة محض الاسلام، پاسخ به مسائل ابن سنان و كتاب علل ابن شاذان كه انتساب آنها مورد ترديد است. » و در اين بارة ارجاع داده است به تحليلي از زندگاني امام رضا عليه السلاماز محمد جواد فضل الله، معرفة الحديث محمد باقر بهبودي، سيرة الائمّه هاشم معروف حسني و مجموعه آثار نخستين كنگره امام رضا عليه السلام. وي ميگويد: آنچه به آنان منتسب گرديده نوعاً از مجعولات غلات ميباشد. زيرا شرايط امامان اجازه اين امور را به آنان نميداده است.[9]
شاگردان امام رضا عليه السلام و تدوين حديث
ايت الله العظمي بروجردي1در كتاب جامع الاحاديث ميفرمايد:
«ان عدد الكتب التي جمعت احاديث الشيعه في زمان الامام الثامنعليه السلام وصل الي الاربعمأئة، ثم قام جمع من فضلاء اصحاب الطبقة السادسة من اصحاب الامام الرضا عليه السلام في جميع هذه الاحاديث الشريفة المتفرقة في تلك الكتب ثم جمع تلامذتهم الاجلاء من امثال علي بن مهزيار الاهوازي والحسين ابن سعيد الاهوازي تلك الاحاديث في كتابين فكانا مرجعاً لعلماء الشيعة حتي قام ثقة الاسلام كليني في تأليف كتابه «الكافي» و الشيخ الصدوق في كتابه «من لايحضره الفقيه» و الشيخ الطوسي في كتابه «التهذيب» و «الاستبصار» و بهذا قد جمعت فيهذه الكتب الابعة الجوامع الحديثيه الاولية والثانوية باحسن وجه فكانت مرجعاً لعلماء الشيعة في تلك الاعصار و الامصار و لان جميع احاديث تلك الاصول اجتمعت في هذه الكتب الاربعة، قلت المراجعة لتلك الاصول تدريجياً حتي تركت.»[10]
در زمان امام رضا عليه السلام عليه السلام عليه السلام نفر از اصحاب امامعليه السلام 20عليه السلام كتاب حديثي تأليف كردهاند. از جملة آنان ميتوان از حسين بن سعيد (30 كتاب)، صفوان بن يحيي (16 كتاب) و محمد بن عمر الواقدي (28 كتاب) و موسي بن القاسم (15 كتاب) نام برد. شيخ طوسي آمار رجال امام را به 318 راوي رسانده است.[11]
پينوشتها:
1. حيات فكري و سياسي، ص 426.
2. سيره پيشوايان، ص 509.
3. سيره، ص 512 و 513.
4. همان.
5. حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 483.
6. مقدمه المعجم المفهرس، ص 44.
7. اعيان الشيعه، ج 2، ص 26. وي ميگويد: «له مؤلفان كثيره» بعد هفت مورد را نام ميبرد.
8. مقدمه المعجم المفهرس، ص 44 و 45.
9. تاريخ عمومي حديث .... و مجموعه معارف، ص 313 – 314.
10. مستدركات علم رجال الحديث، ج 1، ص 13.
11. دروس فينصوص الحديثية، مهريزي، ص 91.
.......................................................................................
انتهاي پيام/
شنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]