واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین - راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان، یا لااقل نامزدهای اصلی آنان مشخص شدهاند اما هنوز نامزدها و راهبرد انتخاباتی اصولگرایان روشن نیست. این نکته بر خلاف تحلیلهای رایج ضرورتاً یک نقیصه نیست زیرا نباید انتظار داشت راهبرد انتخاباتی دو جناح اصلی کشور، شبیه همدیگر باشد زیرا اساسا در شرایط مساوی نیستند. یک جناح، حاکم است و منطقا برای تداوم حفظ قوه مجریه تلاش میکند و جناح مقابل درصدد بازپسگیری دولت است. بنابراین یکی از آنها آرایش دفاعی میگیرد و دیگری آرایش هجومی. اگرچه انتخاب راهبرد و حتی نامزد و یا نامزدهای هرجناح متاثر از تصمیم رقیب است اما این بدان معنا نیست که آن را تنها عامل بدانیم و گمان کنیم مدل انتخاباتی هر یک باید کاملا شبیه دیگری باشد. الگوی رفتاری مردم، جناحها و نامزدها در دورههای زوج و فرد انتخابات ریاست جمهوری متفاوت است. از سال 1360 تاکنون جمعاً هفت دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتهایم که هر رئیسجمهور، سقف دو دوره را گذرانده است. بنابراین مطابق یک قاعده نانوشته، دوره های زوج - که در واقع دوره دوم رئیس جمهور مستقر محسوب میشده اند - دو ویژگی عمده داشتهاند؛ صرفنظر از آن که علت یا معلول یکدیگر باشند: اولا رقابت جدی گرفته نمی شود و معمولا بدیل های اصلی وارد میدان نمیشوند و ثانیاً سطح مشارکت شهروندان نسبت به دوره قبلی خود کمتراست. لذا معمولا در دوره های زوج، جناح مربوط به دولت مستقر با نامزد واحد و یا نامزدهای «فرعی غیرمطرح» وارد می شده است و جناح رقیب، ضمن قبول آن قاعده، عملاً بازی تدارکاتی و به تعبیری بخت آزمایی میکرده است و لذا در دورههای زوج، انتخابات دوقطبی نداشتهایم. فرآیند دوقطبی شدن عمدتا در دو انتخابات هفتم و نهم رخ نمود (دوگانههای خاتمی - ناطقنوری و احمدینژاد - هاشمی) جالب اینجاست که در دوره ششم (دوره دوم آقای هاشمی رفسنجانی) شاهد رقابت جدیتری نسبت به دوره پنجم بودیم زیرا در دور قبلی آن و با توجه به شرایط وقت، درباره آقای هاشمی تقریباً اجماع صورت گرفته بود، یعنی نامزدهای رقیب عمدتاً برای «نمایش رقابت» حاضر شده بودند و لذا استثنائاً دو قطبی شدن به دور ششم شیفت پیدا کرد. اما چرا در انتخابات دهم، قاعده فوق یعنی جدی نبودن رقابت در دوره زوج، ممکن است نقض شود؟ عملکرد چالش برانگیر دولت نهم و تحلیلهای ناشی از آن باعث شده است جناح غیرحاکم مدل سینوسی قبلی را قابل خدشه بداند. بنابراین تلاش میکند با حداکثر قوا وارد شود و حتی اجماع را دور از دسترس نداند. متقابلاً اصولگرایان که با توجه به رفتار و عملکرد دولت نهم عملا به دوشاخه موافقان و منتقدان دولت تقسیم شدهاند نیز لااقل برای حفظ قوه مجریه چارهاندیشی میکنند. عدهای را باور براین است که با کنار گذاشتن اختلافات، در پی تداوم دولت مستقر باشند و عدهای را گمان بر این است که تداوم حضور در قوه مجریه در گرو جایگزینی نامزد اصلی است. گروه اخیر البته میداند در هر صورت، رئیس دولت نهم نامزد است واگر قرار باشد مثل جناح رقیب، ژنرالهای خود را وارد صحنه کند مشروط به عدم کاندیداتوری رئیسجمهورمستقر است وگرنه مجبور است با ساختن ضلع جدید انتخاباتی، به حضور سطوح پایینتر در رقابتها رضایت دهد. در این صورت آن فرد یا نامزد فرعی تلقی میشود یا با پدید آوردن ضلع سوم - که دارای زاویه با جناح دولت است - امید کشیده شدن انتخابات به دور دوم و احتمالا پیروزی را داشته باشد. در کشورهایی که تحزب و بهویژه سازوکارهای دوحزبی دارای ریشه است هنگامی که حزب حاکم در دورههای دوم با بحران محبوبیت مواجه میشود به حفظ رئیس دولت مستقر در رقابت آتی اصراری ندارد و درصدد جایگزینی او با یک چهره دیگر حزبی بر میآید و او نیز تمکین میکند زیرا ناچار از تمکین است اما در ایران به دلیل ساختمند نبودن معادلات قدرت، وقوع چنین پدیدهای دور از انتظار است. در شرایط حاضر فقط دو پدیده میتواند اصولگرایان را به اجماع روی رئیس دولت نهم برساند؛ جدی شدن وضع رقیب یا تعامل آقای احمدینژاد با منتقدان داخل جناح. اما اگر هیچیک از این حالات اتفاق نیفتد احتمالاً اصولگرایان، ایجاد ضلع سوم (با نامزد یا نامزدهای معمولی) یا حتی وارد کردن یک چهره سرشناس و اجماعپذیر را در دستور کار خود قرار خواهند داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]