محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845150506
اعانت بر اثم در حقوق جزاي اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اعانت بر اثم در حقوق جزاي اسلام
اشاره: در بخش نخست اين نوشتار درباره تعريف و انحاء اعانت بر اثم بحث شد. اكنون بخش دوم را ميخوانيم.
ثالثا- تحريك بايد موثر باشد: به اين معني كه بايد از تحريك نتيجهاي به دست آيد. پس مادام كه از تحريك نتيجهاي حاصل نشود، يعني بر اثر آن جرمي به وقوع نپيوندد و يا شروع به اجراي آن نگردد، تحريك به عنوان معاونت معني نخواهد داشت.18 بنابراين بايد ميان تحريك و جرم ارتكابي رابطه سببيت وجود داشته و اين رابطه نيز در دادگاه توسط مقامات تعقيب كننده به اثبات برسد.19
2- ترغيب: ترغيب از كلمه رغبت (به معني علاقه، ميل و آرزو) بوده و عبارت است از به رغبت آوردن و راغب كردن ديگري در انجام كاري به هر شيوهاي اعم از تشريح و توصيف و يا تصوير فعل مجرمانه. پس اگر كسي در فرد ديگري چنان ميل و رغبتي به وجود آورد كه مرتكب را مصمم به ارتكاب جرم كند، ميتوان او را به عنوان معاون مجازات كرد. البته وسيلهاي كه براي ترغيب به كار ميرود از نظر نتيجه حاصله بياثر ميباشد؛ يعني ترغيب ممكن است از طريق كلام و القاء فكر و انگيزه صورت گيرد و يا با وعده و وعيد و يا انگيزههاي مالي توام باشد. به اين ترتيب، تطميع را نيز ميتوان نوعي ترغيب به حساب آورد. همچنين بايد توجه داشت كه تاثير و نفوذ ترغيب از تحريك كمتر ميباشد، زيرا تحريك عبارت است از به حركت درآوردن و برانگيختن مباشر يا شركاء در ارتكاب جرم، در حالي كه ترغيب تنها ميل و علاقه ارتكاب جرم را در مباشر يا شركاء به وجود ميآورد.20
گاهي قانونگذاران در معاني نزديك به ترغيب از لفظ كه به معناي آرزومند كردن و به شوق آوردن است استفاده ميكنند. به هر حال در ترغيب و تشويق نه تنها موثر بودن ضروري نميباشد، بلكه فردي بودن آنها نيز به هيچ وجه در تحقق جرم شرط نيست.21
3 - تهديد: تهديد در لغت به معني ترسانيدن و بيم دادن بوده و در اصطلاح عبارت است از مجموعه اقدامات كتبي يا شفاهي كه شخص تهديدكننده به عمل ميآورد تا فرد ديگري را بر خلاف ميل باطني او وادار به ارتكاب عمل مجرمانه نمايد به نحوي كه اگر از ارتكاب اين عمل امتناع كند، احتمال خطر جاني يا مالي يا شرفي يا افشاء اسرار يا نسبت دادن اموري كه موجب هتك شرف ميشود، براي شخص تهديد شده زياد باشد.22 بنابراين مقصود از تهديد واداشتن ديگري است به ارتكاب جرم، چندانكه ترس از عاقبت فعل يا ترك فعل مذكور فاعل را مطيع ساخته باشد. به اين ترتيب، در تحقق تهديد نوع فعل تهديدآميز (اعم از تهديد گفتاري يا نوشتاري) هيچگاه شرط نيست. فقط كافي است شخصي كه به زيانهاي مالي و يا خطرهاي جاني يا ناموسي و يا شرفي عليه خود يا خويشاوندان نزديكش تهديد شده، براي رهايي از نگراني و تشويش خويش به ارتكاب جرم رضا دهد. پس هر چند فاعل بر خلاف ميل باطني دست به ارتكاب جرم ميزند، ليكن قصد و اراده هيچگاه از او سلب نميشود.23به هر حال، تهديد امري است نسبي و تحقق آن بستگي به شرايط و اوضاع و احوال تهديدكننده و تهديدشونده دارد. به طور مثال، اظهار پيرمردي ضعيف و فرسوده به جواني قوي هيكل كه اگر او از فلان بانك دزدي نكند، وي را مورد ضرب و جرح قرار خواهد داد، تهديد تلقي نميشود. همچنين اگر مافوقي به مرئوس خود بگويد كه خوب بود فلان عمل خلاف انجام ميگرفت، به خودي خود تهديد نميباشد، مگر اينكه رئيس نسبت به مرئوس خود عملا تهديدي هم به كار برده باشد.24
4- تطميع: تطميع به معني به طمع انداختن و برانگيختن حس نفعطلبي اشخاص است. بنابراين، تطميع نوعي ترغيب ميباشد با اين تفاوت كه در تطميع، انگيزهاي كه باعث مصمم شدن ديگري به ارتكاب جرم ميشود، بيشتر جنبه مادي و مالي دارد، در حالي كه در ترغيب انگيزههاي منتهي به تصميم مباشر بر ارتكاب جرم ميتواند مادي يا معنوي باشد.25 به اين ترتيب در تطميع انگيزه ارتكاب جرم همواره مالي و مادي است و مهم نيست كه معاون پيش از ارتكاب جرم به وعده خود وفا كرده يا پس از وقوع جرم از قول خود برگشته باشد. زيرا، تطميع با قبول پيشكشي نيز مفهوم پيدا ميكند.26 همچنين لازم نيست كه تطميعكننده تعهد پرداخت پول يا منفعت مادي را شخصا قبول كرده باشد، بلكه ممكن است وعده دهد كه اگر فلان عمل انجام گيرد، شخص ثالثي مال يا مزيت مادي معيني را در اختيار مباشر جرم قرار خواهد داد.27
نيز كه گاهي در قوانين كيفري به كار رفته است، مترادف تطميع بوده و به معناي به آز افكندن و به ولع آوردن ميباشد.28
5- دسيسه، فريب و نيرنگ: فريب و نيرنگ مترادف بوده و به معناي مكر، حيله و خدعه ميباشند؛ اما چنانچه مكر و حيله به صورت پنهاني واقع گردند ناميده ميشوند.29 به هر حال در مجموع ميتوان گفت منظور از دسيسه، فريب و نيرنگ مجموعه اقدامات خدعهآميزي هستند كه مقدمه ارتكاب جرم به شمار رفته و ممكن است در مجنيعليه و يا در مباشر موثر واقع شوند.30 بنابراين احتمال اقدامات مكارانه معاون در دسيسه شوند، فريب و نيرنگ، هم در مورد بزهديده قابل تصور است و هم در مورد مباشر. همچنين بايد دانست كه لازم نيست مكر و حيله مستقيما در مباشر جرم موثر واقع شوند تا قابل مجازات باشند، بلكه شرط لازم آن است كه دسيسه، فريب و نيرنگ موجب وقوع جرم شده باشند. به اين ترتيب اگر شخصي كه ميداند الف درصدد قتل ب است، نزد ب رفته و او را به بهانه قدم زدن و گردش از منزل بيرون آورد و اين عمل به الف فرصت ارتكاب قتل را دهد، به عنوان معاون قابل مجازات خواهد بود، عليرغم آنكه هيچگونه ارتباطي هم ميان او و الف برقرار نشده باشد.31
مترادف كلمات فريب و نيرنگ گاهي قانونگذار لفظ را به كار برده است كه به معني از راه بردن، گمراه كردن و بيراه نمودن ميباشد.32
6 - تهيه وسايل ارتكاب جرم: وسيله به هر نوع ابزار و آلات نظير اسلحه، سم، طناب و مكان كه براي ارتكاب جرم ساخته و مهيا شده است اطلاق ميگردد. البته علم و اطلاع معاون به اينكه وسائل مذكور براي ارتكاب جرم استفاده خواهند شد شرط است.33 بنابراين، اگر كسي تفنگ دوست خود را براي شكار به عاريه گرفته باشد ولي در عوض شكار مجاز حيوان، درصدد قتل دشمن خود برآيد، صاحب تفنگ به عنوان معاون جرم تحت تعقيب قرار نخواهد گرفت، زيرا عالم به قصد مجرمانه قاتل نبوده است.34
همچنين لازم است مباشر از وسايلي كه معاون جرم در اختيار او گذاشته و قرار بوده است براي ارتكاب جرم به كار رود استفاده كرده باشد، خواه اين وسيله موثر در وقوع جرم باشد و خواه موثر نباشد. به هر حال وحدت قصد و توافق ارادي مباشر و معاون جرم محمول بر ارتكاب جرم با وسيلهاي است كه براي اين منظور پيش از عمل و يا مقارن آن فراهم شده است. بنابراين، اگر مباشر در ارتكاب جرم از وسيله ديگري غير از آن وسيلهاي كه معاون جرم براي اين منظور تهيه كرده است سود برده باشد، فرض بر اين ميباشد كه اين توافق نافرجام مانده است.35
بايد توجه داشت كه به اعتقاد برخي از نويسندگان حقوقي، وسايلي كه در ارتكاب جرم به كار ميروند صرفا اشياء منقول هستند؛ به طور مثال، نميتوان مالك خانهاي را كه منزل خود را در اختيار اشخاص ديگري براي ارتكاب جرم قرار داده است به عنوان معاون تعقيب كرد. اما اين عقيده امروزه مردود است، زيرا غالب حقوقدانان كيفري وسيله را اعم از منقول يا غيرمنقول ميدانند.36
7- ارائه طريق ارتكاب جرم: يكي ديگر از طرق معاونت، نشان دادن راه و روش ارتكاب جرم است كه اين عمل ميتواند به طور مستقيم يا غير مستقيم انجام گيرد. يعني همانطور كه معاون ممكن است اطلاعات لازم درباره نحوه اجراي جرم را در اختيار مجرم بگذارد، همانطور هم ممكن است با علم و اطلاع از اينكه اطلاعات در اختيار مجرم قرار خواهد گرفت، ديگري را در جريان آن اطلاعات قرار دهد.37به هر حال، مقصود از ارائه طريق ارتكاب جرم آن است كه شخص با علم به قصد مجرمانه فردي ديگر، راه و روش ارتكاب آن را با راهنمايي، آموزش، دلالت و يا به هر نحو ممكن نشان دهد، چنانكه او را در وصول به قصد خود كمك نمايد. بنابراين، اگر كسي بدون آگاهي از اينكه جرمي در حال وقوع است اطلاعاتي در اختيار ديگري بگذارد و بر اساس اين اطلاعات جرمي ارتكاب يابد، معاون جرم محسوب نميشود. البته ارائه طريق ارتكاب جرم منحصر به راهنمايي، آموزش و دلالت نيست، بلكه اگر شخصي ديگري را از نارسايي و دشواريهاي شيوهاي كه او در ارتكاب جرم برگزيده است باخبر كند، به نحوي كه راه را بر وي هموار نمايد، معاونت او در جرم مصداق پيدا كرده است.38
8 - تسهيل وقوع جرم: مقصود از تسهيل وقوع جرم انجام اعمالي است كه وقوع جرم را خواه با تاثير بر ارتكاب و خواه با برداشتن موانع آن ممكن گرداند. البته تسهيل وقوع جرم صور مختلفي دارد و هر مرحله از ارتكاب اعم از اعمال مقدماتي و اجرايي را شامل ميشود. در هر صورت، تسهيل به شرطي معاونت به شمار ميرود كه با علم و اطلاع بوده و اعمال تسهيلكننده با وقوع جرم رابطه مستقيم داشته باشد؛ به اين معني كه نوعي ارتباط عرفي و منطقي بين فعل معاون و جرم موجود باشد. بنابراين افعالي كه به طور غير مستقيم حلقههاي بعيد زنجيره علل جرم به شمار ميآيند عنوان معاونت نخواهند داشت. براي مثال، اگر كسي با علم به اينكه ديگري درصدد ارتكاب جرم است براي كاستن از تشويش و خوف فاعل داروي آرامبخش به او بدهد، اين مقدار عمل معاونت به شمار نميرود. البته تسهيل وقوع جرم ممكن است با كمك و دستياري نيز صورت پذيرد كه چنانچه با جرم ارتكابي همزمان باشد، گاه تشخيص معاون را از مباشر با دشواري مواجه ميسازد.39
اصولا عمليات معاون جرم بايد قبل از ارتكاب يا همزمان با عمليات مادي جرم صورت گرفته باشد. بنابراين، در مواردي كه بعد از ارتكاب جرم اشخاصي به منظور كمك و مساعدت به مجرم، عمليات آگاهانهاي را مرتكب شوند، عليالقاعده معاون جرم محسوب نميگردند. با اين وجود، قانونگذار نظر به خطرات ناشي از اعمالي كه بعد از انجام عمليات اجرايي توسط تسهيلكننده جرم صورت ميگيرد، گاهي اينگونه اعمال را در متون جزايي به طور مستقل مورد جرمانگاري قرار داده و قابل تعقيب و مجازات دانسته است.40
اعانت براثم در قرآن
حكم اعانت براثم از آيه 2 سوره مائده استخراج شده است كه خداوند ميفرمايد: يعني: يكديگر را در نيكي و تقوا ياري كنيد و در گناه و تعدي به يكديگر كمك نكنيد و از خدا بترسيد به درستي كه عقاب خدا بسيار سخت است.
در در مورد آيه فوق آمده است: را تفسير كرده و فرموده است: نيكي تنها نزد كسي است كه به خدا و روز جزا ايمان دارد (آيه 177 سوره بقره). كلمه نيز به معناي مراقب امر و نهي خدا بودن ميباشد؛ در نتيجه برگشت معناي تعاون بر بر و تقوا به اين است كه جامعه مسلمين بر بر و تقوا و يا به عبارتي، بر ايمان و عمل صالح ناشي از ترس خدا اجتماع كنند و اين همان صلاح و تقواي اجتماعي ميباشد. در مقابل اين بحث، تعاون بر گناه (يعني عمل زشتي كه موجب عقبافتادگي از زندگي سعيده است) و تعاون بر عدوان كه تعدي بر حقوق حقه مردم و سلب امنيت از جان، مال و ناموس آنان است، قرار ميگيرد... خداي سبحان بعد از آنكه از اجتماع براثم و عدوان نهي فرمود، نهي خود را با جمله: از خدا بترسيد به درستي كه عقاب خدا بسيار سخت است، تاكيد كرد و اين در حقيقت تاكيدي است روي تاكيد ديگر (تاكيد اول جمله: از خدا بترسيد؛ و تاكيد دوم جمله: به درستي كه عقاب خدا بسيار سخت است)..41> در نيز در مورد آيه 2 سوره مائده آمده است: و هر دو در آيه فوق با هم ذكر شدهاند. جنبه اثباتي داشته و اشاره به اعمال مفيد است؛ نيز جنبه نفي داشته و اشاره به جلوگيري از اعمال خلاف ميباشد. به اين ترتيب، تعاون و همكاري بايد هم در دعوت به نيكيها و هم در مبارزه با بديها انجام گيرد.".42واقعيت آن است كه اگر اين اصل در اجتماعات اسلامي زنده شود و مردم بدون درنظر گرفتن مناسبات شخصي، نژادي و خويشاوندي با كساني كه در كارهاي مثبت و سازنده گام برميدارند همكاري كنند و از همكاري كردن با افراد ستمگر و متعدي در هر گروه و طبقهاي كه باشند، خودداري كنند، بسياري از نابسامانيهاي اجتماعي سامان مييابد..43
اعانت براثم در احاديث و روايات
احاديث، اخبار و روايات.44 متعددي در مورد اعانت براثم وجود دارند كه به برخي اشاره ميگردد:
1- از پيامبر اسلام (ص) نقل شده است كه فرمود:
2 - پيامبر (ص) به علي (ع) فرمود:
3 - در روايتي از كه از ياران امام كاظم (ع) بود آمده است كه ميگويد: خدمت امام (ع) رسيدم. فرمود: اي صفوان! همه كارهاي تو خوب است جز يك كار! عرض كردم: فدايت شوم، چه كاري؟ فرمود: اينكه شتران خود را به اين مرد- يعني - كرايه ميدهي! گفتم: به خدا سوگند در مسيرهاي عياشي، هوسبازي و صيد حرام به او كرايه نميدهم؛ تنها در اين راه- يعني راه مكه- در اختيار او ميگذارم. خودم هم همراه شتران نميروم بلكه بعضي از فرزندان و كسانم را با آنها ميفرستم. امام فرمود:اي صفوان! آيا از آنها كرايه ميگيري؟ عرض كردم: بلي. فرمود: آيا دوست داري كه آنان زنده بمانند و بر سر كار باشند تا كرايه تو را بپردازند؟ گفتم: آري. فرمود: كسي كه بقاي آنها را دوست بدارد از آنها است و هر كس از آنها باشد در آتش دوزخ خواهد بود. صفوان ميگويد: من بلافاصله رفتم و تمام شترانم را فروختم. اين موضوع به گوش رسيد، پس به دنبال من فرستاد و گفت: صفوان! شنيدهام شترانت را فروختهاي؟ گفتم: آري. گفت: چرا؟ گفتم: پير شدهام و فرزندان و كسانم نيز نميتوانند از عهده اداره آنها برآيند. هارون گفت: چنين نيست! من ميدانم چه كسي اين دستور را به تو داده است، آري موسيبنجعفر به تو چنين دستوري داده است. گفتم: مرا با او چه كار؟هارون گفت: اين سخن بگذار، به خدا سوگند اگر سوابق نيك تو نبود دستور ميدادم گردنت را بزنند..47
4- ميگويد: من به حضور پيامبر (ص) رسيدم و تصميم داشتم در سوال از خوبيها و بديها چيزي را فروگذار نكنم؛ ولي ايشان فرمودند: اي وابصه! آيا ميخواهي به تو خبر دهم كه به چه منظور آمدهاي و آمدهاي تا چه چيزهايي بپرسي؟ خودت ميگويي يا من خبرت دهم؟ ع-رض كردم: شما بفرماييد. پيامبر(ص) فرمود: تو آمدهاي از خوبيها و بديها بپرسي؛ آنگاه از انگشتان دستش سه انگشت را جمع كرد و با آنها پي در پي به سينه من زد و فرمود:
پينوشتها:
18 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .42
19 - افراسيابي، محمداسماعيل: ماخذپيشين، ص .75
20 - صانعي، پرويز: حقوق جزاي عمومي، ج 2، تهران: انتشارات گنج دانش، چاپ ششم، 1374، ص 94-.93
21 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .43
22 - شامبياتي، هوشنگ: حقوق جزاي عمومي، ج 2، تهران: انتشارات ژوبين- مجد، چاپ يازدهم، 1382، ص 249-.248
23 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .44
24 - صانعي، پرويز: ماخذ پيشين، ص .94
25 - وليدي، محمدصالح: حقوق جزا- مسئوليت كيفري، تهران: انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1382، ص 70-.69
26 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .45
27 - شامبياتي، هوشنگ: ماخذپيشين، ص .250
28 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .45
29 - صانعي، پرويز: ماخذ پيشين، ص .95
30 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص 46-.45
31 - صانعي، پرويز: ماخذ پيشين، ص ؛95 شامبياتي، هوشنگ: ماخذ پيشين، ص .251
32 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .46
33 - همان منبع، همان صفحه.
34 - شامبياتي، هوشنگ: ماخذ پيشين، ص ؛251 وليدي، محمد صالح: بايستههاي حقوق جزاي عمومي، ص .369
35 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج 2، ص .47
36 - نوربها، رضا: ماخذ پيشين، ص ؛234 شامبياتي، هوشنگ: ماخذ پيشين، ص .252
37 - افراسيابي، محمداسماعيل، ماخذ پيشين، ص .79
38 - اردبيلي، محمدعلي: حقوق جزاي عمومي، ج2، ص .47
39 - همان، ص .48
40 - وليدي، محمدصالح: بايستههاي حقوق جزاي عمومي، ص ؛373 افراسيابي، محمداسماعيل: ماخذ پيشين، ص .81
41 - طباطبايي، محمدحسين: ماخذ پيشين، ص 266-.265
42 - مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از محققان: تفسير نمونه، ج 4، قم: دارالكتب الاسلاميه، چاپ نوزدهم، 1376، ص .253
43 - همان، ص .254
44 - برخي از محققان خبر را اعم از حديث دانسته و معتقدند خبر نقل سنت از پيامبر و غير او است اما حديث صرفا مربوط به نقل سنت از پيامبر ميباشد. روايت را نيز عمدتا به معناي حديث ميدانند. ر.ك. اوليائي، مصطفي: تحول علم حديث، قم: دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1378، ص 8-.7
45 - شيخ حر عاملي: وسائل الشيعه الي التحصيل مسائل الشرعيه، ج 12، ص .131
46 - همان، ص .71
47 - همان، ص 132-.131
48 - درالمنثور، ج 2، ص ؛255 به نقل از محمدحسين طباطبايي: ماخذ پيشين، ص 306-.305
دوشنبه 25 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]
-
گوناگون
پربازدیدترینها