تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خواب روزه دار عبادت ، سكوت او تسبيح ، دعايش پذيرفته و عملش دو چندان است. دعاى روزه دار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846404352




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم‌شناسي بركت در قرآن كريم


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مفهوم‌شناسي بركت در قرآن كريم
گروه خبرنگاران افتخاري / محمد كاكاوند: يكى از واژه‌هاى متداول در متون دينى و عرف مردم، واژه‌ى «بركت» است. اين واژه با مشتقّاتش در آيات قرآن و روايات، كاربرد فراوانى دارد و در قرآن بيش از سى بار آمده است.
طرح اين موضوع از آن جهت قابل اهميّت است كه با بررسى آيات و روايات مربوط، با مفاهيم و موارد استعمال اين واژه آشنا مى‌شويم و با ذكر ديدگاه‌هاى مفسّران و برداشت‌هاى گوناگون از آيات و روايات، مراد از بركت و مادى يا معنوى بودن آن را در مى‌يابيم.

مشاهده مى‌شود كه گاهى با وجود امكانات يكسان، نوع پيشرفت‌هاى افراد، متفاوت است. دو دانش‌آموز را در نظر بگيريد كه از نظر استعداد، مساوى و در يك سطح قرار دارند و براى ارتقا و پيشرفت علمى خود، مجدّانه مى‌كوشند؛ در عين حال، موفقيّت يكى بيشتر از ديگرى است و در نتيجه، آثار ارزنده‌اى از خود به جاى مى‌گذارد، در حاليكه ديگرى نمى‌تواند به چنين نتيجه‌اى برسد. اين‌جاست كه چنين پرسشى درباره‌ى عمر اشخاص نيز مطرح مى‌شود كه چطور انسانى با عمرى كوتاه، خدمات ارزنده‌اى به جامعه مى‌نمايد و در زمينه‌هاى مختلف - به‌ويژه در زمينه‌ى فرهنگى - و با تحقيقات علمى، مشكلات بزرگى را حل مى‌كند و از ابهامات جامعه مى‌كاهد.

درباره رزق و روزى نيز جاى طرح چنين پرسشى هست كه چگونه برخى از انسان‌ها با درآمدهاى اندك، از نشاط مطلوب و زندگى پربركتى برخوردارند و برخى ديگر با درآمدهاى كلان و تلاش‌هاى طاقت‌فرسا، در زندگى خود احساس نابسامانى مى‌كنند و زبان حالشان گوياى اين است كه در زندگى ما بركت نيست.

البته بايد اين نكته را يادآور شد كه همت انسان نيز تأثير فراوانى در موفقيت او دارد و داشتن همتى والا، خود موجب توفيق و عنايت حق مى‌شود.

اين‌جاست كه انسان تيزبين، قدم را فراتر گذاشته و به اين نكته پى مى‌برد كه اسباب اين جهان، منحصر به ظواهر و ماديات نيست، بلكه در ماوراى عالم مادى، امور ديگرى به نام معنويات وجود دارد كه ارتباطى بس دقيق با ماديات و ظرافتى قابل تحسين دارد. اين امور از ديد سطحى‌نگران خارج است و پى‌بردن به آن، دقت ژرف‌نگران را مى‌طلبد. حال با ملاحظه‌ى اين نكته بايد گفت: آنان كه اسباب دخيل در عالم را منحصر در ظواهر و امور مادى مى‌دانند، چه پاسخى براى وجود چنين ارتباط معنوى خواهند داشت؟

«بركت» به معناى زيادى و نقصان است و «تبريك» يعنى دعا و طلب بركت و «تبارك الله» تمجيد و تجليل خداوند است. (1)

ابن فارس «بَرَكَ» را داراى يك اصل (استعمال) و به معناى ثبات چيزى مى‌داند (2) و راغب، بركت در شيء را به معناى ثبوت خير الهى مى‌داند (3).

بنابراين «بَرَكَة» به معناى ثبوت خير خداوند در شيء است. خداوند مى‌فرمايد:{هر آينه ما بركات آسمان و زمين را بر آنان گشوديم} و بركت را از آن رو بركت ناميده‌اند كه خير در آن ثابت است. همانند ثبوت آب در بركه و «مبارك»، چيزى است كه در آن خير است (4).

سپس اضافه مى‌كند كه چون خير الهى به نحوى صادر مى‌شود كه نامحسوس و غيرقابل شمردن است، لذا به هر چيزى كه از آن، امور غير محسوسى مشاهده شود، «مبارك» اطلاق مى‌شود. وى مى‌افزايد: آن دسته از رواياتى كه به موضوع كم نشدن مال با صدقه دادن مى‌پردازد به همين معنى اشاره مى‌كند. البته نه به اين معنى كه ظاهر مال كم نشود؛ آن گونه كه بعضى از نابخردان مى‌پندارند.

ابن منظور از جمله كسانى است كه بركت را به معناى زيادى و نمو مى‌داند و سپس اقوالى را نقل مى‌كند كه برخى همچون فرّاء، بركت را به معناى سعادت و برخى مانند ازهرى، به معناى علوّ و برترى دانسته‌اند كه بنا بر معناى اخير،«بركة الله»، «علوّه على كلّ شيء» است (5).

حسن مصطفوى در كتاب التحقيق فى كلمات القرآن الكريم به نقل از خليل مى‌گويد: بركت، خير و زياده‌اى است كه داراى نمو و استمرار مى‌باشد؛ زيرا همان گونه كه «فاعَلَ» دلالت بر طول نسبت و امتداد دارد، كلمه «بارَكَ» نيز دلالت بر امتداد و استمرار بركت دارد (6).

از مجموع كلمات لغويان مى‌توان چهار معنى براى بركت برداشت نمود:

1. ثبات خير الهى در اشيا؛

2. نموّ و زيادى؛

3. سعادت؛

4. علوّ و برترى؛

به نظر مى‌رسد قول كسانى كه بركت را به معناى ثبوت خير يا نمو و زيادى مى‌دانند، مناسبتر است. از ثبوت و نمو، دوام و استمرار نيز استفاده مى‌شود. بنابراين، مى‌توان گفت: بركت، خير فراوانى است كه با نمو و رشد تقارن دارد - اعم از اينكه آن خير از نظر مقدار، كم باشد يا زياد - و اين معنى با معناى اصطلاحى و عرفى واژه‌ى بركت نيز تناسب دارد؛ از اين رو، عرف، چيزى را داراى بركت مى‌داند كه از آن استفاده‌ى فراوان يا مداوم شود و لذا عرف، عمر طولانى را كه حاصل چندانى نداشته است، عمر بى‌بركت مى‌داند و به سرمايه‌ى اندك كه استفاده‌هاى بهينه از آن بشود، سرمايه‌ى بابركت مى‌گويد.

افزون بر اين، سعادت و علوّ و برترى نمى‌تواند معناى بركت باشد، بلكه نتيجه‌ى بركت است؛ يعنى انسانى كه داراى سرمايه‌ى پربركت باشد، يك انسان سعادتمند و بزرگوار است. پس تعريف بركت به سعادت و برترى، تعريف شيء به لازم آن است.

بركت در قرآن و روايات

اگر كلمه بركت به همراه چيزى به كار رود، معناى ازدياد و كثرتِ همراه با فرخندگى و خجستگى را تداعى مى‌كند؛ مثلاً «طعام متبرّك» بدين معنى است كه نوعى خير معنوى در طعام وجود دارد؛ مانند اينكه طعامى شفابخش است و عده‌ى زيادى از آن سير مى‌شوند. نسل متبرّك به نسلى مى‌گويند كه سعادتمند، فرخنده، فراوان و شكوهمند باشد.

معناى فرخندگى، يك امر نسبى است كه با اختلاف اغراض، مختلف مى‌شود. از اين رو طعام متبرّك نسبت به گرسنه، سير كننده است، نسبت به بيمار، شفابخش است و يا مزاجش را معتدل مى‌كند و نسبت به خواهان بندگى، نورى پديد مى‌آورد كه براى عبادت خداوند، توانا مى‌شود. (7)

علامه‌ طباطبايى - مفسّر بزرگ - از جمله كسانى است كه بركت را يك امر نسبى مى‌داند. علامه‌ى مجلسى بركت را به معناى ثبات و پايدارى بر حق و كوشش در انجام اعمال خير و رشد و شكوفايى در ايمان و يقين و اجتناب از آنچه از بين برنده‌ى اين امور است، مى‌داند و مى‌گويد: ضد بركت، «محق» است. (8) و محق به معناى محو و نقص است. (9)

حال با ذكر نمونه‌هايى از آيات و روايات كه به اين موضوع با عناوين مختلفى از قبيل تبارك، باركنا، بركات، بُورك و... پرداخته است، با ديدگاه‌هاى مختلف مفسّران آشنا خواهيم شد.

بهره‌مندان از بركات الهى:{وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ...}(10)؛ و اگر اهل شهرها و آبادى‌ها ايمان مى‌آوردند و تقوا پيشه مى‌كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‌گشوديم.

اينكه مراد از بركات آسمان و زمين چيست، در بين مفسّران مورد بحث است، برخى همچون علامه طباطبايى مى‌گويند: مراد از بركات آسمان، اعمّ از برف و باران، گرمى و سردى به موقع و مفيد و... و مراد از بركات زمين، اعم از نباتات و ميوه‌ها و امنيّت و... است. سپس مى‌گويد: در اين كلام استعاره‌ى مجازى براى بركات آورده شده است و بركات به مجارى تشبيه شده است؛ زيرا بعضى از لوازم مجارى را ذكر كرده است كه همان فتح و گشودن براى مستعارله (بركات) مى‌باشد. وى اضافه مى‌كند كه آيه دلالت دارد بر اينكه گشودن درهاى بركت، مسبّب ايمان همه‌ى اهل قريه‌ها و تقواى آنهاست. بنابراين، اگر فقط تعدادى ايمان بياورند و برخى ديگر كافر باشند و يا همه ايمان بياورند، ولى تقوا نداشته باشند، در اين صورت نزول بركات نخواهد بود. (11)

مرحوم طبرسى از جمله‌ى كسانى است كه مراد از بركات آسمان و زمين را بركات مادى مى‌داند، لذا مى‌گويد: مراد از بركات آسمان، نزول باران و مراد از بركات زمين، اخراج نبات و ثمار است. سپس به نقل از بعضى مى‌گويد كه گفته‌اند: مراد از بركات آسمان، اجابت دعا و مراد از بركات زمين، برآوردن حوائج است. (12) مؤلف تفسير كنزالدقائق، منظور از بركات را توسعه‌ى خيرات بر مردم دانسته (13) و نويسنده‌ تفسير المنار با تفصيل بيشترى به تفسير آيه پرداخته است.

وى با بيان اينكه مراد آيه اين است كه بركاتى از آسمان و زمين بر آنها نازل مى‌كنيم كه نه به صورت دسته‌جمعى و نه به صورت منفرد، براى پيشينيان نازل نكرده‌ايم، مى‌گويد: اگر مراد از بركات آسمانى، معارف وحى عقلى و انوار روحانى ايمان و نسيم‌هاى الهام‌بخش ربّانى باشد، در اين صورت معناى آيه چنين خواهد شد كه فايده‌ى ايمان و پيروى از دستورات پيامبران، مكمّل فطرت جسمى و روحى بشر است كه نتيجه‌اش تأمين سعادت دنيا و آخرت مى‌شود و اگر مقصود از بركات آسمان و زمين، نزول باران و رويش گياهان باشد - آن گونه كه بعضى گفته‌اند - در اين صورت معناى آيه اين چنين خواهد بود: ما آن

را براى افراد متقى و مؤمن فرو خواهيم فرستاد كه چنين بركات و نعمت‌هايى را براى ديگران نازل نكرده‌ايم؛ زيرا ماده‌ى «بركت» دلالت بر وسعت دارد (اگر از ماده‌ى بركة الماء باشد) و دلالت بر ثبات و دوام دارد (در صورتى كه از بَرَكَ البعير باشد).

وى در پايان، اين نكته را يادآور مى‌شود كه گرچه افراد مؤمن و غير مؤمن از نعمت‌هاى الهى استفاده مى‌كنند، ليكن بركات به مؤمنان اختصاص داده شده است و اين نعمت‌ها براى اشخاص كافر به عنوان متاع موقّتى است كه پيامد آن، عذاب الهى خواهد بود و جنبه‌ى استدراج دارد، لذا قرآن مى‌فرمايد:

{قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ}(14)؛ گفته شد اى نوح فرود آى با سلامت و بركت‌هايى از ما بر تو و بر امت‌هايى از [نسل] همراهان تو و امت‌هاى ديگرى كه آنها را بهره‌مند خواهيم ساخت، پس عذابى بس دردناك از جانب ما بر آنان خواهد رسيد.

و بى‌دريغ نعمتى كه پيامدش عذاب دردناك باشد، چنين نعمتى نقمت و فتنه است، نه نعمت و بركت. (15)

2-2. مكان‌هاى مبارك:

{وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِى بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ}(16)؛ و نجات داديم ما ابراهيم را از نمروديان و لوط را از قومش، و رسانديم ايشان را به آن زمينى كه بركت داديم در آن زمين (شام) براى جهانيان.

گرچه برخى مراد از سرزمين مزبور را سرزمين شام دانسته‌اند و مبارك بودن آن را به دليل مبعوث شدن بيشتر پيامبران و انتشار شرايع آنان از آن‌جا مى‌دانند و معتقدند كه بدين سبب آن سرزمين مبدأ كمالات و خيرات دينى و دنيوى است و همچون مرحوم شبّر، بركات در آن سرزمين را اعم از بركات مادى و معنوى مى‌دانند، ولى بعضى به بركات مادى و بعضى ديگر به بركات معنوى اختصاص داده‌اند كه گروه اخير مدّعايشان به روايتى از زيد بن ثابت است. نقل مى‌كنند كه پيامبر فرمود:«طوبى لأهل الشام، فقلت: و ما ذلك يا رسول الله؟ قال: لأنّ الملائكة (ع) باسطة أجنحتها عليها.» (17)

ولى به نظر مى‌رسد كه وجه اوّل مناسب‌تر است؛ زيرا سرزمين شام، هم داراى بركات مادى است (چون سرزمينى سرسبز و حاصل‌خيز است) و هم داراى بركات معنوى است (چرا كه كانون پرورش انبيا بوده است).

{وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِى بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ} (18)

و در بين آنان و آبادى‌هايى كه به آنها بركت بخشيده بوديم، آبادى‌هايى به هم پيوسته قرار داده بوديم و در ميان آنها سير و سفر مقرر داشته بوديم و به آنان مى‌گفتيم شب‌ها و روزها با كمال امن و امان در آنها سير و سفر كنيد.

در اينكه مراد، كدام قريه‌ها و كدام سرزمين است، بين مفسّران اختلاف نظرهايى وجود دارد. برخى از آنان، قريه‌هاى سرزمين شام را ذكر نموده‌اند (به خاطر كثرت درختان و ميوه‌هاى آن) و بعضى بيت‌المقدس را، و عده‌اى هم قريه‌هاى صنعا را، و برخى ديگر، قريه‌هاى مآرب را مراد آيات دانسته‌اند، ولى قول قابل اعتماد، همان قول اوّل است (سرزمين شام)؛ به خاطر موقعيت ظاهرى سرزمين شام.

افزون بر اينكه قول اوّل، موافق با ديدگاه بيشتر مفسّران است و وجه مبارك بودن آن به دليل وجود آب و درختان زياد در فواصل مسير اين قريه‌هاست، به طورى كه نيازى براى همراه داشتن زاد و توشه نيست و نيز در امان بودن از خطر گرسنگى و تشنگى و خوف درندگان در آن‌جا صدق مى‌كند و يا به جهت اينكه آن آبادى‌ها در مسير راه قرار داشت و مسافران به خوبى مى‌توانستند در آن توقف كنند. (19)

كعبه نخستين پرستشگاه انسان‌هاى خداجوست. ميعادگاه عاشقان با معشوق. براى اين خانه چهار امتياز ذكر شده است كه يكى از آنها مبارك بودن است.

در اين زمينه قرآن مى‌فرمايد:نخستين خانه‌اى كه براى عبادت مردم قرار داده شد، در سرزمين مكّه است كه با خير و بركت و سبب هدايت جهانيان مى‌باشد. (20)

علامه طباطبايى در بيان اينكه مراد از مبارك بودن كعبه، بركات دنيوى است، مى‌گويد:«مباركه» افاضه‌ى خير زياد است و اين، گرچه شامل بركات دنيويه و اخرويه مى‌شود، ليكن با توجه به قرينه‌ى مقابله در آيه كه فرموده است: «و هدى للعالمين» بايد گفت كه مراد از «بركات» افاضه‌ى بركات دنيويه است كه عمده‌ى اين بركات عبارت است از فراوانى ارزاق و اهتمام بيشتر مردم براى آبادى مكه (با انجام مراسم حج) و حضور پيدا كردن در آن مقام و احترام و گرامى داشتن آن. (21)

سپس اضافه مى‌كند و مى‌گويد: اين معنى اشاره دارد به مضمون آيه‌ى شريفه در دعاى حضرت ابراهيم (ع)، آن‌جا كه مى‌گويد:

پروردگارا! بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى‌آب و علفى در كنار خانه‌اى كه در حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را به پا دارند. تو دل‌هاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزى ده، شايد آنان شكر تو را به جاى آورند.(22) و (23)

به نظر مى‌رسد با ملاحظه‌ى معناى مبارك كه شامل بركات مادى و معنوى است، اختصاص دادن آن به بركات دنيوى وجهى ندارد و ادّعاى قرينه‌ى مقابله نيز كافى نيست؛ زيرا ممكن است ذكر كلمه‌ى «و هدى للعالمين» از باب ذكر خاص بعد از عام باشد و اين به دليل تأكيد و اهميت دادن به بركات معنوى مى‌باشد؛ چنان‌كه اختصاص دادن «مباركاً» به بركات حسّى دنيوى (24) (به زعم اينكه در مكّه ميوه و غذا نسبت به سرزمين‌هاى مصر و شام فراوانتر و ارزانتر است) بى‌وجه است.

بنابراين، مراد از «مباركاً» در آيه‌ى مزبور، اعم از بركات مادى و معنوى است؛ چنان كه مؤلف تفسير كنزالدقائق (25) و صاحب تفسير مراغى و مرحوم طبرسى (26) گفته‌اند.

از اين رو، احمد مصطفى مراغى در تأييد اينكه مراد از بركات در آيه‌ى مزبور، اعم از بركات مادى و معنوى است، مى‌گويد: بركت بر دو معنى اطلاق مى‌شود: 1. نمو و زيادى؛ 2. بقا و دوام، و اين دو از فضايل حسّى و معنوى است. (27)

2-4. عيسى (ع) پيامبرى مبارك: {وَ جَعَلَنِى مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِى بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا}(28)؛ و من را - هرجا كه باشم - براى جهانيان مايه‌ى بركت گردانيد و تا زمانى كه زنده‌ام، به نماز و زكات توصيه كرد.

عيسى (ع) پيامبرى بود كه به مردم علم نافع تعليم مى‌داد، آنها را به عمل صالح دعوت كرده، سرپرستى و تربيت مى‌كرد و كور مادرزاد و پيسى را شفا مى‌داد و افراد قدرتمند را اصلاح مى‌كرد و ياور ضعيفان بود. (29)

مرحوم طبرسى و شبّر در وجه مبارك بودن عيسى (ع) مى‌گويند: او معلّم خير بود. بعضى ديگر مى‌گويند: چون عيسى (ع) نسبت به ايمانش ثابت قدم بود، لذا خود را پيامبرى مبارك معرفى مى‌كند. (30)

{وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِى مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ}(31)؛ و بگو پروردگارا مرا به منزل مبارك (سرزمين پر بركت) فرود آور كه تو بهترين مأوادهنده‌اى.

در وجه اينكه مقصود از «منزلاً مباركاً» در آيه‌ى شريفه چيست، ديدگاه‌هايى مطرح شده است. مرحوم طبرسى مى‌گويد: مقصود، «إنزالاً مباركاً بعد الخروج من السفينة» است؛ يعنى نزول مباركى هنگام خارج شدن از كشتى. (32) بعضى «منزل مبارك» را همان «كشتى» دانسته‌اند و برخى هم آن را به معناى نزول در مكانى كه به وسيله‌ى آب و درخت، پربركت باشد گرفته‌اند و عده‌اى هم به معناى كثرت فرزندان دانسته‌اند و اين در حالى است كه بعضى از مفسّران؛ مانند مؤلف تفسير كنز الدقائق آن را به معناى خير و بركت در دنيا و آخرت دانسته‌اند.(33)

بركت در قرآن

{وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِى بَيْنَ يَدَيْهِ...}(34)؛ و اين كتابى است كه ما آن را نازل كرديم، كتابى پربركت كه آنچه را پيش از آن آمده، تصديق مى‌كند. اين آيه‌ى شريفه، يكى از نشانه‌ها و ويژگى‌هاى قرآن را مبارك بودن آن ذكر مى‌كند. در توصيف قرآن به «مبارك»، وجوه متعددى گفته شده است، برخى بر اين باورند كه قرائت آن و نيز عمل به آن، خير است و علم اولين و آخرين در آن است و موجب مغفرت گناهان مى‌گردد و حاوى حلال و حرام است. (35) و ممكن است مبارك بودن آن به جهت بيانش نسبت به كتب پيشين باشد؛ زيرا قرآن كتاب ناسخى است كه نسخى نسبت به آن وارد نمى‌شود و يا به جهت نظم و معناى آن مى‌باشد. (36)

به طور كلى اگر قرآن يكى از ويژگى‌هاى خود را مبارك بودن معرفى نموده است، ادعاى گزافى نيست؛ چه اينكه خداوند در آن كتاب، بركت و خير كثيرى به وديعت گذاشته است كه باعث هدايت مردم مى‌شود. افزون بر اينكه مردم به وسيله‌ى آن، با اجتماع خود و وحدت كلمه و از بين رفتن بخل و كدورت از قلب‌ها و در سايه‌ى آرامش و سلامتى، حياتى طيّب و پاكيزه مى‌يابند و با از بين رفتن جهل و رذايل ديگر از آنها و زندگى كردن در سايه‌ى سعادت، از قرآن سود مى‌برند و در آخرت هم از نعمت‌هاى بادوام و اجر عظيمى كه نصيب آنها مى‌گردد، بهره‌مند مى‌شوند.

اگر چنين كتابى از جانب خدا نبود در اين صورت، اين گونه استقرار نداشت و بر آن، چنين بركاتى مترتب نبود.(37) بنابراين، مراد از مبارك بودن قرآن، اعم از بركات مادى و معنوى اين كتاب مقدس است. (38)

علامه طباطبايى در ذيل آيه‌ى مزبور، بحث مفصلى درباره‌ى بركت مطرح نموده است. وى با اين بيان كه بركت، خير مستقرى در شيء است كه ملازم اوست، بركت را امرى نسبى دانسته است و هر چيزى كه در آن، زيادى غيرمحسوسى مشاهده شود مبارك مى‌داند. او حديث «لا ينقص المال من صدقة» را به همين معنى مى‌داند. سپس ادامه مى‌دهد كه چون مقاصد دينى، محدود به سعادت معنوى يا حسّى منتهى به آخرت است، لذا مراد از اين بركت را بركت معنوى يا بركتى كه به بركت معنوى منتهى گردد مى‌داند؛ همانند بركات خدا در گفتار ملائكه به ابراهيم (ع) {رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ}. (39)

وى در مقام ذكر مثال براى بركات مادى و معنوى مى‌گويد: خيرات متنوع معنوى مانند دين، تقرّب و... و خير حسّى مانند مال و كثرت نسل و بقا و... كه همه مرتبط به خيرات معنوى است.

در پايان نتيجه مى‌گيرد كه با اين بيان، روشن مى‌شود كه نزول بركات الهى نسبت به چيزى و استقرار خير در آن، با انجام و تأثير ساير عوامل و وجود همه اسباب، منافاتى ندارد و معناى وجود بركت در اشيا، ابطال اسباب و علل نيست. پس اراده‌ى خداوند، سببى در طول اسباب ديگر است، نه در عرض آن. هنگامى كه خداوند بركتى در طعام نازل مى‌كند، بين اسباب مختلفى كه موجود است، وفق مى‌دهد. بدين گونه كه اسباب موجود، باعث اضرار به مزاج اين شخص نشود و يا موجب فساد اين شيء يا ضايع شدنش نگردد. افزون بر اينكه وجود بركت در اشيا نبايد باعث شود كه بگوييم خداوند بدون واسطه‌ى اسباب ديگر، متكفّل ايجاد خير در اشيا مى‌شود. (40)

و بدين ترتيب، بطلان ديدگاه منكران بركت در اشيا ثابت مى‌شود؛ زيرا اينان گمان مى‌كنند كه نقش اسباب طبيعى در اشيا، مجالى براى تأثير يا ابطال اسباب ديگر نمى‌گذارد. (41)

زمان‌هاى مبارك در قرآن:

{إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ}(42)؛ ما آن را در شبى پربركت نازل كرديم.

با توجه به اين آيه‌ى شريفه، دو سؤال مطرح مى‌شود:

1. آيا بعضى زمان‌ها بر ديگر زمان‌ها برترى دارد و اساساً برترى آن، ذاتى است يا به اعتبار متعلق آن است؟

2. مراد از «ليلة مباركه»، كدام شب است؟

با اندك تأملى مى‌توان گفت كه پاسخ بخش اوّل سؤال اوّل، مثبت است؛ به دليل وجود آيات و رواياتى كه دلالت بر اين ادّعا دارد و از جمله مى‌توان به آيه‌ى مورد بحث اشاره نمود (نزول قرآن در شب مبارك). و نيز در روايتى از پيشواى ششم درباره‌ى روز هفتم ماه آمده است كه حضرت فرمود:

روز سعيد و مباركى است، در آن روز حضرت نوح (ع) سوار كشتى شده است، پس شما در آن روز مسافرت كنيد، چه در خشكى و چه در دريا، و با دشمن مقابله كنيد، و آنچه مى‌خواهيد انجام بدهيد، به درستى كه آن روز داراى بركت بزرگى است، درخواست حوائج و تلاش در آن روز، مطلوب و پسنديده است و هر كس در آن روز متولد شود، فرزند با يُمن و بركتى است براى خود و والدينش، ستاره‌اش سبك و داراى رزقى فراوان است و هر كس در آن شبانه‌روز مريض شود، به اذن خدا بهبود پيدا مى‌كند. (43)

پيامبر اسلام (ص) ماه رمضان را به عنوان ماه مبارك توصيف نموده، مى‌فرمايد:

اين ماه رمضان است، ماه بابركتى كه خداوند روزه‌اش را واجب نموده است و درهاى بهشت را در اين ماه مى‌گشايد.(44)

در پاسخ به بخش دوّم سؤال اوّل (ذاتى يا اعتبارى بودن برترى زمان‌ها) گرچه بررسى آن نياز به نوشتار مفصّلى دارد، به طور گذرا و به اختصار اشاره مى‌كنيم كه عده‌اى به ذاتى بودن اين برترى معتقدند.

اينان براى اثبات مدعاى خود، به آيات و روايات استدلال نموده‌اند؛ از جمله به آيه‌ى شريفه‌ى {وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ} (45) و دو روايت فوق الذكر.

عده‌اى ديگر، اين برترى را به اعتبار متعلّق مى‌دانند و با استدلال به آيه‌ى شريفه‌ى {فأرسلنا عليهم ريحاً صرصراً فى أيّام نحسات}(46)؛ ما بر آنان تندبادى مرگ‌آور در روزهاى نامبارك فرستاديم و نيز آيه‌ى 19 از سوره‌ى قمر و روايتى از امام صادق (ع) راجع به مبارك بودن روز اوّل ماه كه فرموده است: «هو يوم مبارك محمود، فيه خلق الله تعالى آدم» و نيز روايتى در مورد نحوست روز پنجم ماه كه فرمود: «إنه يوم نحس مستمرّ، فيه ولد قابيل الشقيّ الملعون» (47)، ادعاى خود را ثابت مى‌نمايند.

ولى بهتر است كه در جواب، قائل به تفصيل شويم؛ يعنى بگوييم كه يُمن و نحوست بعضى ايّام، ذاتى است؛ مانند يمن شب قدر و بعضى ديگر، به اعتبار متعلّق است؛ مانند آيات و رواياتى كه راجع به قصص امت‌هاى پيشين وارد شده است. گاهى هم به اعتبار هر دو (ذات و به اعتبار متعلُق) است كه بر يُمن يا نحوست آن افزوده مى‌شود؛ مانند تقارن نيمه‌ى شعبان با ولادت امام زمان (ع) و نيز تقارن ولادت اميرالمؤمنين (ع) با ايّام البيض در ماه رجب.(48)

نكته قابل توجه اينكه گاهى كسانى نحوست بعضى از زمان‌ها را ادعا كرده‌اند. اين ادعا پوچ و بى‌دليل است و متون اصيل اسلامى آن را مردود دانسته است. براى نمونه مى‌توان روز سيزدهم فروردين را نام برد. علاوه بر اينكه اصل چنين باورهايى، مردود و بى‌اساس مى‌باشد، آنچه در رفع نحوست آن مطرح مى‌كنند نيز چيزى جز خرافه نيست. علاوه بر اين، وجود گناه و فساد و سوء استفاده برخى هوس‌بازان در زمانى كه براى رفع نحوست اين روز (به زعم خودشان) از شهر خارج شده‌اند، نه تنها از نحوست آن نمى‌كاهد، بلكه زمينه‌ى نحوست اين روز را فراهم مى‌كند.

بنابراين، اوّلاً دليلى بر نحوست آن نداريم و ثانياً بر فرض نحوست آن، دفع نحوست، با خارج شدن از شهر و دامن زدن به گناه و خرافات نيست، بلكه دفع نحوست ايام - براساس دستورى كه در روايات اسلامى آمده است - با توكل انسان بر خداوند، صدقه دادن، دعا و توسل حاصل مى‌شود.

اما در پاسخ به سؤال دوم بايد گفت كه مراد از «ليلة مباركه» - آن گونه كه بعضى مانند علامه طباطبايى گفته‌اند - شب نزول قرآن (ليلة القدر) است؛ زيرا آن شب، ظرف خير كثيرى از رحمت واسعه‌ى الهى است كه به خلق مى‌رسد:{لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ}. (49)

وى مى‌افزايد: ظاهراً «ليلة» يكى از شب‌هاى قدر در ماه رمضان است؛ به دليل آيه‌ى مباركه‌ى {فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ}(50)، در آن شب هر امرى بر اساس حكمت الهى تدبير و جدا مى‌گردد. و اين دلالت بر استمرار آن «ليله» دارد؛ چنان كه «ليلة القدر» با تكرار ماه رمضان در سنوات قمرى، تكرار مى‌شود.

سپس مى‌گويد: در هر حال، قرآن در شب قدر نازل شده است؛ چه قائل به دو نزول دفعى و تدريجى قرآن بشويم و چه نشويم. تمام قرآن در شب قدر بر آسمان دنيا نازل شده است. و در مدّت بيست و سه سال به تدريج بر زمين نازل شده است. (51)

شيخ طبرسى و مرحوم شبّر نيز از جمله كسانى هستند كه مراد از ليله‌ى مباركه را «ليلة القدر» دانسته‌اند، ولى بعضى شب نيمه‌ى شعبان را ليله‌ى مباركه مى‌دانند.

به نظر مى‌رسد كه قول اوّل مناسبتر است و اين ادّعا با توجه به اتفاق اكثر علما بر نزول قرآن در ماه مبارك رمضان و نيز روايات متعدّد، جايى براى شك و ترديد باقى نمى‌گذارد.

{يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ...} (52)؛ از درخت پربركت زيتونى گرفته شده.

اين آيه‌ شريفه اشاره دارد به ماده‌ى انرژى‌زاى چراغ پرفروغى كه روغن آن از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى و چنين روغنى يكى از بهترين روغن‌ها براى اشتعال است. (53)

مرحوم طبرسى مى‌گويد: از شجره‌ى مباركه، همان درخت زيتون اراده شده است؛ زيرا در اين درخت، منافع متعددى است. از جمله براى نور، خوراك، وسيله‌ى دباغى و هيزم و نيز از خاكسترش براى شستن ابريشم استفاده مى‌شود و برخى بر اين باورند كه روغن زيتون، با جلاتر و روشنتر از روغن‌هاى ديگر است و بعضى ديگر مى‌گويند: زيتون اولين درختى است كه بعد از طوفان نوح (ع) روييد و محل روييدن آن در منزل انبياست و هفتاد پيامبر، از جمله ابراهيم (ع) براى زيتون طلب بركت نموده‌اند. (54)

عده‌اى هم مراد از «شجره‌ى مباركه» را مؤمن دانسته‌اند. شاهد اين مدّعا روايتى است از پيشواى ششم (ع) كه فرمود: مراد از درخت مبارك، مؤمن است. (55)

وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ}(56)؛ و از آسمان، آبى پربركت فرو فرستاديم، پس بدان [وسيله] باغ‌ها و دانه‌هاى درو كردنى رويانيديم. «ماء مبارك» همان باران است و به دليل كثرت خيراتى كه از باران عايد زمين و اهل زمين مى‌شود، به مبارك توصيف شده است. (57)

بديهى است بارانى مى‌تواند باران مفيد و پربركت باشد كه اوّلاً به اندازه باشد، ثانياً نزول آن به موقع باشد و ثالثاً در زمين مستعدى نازل شود؛ در غير اين صورت، نمى‌تواند چندان مفيد واقع شود، مگر اينكه گفته شود نزول باران در هر فصلى موجب رفع آلودگى آب و هوا مى‌گردد.

واژه «تبارك» در آيات قرآن

از جمله مشتقّات «بَرَكَ» كلمه‌ى «تبارك» است كه نُه بار در قرآن به معانى مختلفى (زيادى، بزرگى، صاحب بركت، ثناى الهى) استعمال شده است. (58) براى نمونه به دو آيه اشاره مى‌شود:

الف){أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ}(59)؛ آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير جهان از اوست، پربركت و زوال‌ناپذير است خداوندى كه پروردگار جهانيان است.

علامه طباطبايى در ذيل آيه‌ى مزبور مى‌گويد:«كان ذا بركات ينزلها على مربوبيه من جميع من فى العالمين فهو ربّهم». (60) وى «تبارك» را به معناى «صاحب بركت» تفسير نموده است.

ب){... فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ}(61)؛ آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.

تبارك بودن خداوند، در واقع اختصاص خداوند است به خير زيادى كه بر مخلوقاتش افاضه مى‌كند.

برخى از مفسّران «خلق» را به معناى تقدير گرفته‌اند و از اين رو گفته‌اند اين خير زياد در تقدير خداوند است و آن، ايجاد كردن اشيا و تركّب اجزاى آنها به گونه‌ى مناسب بين خود آن جزء و ماوراى آن است. (62)

در اين جا مناسب است به قسمتى از كلام آيت‌الله جوادى آملى اشاره كنيم، وى درباره‌ى «تبارك الله» مى‌گويد: «تبارك الله» صفت فعل است، از اين رو از خود فعل انتزاع مى‌شود؛ يعنى انسان‌ها «بركة الله» مى‌شوند؛ زيرا تبارك صفت ذات نيست. ذات خداى سبحان با كمالاتش در ازل بوده و هست. اگر تبارك بودن خدا صفت فعل است و صفت فعل، عين فعل است، نه عين فاعل، پس انسان است كه مبارك است... سرّ اينكه وقتى امام معصومى (ع) به دنيا مى‌آيد، امام قبل مى‌گويد: «هيچ مولودى بابركت‌تر از اين فرزند به دنيا نيامده» همين است. هنگامى كه امام جواد (ع) چشم به جهان گشود، امام رضا (ع) فرمود:«... هذا المولود الذى لم يولد فى الإسلام أعظم بركة منه»(63)؛ كسى مانند اين مولود از نظر بركت متولد نشده است.(64)

يعنى اين انسان كامل، منشأ بركة الله است. يعنى {فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ}، پس خود انسان است كه مى‌شود {أَحْسَنُ الْخالِقِينَ} و چون مخلوق أحسن الخالقين است، پس خداوند و آفريدگار او هم {أَحْسَنُ الْخالِقِينَ} است.

در اين راستا توجه به اين نكته ضرورى است كه «أحسن الخالقين» بودن خدا كارى به جسم و مرحله‌ى نباتى و حيوانى ندارد و در اين بحث‌ها فرقى بين يوسف كنعان و بلال حبشى نيست. پس حُسن ظاهرى معيار نيست، بلكه فقط به نشئه‌ى انسانى كار دارد. البته موجودات ديگر، حَسَن هستند و حَسَن در برابر احسن بايد ساجد باشد و لذا فرشتگان در برابر انسانِ بالفعل سجده كردند و اين كرامت براى افراد، بالقوه حاصل است، نه بالفعل، و يك راه دارد كه انسان آن كرامت بالقوه را به بالفعل تبديل كند و آن راه تقواست. (65)

مرحوم مجلسى بعد از بيان اينكه اولين اسم از اسماء سه گانه، «الله» و دومين آن، «تبارك» است، مى‌گويد: «تبارك از ماده‌ى بركت و نمو است و اشاره دارد كه خداوند معدن فيض‌ها و منبع خيرهاى غير متناهى است»(66)

4. نمونه‌هايى از روايات در بحث بركت: پس از بررسى آيات اين موضوع، با ذكر چند نمونه از روايات بحث خود را به پايان مى‌بريم.

الف) عن سليمان الجعفريّ عن الرضا (ع) قال: «أوحى الله عزّوجلّ إلى نبيّ من الأنبياء: إذا اطعت رضيت، و إذا رضيت باركت، و ليس لبركتى نهاية، و إذا عُصيت غضبت و إذا غضبت لعنت و لعنتى تبلغ السابع من الورى.» (67)

سليمان جعفرى از پيشواى هشتم (ع) نقل مى‌كند كه حضرت فرمود: خدا به يكى از پيامبرانش وحى نمود: هنگامى كه اطاعت بشوم، راضى مى‌شوم و چون راضى شوم، بركت مى‌دهم و براى بركت من نهايت و پايانى نيست و آن زمان كه معصيت بشوم، غضب مى‌كنم و چون غضب كنم، لعنت مى‌كنم و لعنت من تا هفتمين نسل تأثير دارد.

ب) عن أميرالمؤمنين (ع) قال:

«أكرموا الخبز فإنّ الله عزّوجلّ أنزل له بركات السماء و أخرج بركات الأرض، قيل: و ما إكرامه؟ قال: لا يقطع و لا يوطاً.» (68)

از گفتار على (ع) است كه فرمود: نان را گرامى بداريد، به درستى كه خداى عزوجل بر آن بركات آسمان را فرو فرستاده و بركات زمين را خارج نموده است. گفته شد گرامى داشتن آن چگونه است؟ حضرت فرمود: آن را نَبُريد و زير چيزى قرار ندهيد (چيزى روى نان نگذاريد).

ج) امام صادق (ع) به نقل از پيامبر (ص) مى‌فرمايد: «نعم الولد البنات، ملطّفات مجهّزات و مؤنسات مباركات مفليات»

«دختران، فرزندان خوبى هستند، آنان مهربان و آماده‌ى به خدمت، با انس و بركت و پاكيزه‌اند.»

د) قال الحسين (ع)(فى حديث طويل فى الرجعة): «... و لتنزلنّ من السماء و الأرض حتّى أنّ الشجرة لتصيف بما يريد الله فيها من الثمرة و ليؤكل ثمرة الشتاء فى الصيف و ثمرة الصيف فى شتاء و ذلك قوله تعالى:{لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى...}»

امام حسين (ع) در يك حديث طولانى راجع به رجعت چنين فرمود: (در عصر رجعت) بركات از آسمان و زمين نازل مى‌گردد، به گونه‌اى كه درخت، آنچه خداوند اراده مى‌كند، ثمره مى‌دهد و ميوه‌ى زمستان در تابستان و ميوه‌ى تابستان در زمستان خورده مى‌شود. سپس حضرت استناد به آيه‌ى شريفه‌اى نمود كه خداوند فرموده است: {لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى...}

مراد امام (ع) از استشهاد به اين آيه، همان مرادى است كه در استشهاد به آيات بركت مورد بحث قرار گرفت و مضمونش اين بود كه مردم با دارا بودن ايمان و رعايت تقواى الهى مى‌توانند از بركات او بهره‌مند شوند.

با بررسى آيات و روايات، روشن شد كه واژه‌ى بركت و مشتقات آن، كاربرد فراوانى داشته است و نيز از نظر تاريخى، سابقه‌ى ديرينه‌اى دارد و معلوم شد كه اين واژه به معناى بركات مادى يا معنوى و يا اعم از بركات مادى و معنوى به كار مى‌رود.

پاورقي‌ها:------------------------------

1) فراهيدى، 1414: 5 / 336 و 368.

2) ابن فارس، 1389: 1 / 327-331.

3) راغب، 1416: 44.

4) همان.

5) ابن منظور، 1405: 10 / 395-396.

6) 1416: 1 / 242-344.

7) طباطبايى، 1390: 7 / 280-281.

8) مجلسى، 1403: 1 / 111-115.

9) ابن منظور، 1405: 10 / 338.

10) اعراف / 96.

11) طباطبايى، 1390: 8 / 201.

12) طبرسى، 1406: 4 / 698.

13) قمى مشهدى، 1366: 5 / 141.

14) هود / 48.

15) رشيد رضا، بى‌تا: 9 / 24-25.

16) انبياء / 71.

17) طباطبايى، 1390: 17 / 303؛ الوسى، 1405: 17 / 17؛ طبرسى، 1406: 7 / 89؛ شبر، 494:1412؛ مكارم شيرازى، 1383: 13 / 452.

18) سبأ / 18.

19) الوسى، 1405: 22 / 129؛ طبرسى، 1406: 8 / 605-606؛ طباطبايى، 1390: 16 / 365؛ شبر، 1412: 643.

20) آل عمران / 96.

21) 1390: 4 / 35.

22) ابراهيم / 37.

23) در بيان علت مبارك بودن كعبه، وجوه متعددى گفته شده است. بعضى مى‌گويند به خاطر اينكه مركز عبادت هميشگى خداوند است، به گونه‌اى كه هيچ زمانى طواف در اطراف خانه‌ى كعبه قطع نمى‌شود. برخى مى‌گويند كعبه داراى بركات مادى و معنوى است و اين خانه در يكى از پربركت‌ترين سرزمين‌هاى جهان است. بركات اين سرزمين و جذبه‌هاى الهى و تحرّك و جنبش و وحدتى كه در پرتو آن - مخصوصاً در مراسم حج - به وجود مى‌آيد، بر هيچ كس پوشيده نيست. از نظر مادى با اينكه سرزمين خشك و بى‌آب و علفى است و به هيچ وجه از نظر طبيعى مناسب شرايط زندگى نيست، اين شهر در طول تاريخ همواره يكى از شهرهاى آباد و پرتحرّك و يك مركز آماده براى زندگى و حتى براى تجارت بوده است! مضاعف بودن ثواب عبادت و بندگى، بخشش و آمرزش گناهان انسان‌ها در آن نقطه، از بين رفتن فقر و تنگدستى، ترتب پاداش بر نظر كردن به كعبه و... را مى‌توان از ديگر بركات آن خانه نام برد. مكارم شيرازى، 1383: 3 / 14-16.

24) رشيد رضا، بى‌تا؛ 4 / 7.

25) قمى مشهدى، 1366: 3 / 166.

26) 1406: 2 / 797.

27) مراغى، 1369: 4 / 7-8.

28) مريم / 31.

29) طباطبايى، 1390: 16 / 47.

30) طبرسى، 1406: 6 / 793؛ شبّر، 460:1412.

31) مؤمنون / 29.

32) طبرسى: 7 / 166.

33) قمى مشهدى، 1366: 9 / 84.

34) انعام / 92.

35) آلوسى، 1405: 7 / 221؛ طبرسى، 1406: 4 / 516.

36) قمى مشهدى، 1366: 7 / 620.

37) مائده / 16.

38) طباطبايى، 1390: 7 / 279.

39) هود / 73.

40) در اين زمينه امام صادق (ع) مى‌فرمايد:«أبى الله أن يجرى الامور إلا بالأسباب»؛ خدا ابا دارد از اينكه اشياء بدون اسباب به وجود آيند. مجلسى، 2:1403 / 90، ح 14؛ كلينى،2:1372 / 66.

41) طباطبايى، 1390: 7 / 282-283.

42) دخان / 3.

43) مجلسى، 1403: 59 / 61، ح 14.

44) همان.

45) ابراهيم / 5.

46) فصلت / 16.

47) مجلسى، 1403: 59 / 57-59، ح 11 و 13.

48) مجلسى، 1403: 58 / 310؛ حر عاملى، 1403: 20 / 433.

49) قدر / 3.

50) دخان / 4.

51) طباطبايى، 1390: 18 / 130-131.

52) نور / 35.

53) مكارم شيرازى، 1383: 14 / 476-477.

54) طبرسى، 1406: 7 / 237؛ شبر، 1412: 534.

55) قمى مشهدى، 1366: 9 / 309.

56) ق / 9.

57) طباطبايى، 1390: 18 / 341.

58) رجوع كنيد به: غافر / 64؛ مؤمنون / 14؛ اعراف / 54؛ فرقان / 1، 10 و 61؛ زخرف / 85؛ رحمن / 78؛ ملك / 1؛ نيز شبّر، 1412: 542، 543، 733، 793، 833؛ طباطبايى، 1390: 17 / 346 و 19 / 111.

59) اعراف / 54.

60) داراى بركات فراوان است كه بر تمام پرورده‌هاى خود در همه‌ى جهان‌ها فرو مى‌فرستد كه او پروردگارشان است. طباطبايى، 8:1390 / 153.

61) مؤمنون / 14.

62) طباطبايى، 1390: 16 / 21.

63) مجلسى، 1403: 5 / 20.

64) تعبير امام هشتم (ع) نسبت به مبارك بودن فرزندش، منافاتى با مبارك بودن ساير ائمه ندارد؛ چرا كه اولاً هر معصومى كه متولد مى‌شد، معصوم قبلى چنين تعبيرى را درباره‌ى او مى‌فرمود. و ثانياً ممكن است چنين تعبيرى با توجه به موقعيت امام جواد (ع) در عصر خود و نيز در رفاه بودن شيعيان عصر آن حضرت بوده است و يا به جهت سخاوت و جود امام نهم (ع) باشد؛ چنان‌كه احتمال مى‌رود نسبت به غير ائمه‌ى معصومين (ع) حصر اضافى باشد. مجلسى، 1363: 3 / 376.

65) جوادى آملى، 1366: 107-109.

66) مجلسى، 1403: 4 / 169.

67) كلينى، 1372: 2 / 275.

68) مجلسى، 1403: 66 / 271، ح 14.

كتاب شناسى:

1) آلوسى بغدادى، محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و السبع المثانى، چاپ چهارم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1405 ق.

2) ابن فارس، احمد، مقاييس اللغه، با تحقيق عبدالسلام محمد هارون، چاپ دوم، بيروت، دار الجيل، 1389 ق.

3) ابن منظور، ابوالفضل جمال‌الدين محمد بن مكرم، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، 1405 ق.

4) جوادى آملى، عبدالله، كرات در قرآن، تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1366 ش.

5) حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، با تصحيح و تحقيق عبدالرحيم ربانى شيرازى، چاپ پنجم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

6) حويزى، عبد على بن جمعه، نور الثقلين، چاپ چهارم، قم، اسماعيليان، 1412 ق.

7) راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، با تحقيق صفوان عدنان داوودى، دمشق، دار القلم، 1416 ق.

8) رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، چاپ دوم، بيروت، دار المعرفة، بى‌تا.

9) شبّر، سيد عبدالله، تفسير القرآن الكريم، چاپ دوم، قم، دار الهجره، 1412 ق.

10) طباطبايى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، چاپ سوم، قم، اسماعيليان، 1390 ق.

11) طبرسى، ابو على فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، با تصحيح و تحقيق سيد هاشم رسولى محلاتى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1406 ق.

12) فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، با تحقيق مهدى مخزومى و ابراهيم سامرايى و تصحيح اسعد الطيب، تهران، انتشارات اسوه، 1414 ق.

13) قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، كنزالدقائق و بحر الغرائب، با تحقيق حسين درگاهى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1366 ش.

14) كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، با ترجمه و شرح محمدباقر كمره‌اى، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسوه، 1372 ش.

15) مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.

16) همو، مراة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، چاپ دوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363 ش.

17) مراغى، احمد مصطفى، تفسير المراغى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1369 ق.

18) مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1416 ق.

19) مكارم شيرازى، ناصر (با همكارى جمعى از نويسندگان)، تفسير نمونه، چاپ چهل و هفتم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1383 ش.54

به نقل از وبلاگ قرآني www.shefa-qoran.blogfa.com

شنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن