واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
نویسنده: دکتر انور صمدی راد
چكيده: مبنای مقاله حاضر پژوهشی بنیادی است که هدف اصلي آن، آسيب شناسی رفتارهاي خشونت آميز جمعی جوانان در مراسم ورزشي، با تأكيد بر مسابقات فوتبال بين تيمهاي سرشناس و بازيهاي حساس بوده است.
درعين حال، چارچوب نظري و فرضيات تحقيق بگونه اي طراحي شد كه منجر به داده هاي كاربردي براي مسئولان و سياست گزاران ناجا و مقامات ذيربط كشوري گردد.
جامعه آماري و حجم نمونه اين پژوهش را 800 نفر از جوانان گروه سني(15-35 ساله) ساكن در تهران بزرگ تشكيل داد كه براي تماشاي مسابقات فوتبال طي دو مسابقه بين تيمهاي سرشناس مسابقات ليگ برتر سال 1384 در ورزشگاه آزادي تهران حاضر شده بودند
داده ها با اجراي پرسشنامه محقق-ساخته شامل 80 سوال بسته و باز و نیز، از طريق ثبت و ضبط مشاهدات و شنیده های پرسشگران آموزش دیده حاضر دربین تماشاگران و تحلیل محتوای آنچه که طرفداران تیمها ابراز و اظهار می کردند، جمع آوري شد.
تمامي فرضيه هاي پژوهش تاييد شد و عوامل اصلي تاثيرگذار روي رفتارهاي خشونت آميز جوانان به تفكيك عوامل فردي، خانوادگي، اجتماعي/روانی و محركهاي بيروني يا محيطي شناسايي گرديد و سهم هريك از اين عوامل تعيين شد. فشرده نتايج تحليل رگرسيون چند متغيره و تحليل مسير تبيين خشونت جوانان حاضر در ورزشگاه براي تماشاي فوتبال بطور خلاصه به شرح زير است:
عواملي مانند سكونت در مناطق محروم و فاقد امكانات تفريحی و ورزشي، غربتي بودن در شهري مانند تهران، بيكاري و كمي درآمد، پايگاه نازل اقتصادي/اجتماعي، موجب احساس بي هويتي و ناکامی در جوانان مي شود. در نتیجه، خود را به تيمها و ورزشکاران معروف منتسب كرده و از آنها اسطوره مي سازند و با وارد شدن خدشه به اسطوره ها عکس العمل نشان مي دهند.
آسیب شناسی رفتارهای خشونت آمیز جمعی ، منجر به ارائه پیشنهادهایی برای پیشگیری از خشونت در ورزشگاهها و تغییر در رفتارهای دست اندرکاران راه اندازی و مدیریت مسابقات رهنمون گردید.
واژه های کلیدی: خشونت، خشونت جمعی، اسطوره سازی، غربتی بودن، احساس بی هویتی/ناکامی/ نابرابری/ بی عدالتی، محرکهای فردی/ اجتماعی/ و محیطی.
طرح مساله :
خشونت و پرخاشگري به يكي از مسايل اجتماعي مهم و درخور توجه جوامع تبديل شده است. افراد و گروههاي زيادي به دلايل و بهانههاي گوناگون با درگير شدن در فرآيندهاي خشونتآميز آسيبهاي فراواني را به خود و سايرين وارد ميكنند. در بسياري از درگيريهاي خشونتآميز، لاجرم نيروي انتظامي مداخله ميكند و خشونت و درگيري وارد مرحله متفاوتي ميشود. در مواردي نيز به دنبال مداخله پليس و خاتمه درگيريها، پديده خشونت جمعي در زمانها و مكانهاي ديگري و گاه در ابعادي بسيار گستردهتر بروز ميكند كه نتيجه آن، تخريب اموال عمومي، صدمات جاني و مالي افراد ماجراجو و حتي بيطرف و يا عابران و غيره است. از اين رو، شناخت همه جانبه پديده خشونت، بويژه از ابعاد روانشناسي اجتماعي و جامعهشناختي، به منظور دستيابي به راهكارهاي اصولي براي پيشگيري و نيز كنترل آن از دغدغههاي اساسي جوامع دموكراتيك است.
عوامل متعددي ميتوانند در شكلگيري رفتارهاي مختلف جوانان كه صورت خشونت بخود ميگيرند موثر و نقش آفرين باشند . شناخت علمي اين عوامل بمنظور رسيدن به يك درك جامع از ماهيت اين مساله بسيار مهم است . همچنين، ضروري است عواملي كه ميتوانند بستري مناسب براي مراقبت و حمايت از جوانان در جهت احتراز از خشونت فراهم آورند بخوبي شناسايي شوند.
تحقيقات زيادي حاكي از آنست كه وجود يك عامل ريسك(Risk Factor)در يك فرد به تنهايي نميتواند موجب بروز رفتار ضد اجتماعي و خشونت بار بشود. عوامل متعددي لزوماً بايد با هم ادغام شوند تا در يك دوره زماني مربوط به رشد فرد و تحول به دوره بلوغ و بزرگسالي رفتار وي را شكل ويژهاي بخشند.عوامل ريسك به عواملي اطلاق ميشوند كه شواهد قوي براي ارتباط علمي آنها با يك مساله يا پديده خاص عواملي چون: بيكاري و فقدان درآمد كافي براي زندگي، بويژه براي تامين امكانات ورزشي، تفريحي، و گذران سالم اوقات فراغت براي نوجوانان و جوانان كه نياز مبرم و انكار ناپذيري براي آن به مانند نياز گياه به آب، دارند، و يا شرايطي چون غربتي بودن، طرد شدگي، اخراج از مدرسه و يا اجبار در ترك تحصيل، احساس بي عدالتي/بي قدرتي اجتماعي، نبود خانواده حمايت گر و قابل اتكا، احساس محروميت/ناكامي در برآورده شدن خواسته ها و آمال كوچك و بزرگ و عواملي نظير اينها مي توانند فرد را در مسير حوادث و شرايط نامطلوب و خطرآفرين قرار دهند. بويژه اگر الگوهاي يادگيري اجتماعي و گروه هاي نقش آفرين مناسبي در اختيار نباشد، احتمال الگوپذيري و مدل سازي منفي و ناسالم براي جوان فراهم تر مي شود و زمينه مناسبي براي رفتارهاي نابهنجار و ضد اجتماعي فراهم مي گردد. عوامل حمايتكننده، از طرف ديگر، عواملي هستند كه بالقوه احتمال درگير شدن در رفتار خطر آفرين را كم ميكنند. اين عوامل ميتوانند در سطح و ابعاد خطري كه يك فرد آنرا تجربه ميكند تأثيرگذار باشند و يا ميتوانند رابطه بين ريسك و بازده يك رفتار را تعديل كنند. وجود دارد.
يكي از راههاي درك و شناخت پويايي بين عوامل ريسك و حمايتكننده اينست كه اين عوامل را در چارچوب اكولوژيك يا زيستمحيطي مورد توجه قرار دهيم. با استفاده از يك مدل اكولوژيك ميتوان تشخيص داد كه هر فرد در چارچوب شبكه پيچيدهاي از زمينههاي فردي، خانوادگي، اجتماعي و محيط زندگي خود عمل ميكند كه روي ظرفيتش براي احتراز از ريسك تأثيرگذار است.
اهداف تحقيق :
هدف عمده اين تحقيق آسیب شناسی جوانان خشونت گراست. یاين معنا كه دريابيم جوانان با توجه به متغيرهاي مختلفی نظير ويژگيهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي در چه مواردي، تحت چه شرايطي، و با تاثيرپذيري از كدام عوامل مداخله گر، چه نوع رفتارهاي خشونتآميزي را مرتكب مي شوند.
ديگر اهدافي اين تحقيق شناسايي محركهاي محيطي بروز خشونت در بين جوانان نظيـر كمبود امكانات در ورزشگاه، برخورد مسئولان برگزاري مسابقات، نحـوه بـرخـورد پليـس است.
در تحليـل خشـونت بايـد از حـد انگيـزههـاي شناختي و روانشناسانه گذر كرد و پديده پرخاشگري را در ارتباط با موضوع عامتري مانند”همبستگي اجتماعي“(Sociol Solidarity) ارزيابي نمود. به اعتقاد دوركيم مسائل اجتماعي را با توجه به ميزان همبستگي اجتماعي قابل تحليل اند به زعم وي، پرخاشگري ممكن است از فقدان سازگاري فرد با اجتماع بزرگتري ناشي شود كه وي را احاطه كرده است. اين ناسازگاري از دو منظر قابل بحث است. از يك منظر بيانگر ناسازگاري فرد با جامعه بزرگتري است كه تعيين كننده شيوههاي هنجاري است كه در اين حالت ميتوان اشكال رسمي تنظيمات اجتماعي اعم از قوانين و مقررات مدني و جزايي را مشاهده كرد. پليس در چنين وضعيتي سمبل اراده سياسي دولت و قوه اجرايي قوانين رسمي است. از منظر ديگر، ناسازگاري فرد با اجتماع عام ميتواند دال بر سازگاري يا انسجام وي با گروههاي كوچكتر مورد علاقه او باشد. در اين حالت، مفاهيم فرد واجتماع كجرو قابل توجهاند و نشان ميدهند كه سست شدن يكپارچكي و وحدت فرد با جامعه كلان ميتواند به معناي تشديد وحدت و انسجام او با گروههاي ديگر محسوب گردد. دوركيم راه حل مشكل اجتماعي را در ايجاد سازمان گروههاي حرفهاي ميبيند كه جذب افراد و ادغام آنها در كليت اجتماعي را تسهيل خواهند كرد (آرون، 1370 : 358 نقل به مضمون). در غير اين صورت، تشكيل گروههاي نابهنجار و معارض امري مسلم و قابل پيشبيني است. ”ساترلند“(Sutherland) (1940) در تحليلي كه از انحراف و چگونگي شكلگيري آن به دست ميدهد در واقع، به نوعي در نظريه همبستگي اجتماعي دوركيم تعديل ايجاد مينمايد. تمايل شخص به سازگاري يا انحراف از هنجارهاي اجتماعي به ارتباطات نسبتاً پيدرپي او با ديگراني بستگي دارد كه تشويق كننده رفتار متعارف و يا تخلف و انحراف از هنجارها هستند (همان منبع ، 135 ، نقل به مضمون).
هيرشي (Hirschi) تحليل ديگري درباره انحراف به معناي عام آن ارائه ميكند. اگرچه وي نيز مستقيماً به خشونت نظري ندارد ولي نظريه كنترل او امكان بررسي دقيقتري را درباره پرخاشگري، به عنوان يكي از صورتهاي انحراف و ناهنجاري، به دست ميدهد. به نظر هيرشي (1969) ماهيت كنترل اجتماعي به نوع انتظاري كه مردم از عواقب رفتار خود دارند بسيار وابسته است. تصور سرزنش شدن از سوي خانواده يا دوستان كفايت ميكند تا بسياري از آنها از وسوسه ارتكاب خلاف فارغ شوند (همان منبع ، 135 : نقل به مضمون) . او استدلال مينمايد كه سازگاري حاصل چهار نوع كنترل اجتماعي است: در وهله اول هر قدر تعلقات (Attachments) فرد بيشتر باشد امكان سازگاري او بيشتر است. به تعبيري دقيقتر، روابط ضعيف با خانواده، گروه همسالان و مدرسه سبب ميشود تا مردم آسانتر به انحراف كشيده شوند. به علاوه، افرادي كه توافق بيشتري بر سر فرصتهاي مشروع دارند (Commitment) و احساس ميكنند كه فرصتهاي قانوني بيشتري در اختيار دارند، سازگاري بيشتري از خود نشان ميدهند
در بين نظريهپردازان مكتب و يا پارادايم كنش متقابل نمادين بيترديد آوازه ”بلومر“(Blumer)، بويژه درباره اهميتي كه او براي بررسي و طبقهبندي ”جماعتها“(Crowds) قائل است، از همه بيشتر است. بلومر در بررسيها و كاوشهاي دقيق خود درباره جماعتها ميكوشد تا شكلبندي اجتماعي آن را با يكديگر مقايسه كند و پس از تفكيك مفهومي چهار نوع جماعت از يكديگر، آنها را در رابطه با مفاهيمي همچون شورش و جنبش اجتماعي تحليل نمايد. در تقسيمبندي بلومر از جماعتها به ترتيب، چهار نوع جماعت ”اتفاقي“(Casual)، ”آئيني يا ميثاقي“ (Conventional) ، ”نمايشي“(Expressive) و ”فعال“(Active) قابل تشخيصاند. مهمترين قاعدهاي كه در طبقهبندي بلومر به چشم ميخورد و بويژه براي تحليل خشونت جمعي قابل توجه نيز محسوب ميگردد، امكان و نحوه تبديل هر يك از جماعتهاي اتفاقي، نمايشي و ميثاقي به جماعت فعال است.(Blumer, H. 1951).
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]