محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853268166
چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع )
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: به نام هستى بخش جهان آفرين
شكر و سپاس بى منتها، خداى بزرگ را، كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقيم ، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت صلوات اللّه عليهم اجمعين هدايت نمود.
بهترين تحيّت و درود بر روان پاك پيامبر عاليقدر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، و بر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام ، مخصوصا سوّمين خليفه بر حقّش ، امام أ باعبداللّه ، حسين ، سيدالشّهداء عليه السّلام .
و لعن و نفرين بر دشمنان و مخالفان اهل بيت رسالت كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند.
مجموعه نوشتارى كه در اختيار شما خواننده گرامى قرار دارد برگرفته شده است از زندگى سراسر آموزنده دوّمين سبط اكبر، يكى از دو زينت بخش عرش الهى ؛ پنجمين معصوم و سوّمين نور هدايت و امامت كه پيغمبر اسلام جدّ بزرگوارش صلّى اللّه عليه و آله ، در شاءن و عظمت او فرمود:
حسين عليه السّلام زينت بخش آسمان ها و زمين است ، همچنين بر عرش الهى مكتوب است : حسين چراغ روشنائى بخش و هدايت گر مى باشد؛ و كشتى نجات از گرداب هاى خطرناك خواهد بود.
و صدها آيه قرآن ، حديث قدسى و روايت كه در منقبت و عظمت آن امام مظلوم ، سرا پا ايمان و تقوا، با سندهاى بسيار متعدّد وجود دارد كه در كتاب هاى مختلف وارد شده است .
و اين نوشتار گوشه اى از قطرات اقيانوس بى كران وجود جامع و كامل آن امام همام مى باشد، كه برگزيده و گلچينى است از ده ها كتاب معتبر[sup](1)[/sup]؛ در جهت هاى مختلف : عقيدتى ، سياسى ، فرهنگى ، عبادى ، اقتصادى ، اجتماعى ، اخلاقى ، تربيتى و... .
باشد كه اين ذرّه دلنشين و لذّت بخش مورد استفاده و إ فاده عموم مخصوصا جوانان عزيز قرار گيرد.
و ذخيره اى باشد (لِيَوم لايَنفَع مال وَ لا بَنون إ لاّ مَن اءتَى اللّه بِقَلب سَليم لى وَلِوالِدَيّ و لِمَن لَه عليّ حَقّ) انشاء اللّه تعالى .
مؤ لّف
خلاصه حالات پنجمين معصوم ، سوّمين اختر امامت
آن حضرت روز پنج شنبه يا سه شنبه ؛ و بنابر مشهور سوّم شعبان ، سال چهارم هجرى [sup](2)[/sup] - سالى كه در آن جنگ خندق واقع شد - در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
ولادت آن حضرت دَه ماه و بيست روز بعد از برادرش - امام حسن مجتبى عليه السّلام - رخ داد؛ و شش ماهه به دنيا آمد.[sup](3)[/sup]
نام : حسين (صلوات اللّه و سلامه عليه ).[sup](4)[/sup]
كنيه : ابوعبداللّه ، ابوعلىّ، ابوالشّهداء، ابوالا حرار، ابوالضّيم و... .
أ لقاب : سيّد، مظلوم ، رشيد، عطشان ، طيّب ، وفيّ، زكيّ، مبارك ، قتيل ، شهيد، سبط، سعيد و... .
پدر : امام علىّ بن ابى طالب ، اميرالمؤ منين صلوات اللّه عليه .
مادر : حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام .
نقش انگشتر : يكى (اِنَّ اللّه بالغ امره ) ، و ديگرى (لا اله الاّ اللّه عدّة للقاءاللّه ) بوده است .
مدّت عمر : آن حضرت حدود شش سال در حيات جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، حدود هفت سال و اندى در حيات مادرش فاطمه زهراء عليها السّلام ، 37 سال در حيات پدرش اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام ؛ و چهل و هفت سال نيز هم زمان با برادرش امام حسن مجتبى عليه السّلام زندگى و عمر خود را سپرى نمود، كه جمعا عمر با بركت آن حضرت را بين 57 تا 58 سال گفته اند.
فرزندان : در تعداد فرزندان ؛ و نيز اسامى دختران و پسران امام حسين عليه السّلام اختلاف است ، ولى مشهور شش نفر گفته اند.
امامت : حضرت در سنّ 47 سالگى ، پس از شهادت برادرش امام حسن مجتبى عليه السّلام ، روز جمعه ، 28 ماه صفر، سال پنجاهم هجرى قمرى [sup](5)[/sup] به منصب امامت نائل آمد.
و حدود يازده سال - در زمان حكومت معاويه و فرزندش يزيد - امامت و رهبرى جامعه اسلامى را به عهده داشت .
خروج از مدينه : حضرت شبِ يك شنبه ، 28 رجب ، سال 60 هجرى از شهر مدينه طيّبه به سمت مكّه معظّمه خارج شد؛ و روز جمعه سوّم شعبان همان سال وارد شهر مكّه گرديد.
و چون عدّه اى به سركردگى عمرو بن سعيد از طرف يزيد، به قصد آشوب و كشتار و پايمال نمودن خون حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام وارد شهر مكّه شده بودند، به ناچار حضرت روز هشتم ذى الحجّة - روز تَرْويه - پس از انجام سعى بين صفا و مروه ، كه روز سه شنبه باشد به سوى عراق حركت نمود.
و روز چهارشنبه يا پنج شنبه دوّم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى [sup](6)[/sup] وارد سرزمين كربلاى پربلا گرديد.
كيفيّت شهادت : آن امام مظلوم عليه السّلام ، به دستور يزيد بن معاويه ؛ و با لشكركشى عبيداللّه بن زياد؛ و فرماندهى عمر بن سعد، توسطّ شمر بن ذى الجوشن و خولى بن يزيد و سنان بن انس لعنة اللّه عليهم اجمعين ، با وضعيّتى فجيع و دلخراش در حال تشنگى و غربت به قتل و شهادت رسيد.
زمان شهادت : روز عاشوراى محرّم الحرام ، سال 61 قمرى ، بعد از نماز عصر؛ اين حادثه دلخراش واقع گرديد.
محلّ و چگونگى دفن : در كربلا - در ضلع غربى فرات - در همان قتلگاه خويش ، توسطّ امام سجّاد عليه السّلام ؛ و يارى بنى اسد بدون غسل و كفن ، دفن گرديد.
ثواب زيارت : از حضرت صادق آل محمّد، جعفر بن محمد عليهماالسّلام وارد شده است : هركس كه قبر شريف امام حسين عليه السّلام را با معرفت زيارت كند، خداوند ثواب هزار حجّ مقبول و نيز هزار عمره مقبوله در نامه اعمالش ثبت مى نمايد و تمام گناهانش - غير از حقّالنّاس و... - بخشوده مى گردد.[sup](7)[/sup]
نماز آن حضرت : دو ركعت است ، در هر ركعت پس از خواندن سوره حمد، بيست و پنج مرتبه سوره توحيد خوانده مى شود، بعد از سلام نماز، تسبيحات حضرت زهراء عليها السّلام گفته مى شود؛ و پس از آن تقاضا و درخواست حوايج مشروعه از درگاه خداوند متعال ، كه ان شاءاللّه تعالى برآورده خواهد شد.
مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت
اى آن كه أ قدم از همه ، ما سوى توئى
محرم به خلوت حرم كبريا توئى
ذات تو گر نبود، ز هستى نشان نبود
مقصود حقّ ز هستى هر ماسوا توئى
اى مظهر خدا، تو خدا نيستى ولى
أ ندر محيط علمِ خدا ناخدا توئى
تا وصف طلعت تو شنيدم ، به خويشتن
گفتم كه معنى قسم والضُّحى توئى
واجب ولاى تو به همه أ وليا بود
باب النّجات سلسله أ نبيا توئى
هم جسم مصطفائى و هم روح مصطفى
مِرآت و مظهر علىّ مرتضا توئى
نور دو چشم و زاده زهرائى ، اى حسين
يكتا برادر حسن مجتبى توئى
وصف صفات ذات تو، برتر ز فهم ماست
مدح تو بس ، كه خامس آل عبا توئى
مخصوص رتبه لقب لافتى علىّ است
بعد از علىّ فتى پسر لافتى توئى
غير تو كَسْ نگشته مشرّف به اين شرف
اين فخر بس تو را كه شه كربلا توئى
روز جزا به ذاكر عاصى شفيع باش
از بهر آن كه شافع روز جزا توئى [sup](8)[/sup]
درخشش پنجمين نور ايزدى
صفيّه ، دختر عبدالمطلّب گويد:
هنگامى كه حسين عليه السّلام تولّد يافت ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى عمّه ! نوزادم را نزد من بياور، كه خداوند او را نظيف و تميز گردانيده است .
هنگامى كه نوزاد را خدمت پيامبر خدا آوردم ، حضرت او را تحويل گرفت ؛ و زبان خود را در دهان نوزاد قرار داد و نوزاد آن را همچون شير و عسل مى مكيد و ميل مى نمود؛ و سپس حضرت رسول در گوش راست نوزادش اذان ؛ و در گوش چپش اقامه گفت .
پس از آن ، جبرئيل عليه السّلام نازل شد و اظهار داشت :اى محمّد! خداوند متعال تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: نام اين نوزاد را (حسين )، همچون (شُبير) فرزند هارون قرار ده .
و روز هفتم ولادت ، حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله براى نوزاد دو گوسفند عقيقه و قربانى نمود، همچنين موهاى سر نوزاد را تراشيد و هم وزن آن به فقراء، نقره صدقه داد و فرمود: در همين روز هفتم سنّت ختنه را جارى كنيد.
امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: زمانى كه حضرت ابا عبداللّه الحسين سلام اللّه عليه تولّد يافت ، خداوند به خازن دوزخ خطاب نمود: به احترام نوزاد محمّد صلّى اللّه عليه و آله آتش را بر أ هلش خاموش گردان ؛ و همچنين به مَلَك مسئول بهشت وحى فرستاد: به جهت نوزاد محمّد صلّى اللّه عليه و آله بهشت را مزيّن گردان ؛ و نيز حورالعين را دستور بده تا خود را بيارايند و زينت بخشند.[sup](9)[/sup]
قنداق حضرت و شفاى فطرس ملك
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب اءمالى خود به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه آورده است :
هنگامى كه حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام تولّد يافت ، خداوند متعال جبرئيل عليه السّلام را ماءمور گردانيد تا به همراه يك هزار ملائكه ير زمين فرود آيند و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را بر ولادت نوزادش تبريك و تهنيت گويند.
جبرئيل عليه السّلام هنگام نزول ، عبورش بر جزيره اى افتاد كه فرشته اى به نام فُطرس [sup](10)[/sup] در آنجا قرار داشت .
و چون فُطرس در انجام وظائف الهى كُندى و سستى كرده بود، بال هايش شكسته و در آن جزيره مدّت هفت سال به عبادت خداوند مشغول گشت تا آن كه امام حسين عليه السّلام تولّد يافت .
وقتى فطرس مَلَك ، متوجّه عبور جبرئيل و همراهانش عليهم السّلام شد، سؤ ال نمود: اى جبرئيل ! كجا مى روى ؟
پاسخ داد: همانا خداوند متعال نعمتى - نوزاد - به محمّد صلّى اللّه عليه و آله عطا كرده است ؛ و مرا جهت ابلاغ سلام و تهنيت بر آن حضرت ماءمور گردانيد.
فُطرس اظهار داشت : اگر امكان دارد، مرا نيز همراه خود ببريد، شايد محمّد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله برايم دعائى كند.
جبرئيل تقاضاى فطرس را پذيرفت و به كمك همراهانش او را نيز با خود آوردند.
امام صادق عليه السّلام افزود: زمانى كه جبرئيل بر پيامبر خدا وارد شد، از طرف خداوند متعال ؛ و نيز از جانب خود به آن حضرت سلام و تبريك و تهنيت گفت ؛ و پس از آن موقعيّت فطرس را به عرض حضرت رسول رساند.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به فطرس بگو كه خود را به اين نوزاد بمالد و سپس به مكان اوليّه خود مراجعت كند.
و چون فطرس خود را به قنداقه امام حسين عليه السّلام ماليد، مشكلش برطرف شد، اظهار داشت : اى رسول خدا! امّت تو به زودى اين نوزاد را به قتل خواهد رساند، هركس او را زيارت كند و يا بر او سلام و درود فرستد، در هر كجا و در هر موقعيّتى كه باشد، من براى جبران اين كرامت ، سلام او را به حسين عليه السّلام ابلاغ خواهم كرد.
سپس فُطرس به سمت آسمان عروج كرد.
عيد و لباس بهشتى
ابو عبداللّه نيشابورى در كتاب اءمالى خود به نقل از حضرت علىّ ابن موسى الرّضا عليهماالسّلام آورده است :
در يكى از عيدها كه امام حسن و حسين عليهماالسّلام لباس مرتّبى به تن نداشتند، به مادرشان ، حضرت زهراء عليها السّلام اظهار داشتند: مادرجان ! بچّه هاى مدينه براى عيد لباس نو پوشيده و خود را زينت كرده اند؛ ولى ما چيزى نداريم و برهنه ايم ، چرا ما را لباس نو نمى پوشانى و زينت نمى كنى ؟
حضرت زهراء عليها السّلام فرمود: عزيزانم ! لباس هاى شما نزد خيّاط است ، هرگاه بياورد شما را زينت مى كنم .
لحظات به همين منوال گذشت ، تا آن كه شب عيد فرا رسيد و حسن و حسين باز هم نزد مادرشان آمده و همان سخنان قبل را تكرار نمودند؛ در همين لحظه حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام به شدّت غمگين و اندوهناك شد و گريست ؛ و همان جواب قبلى را براى عزيزانش مطرح داشت .
پس چون تاريكى شب فرا رسيد، كوبنده اى درب خانه را كوبيد، حضرت فاطمه زهراء فرمود: كيست ؟
جواب آمد: اى دختر رسول خدا! من خيّاط هستم ، لباس ها را آورده ام ، پس حضرت زهراء عليها السّلام درب را گشود؛ و آن گاه دستمال بسته اى را تحويل گرفت و داخل منزل آمد.
هنگامى كه آن دستمال بسته را باز كرد، دو پيراهن ، دو شلوار، دو رداء، دو عمامه و دو جفت كفش سياه منگوله دار در آن مشاهده نمود.
خوشحال و شادمان گشت ؛ و به نزد حسن و حسين آمد؛ و عزيزانش را از خواب بيدار نمود و لباس هاى عيد را به ايشان پوشاند.
در همين لحظه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، وارد منزل شد و چون حَسَنين را با آن وضعيّت مشاهده نمود، آن ها را در آغوش گرفت و بوسيد؛ و سپس به دخت گراميش فاطمه زهراء خطاب كرد و اظهار داشت : دخترم ! خيّاط را ديدى ؟
حضرت فاطمه عليها السّلام پاسخ داد: بلى ، او را ديدم .
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى دخترم ! او خيّاط نبود بلكه خزينه دار بهشت بود.
حضرت فاطمه عليها السّلام سؤ ال نمود: چه كسى شما را از اين موضوع آگاه نمود؟
حضرت رسول در پاسخ فرمود: او پيش از آن كه به آسمان عروج نمايد، نزد من آمد و مرا از اين جريان آگاه نمود.[sup](11)[/sup]
بچّه آهو و بى طاقتى ملائكه
روزى امام حسن مجتبى عليه السّلام در كنار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ايستاده بود، كه يك شكارچى در حالى كه بچّه آهوئى را به همراه داشت وارد شد؛ و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! من اين بچّه آهو را شكار كرده ام و آن را براى فرزندانت حسن و حسين عليهماالسّلام هديه آورده ام .
حضرت آن بچّه آهو را قبول نمود و به امام حسن مجتبى عليه السّلام داد و براى شكارچى دعاى خير نمود.
و پس از ساعتى حسين عليه السّلام آمد؛ و چون ديد برادرش با بچّه آهوئى سرگرم بازى است گفت : آن را از كجا آورده اى ؟
جواب داد: جدّم رسول اللّه آن را به من داد.
امام حسين عليه السّلام سريع به سوى جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روانه شد و اظهار داشت : چرا به برادرم بچّه آهو داده اى و به من نمى دهى ؟!
و مرتّب اين سخن را تكرار مى نمود و حضرت رسول نيز او را با ملاطفت و مهربانى دلدارى مى داد، تا آن كه حسين عليه السّلام مشغول گريه شد.
ناگاه جلوى مسجد سر و صدائى به پا شد، هنگامى كه مشاهده كردند، ديدند كه گرگى آهوئى را به همراه بچّه اش آورده است .
همين كه نزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رسيدند، آهو با زبان فصيح ، به عربى لب به سخن گشود و گفت : يا رسول اللّه ! من داراى دو بچّه شيرخواره بودم ، يكى از آن ها را شكارچى گرفت و براى شما آورد؛ و اين بچّه برايم باقى ماند و خوشحال بودم .
و هنگامى كه مشغول شيردادنش بودم صدائى شنيدم كه مى گفت :
زود باش ! با سرعت بچّه ات را نزد پيامبر خدا بِبَر، چون حسين عليه السّلام با حالت گريه درخواست آن را دارد؛ و تا قبل از آن كه اشك بر گونه هايش جارى گردد، خودت را با بچّه ات بايد آن جا رسانى ؛ وگرنه اين گرگ تو و بچّه ات را نابود مى كند.
و سپس گفت : يا رسول اللّه ! من مسافت زيادى را با سرعت آمده ام و خدا را شكر مى گويم كه پيش از جارى شدن اشك بر صورت مبارك فرزندت حسين خود را به اينجا رسانده ام .
در اين هنگام صداى تكبير از جمعيّت بلند شد؛ و حضرت براى آهو دعا نمود و بچّه اش را تحويل حسين عليه السّلام داد؛ و آن را نزد مادرش حضرت زهراء عليها السّلام آورد و همگى شادمان گرديدند.[sup](12)[/sup]
بزرگوارى و گذشت و اهميّت صلح
طبق آنچه تاريخ نويسان آورده اند:
در دوران كودكى ، روزى بين امام حسين عليه السّلام و برادرش ، محمّد حنفيّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛ و محمّد حنفيّه به سوى منزل خود رهسپار گشت ، نامه اى به اين مضمون - پس از حمد و ثناى الهى - براى امام حسين عليه السّلام نوشت و فرستاد:
اى برادر، حسين ! به قدرى شرافت و منزلت تو بسيار است كه من به آن مرحله نخواهم رسيد.
فضل و بزرگوارى تو را من هرگز درك نخواهم كرد؛ ولى پدر من و تو، علىّ عليه السّلام است كه هيچ كدام ما بر او فضيلت و برترى نداريم .
و امّا مادر من از بنى حنفيّه و مادر تو فاطمه ، دختر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، مى باشد كه چنانچه تمامى موجودات روى زمين پر از مثل مادر من باشد، هرگز به مقام و منزلت مادر تو دست نخواهند يافت .
برادرم ! چنانچه نامه مرا خواندى ، لباس و كفش خود را بپوش و به نزد من بيا و مرا راضى گردان ؛ و مواظب باش كه من در يك چنين فضيلتى بر تو سبقت نگيرم كه تو در آن سزاوارترى .
وقتى كه نامه به دست امام حسين عليه السّلام رسيد و آن را قرائت نمود، با سرعت به سوى برادرش حركت كرد و او را از خويش راضى و خوشحال گرداند.[sup](13)[/sup]
همچنين مرحوم فيض كاشانى در كتاب خود آورده است :
در دوران كودكى حَسَنَين عليهماالسّلام ، بين آن دو نزاعى واقع شد، يكى از اصحاب از اين جريان اطّلاع يافت ، به حسين عليه السّلام پيشنهاد داد كه برادرت از تو بزرگ تر مى باشد و سزوار است تو بر او وارد شوى و صلح نمائيد.
حسين عليه السّلام فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، شنيدم كه فرمود: چنانچه بين دو نفر نزاعى واقع شود؛ و يك نفر از ايشان در رضايت خواهى و صلح پيشقدم گردد، همانا او قبل از ديگرى وارد بهشت خواهد شد.
و سپس افزود: و من دوست ندارم كه در اين امر از برادر بزرگترم سبقت گيرم ؛ و چون اين خبر به برادرش ، امام حسن عليه السّلام رسيد سريع نزد وى آمد.[sup](14)[/sup]
بخشش ، همراه با تعليم و تربيت
در كتاب مقتل آل الرّسول حكايت شده است :
روزى يك نفر عرب بيابان نشين به محضر مبارك حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت :
اى پسر رسول خدا! من ديه كامله اى را تضمين كرده ام ؛ وليكن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است نزد بخشنده ترين و بزرگوارترين افراد برسم و از او تقاضاى كمك نمايم ؛ و از شما اهل بيت رسالت گرامى تر و بخشنده تر نيافتم .
حضرت فرمود: اى برادر عرب ! من از تو سه مطلب را سؤ ال مى كنم ، چنانچه يكى از آن ها را جواب دهى ، يك سوّم ديه را مى پردازم .
و اگر دوتاى آن سؤ ال ها را پاسخ صحيح گفتى ، دوسوّم آن را خواهم پرداخت ؛ و در صورتى كه هر سه مسئله را پاسخ درست دادى ، تمام ديه و بدهى تو را پرداخت مى نمايم .
اءعرابى گفت : ياابن رسول اللّه ! آيا شخصيّتى چون شما كه اهل فضل و كمال هستى از همانند من بيابان نشين سؤ ال مى كند؟!
حضرت فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نيكى و احسانى را كه به ديگرى مى كنى ، بايستى به مقدار شناخت و معرفت آن شخص باشد.
اعرابى عرضه داشت : پس آنچه دوست دارى سؤ ال فرما، چنانچه توانستم پاسخ مى دهم ؛ وگرنه از شما مى آموزم ، و در همه امور از خداوند متعال كمك و يارى مى طلبم .
حضرت سؤ ال نمود: كدام كارها اءفضل اءعمال است ؟
اءعرابى پاسخ داد: همانا ايمان و اعتقاد به خداوند سبحان ، اءفضل اءعمال و برترين كارها است .
حضرت فرمود: راه نجات از هلاكت چگونه است ؟
اعرابى در جواب گفت : توكّل و اعتماد بر خداوند متعال ، بهترين وسيله نجات و رستگارى است .
سوّمين سؤ ال اين بود: چه چيز موجب زينت مرد خواهد بود؟
اعرابى در پاسخ اظهار داشت : علم و دانشى كه همراه با صبر و شكيبائى باشد.
سپس امام حسين عليه السّلام اظهار نمود: چنانچه براى انسان اشتباهى رخ دهد؟
اعرابى گفت : مال و ثروتى كه همراه با مروّت و وجدان باشد.
و پس از آن حضرت فرمود: چنانچه باز هم اشتباه كند؟
اعرابى اظهار داشت : تنها راه نجات او اين است ، كه صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند و نابودش كند.
حضرت در اين لحظه تبسّمى نمود و هميانى را جلوى اءعرابى قرار داد كه در آن مقدار هزار دينار بود؛ و همچنين انگشترش را كه نگين آن صد درهم ارزش داشت به اعرابى اهداء نمود و فرمود: اى اءعرابى ! اين مبلغ را بابت بدهى خود بپرداز؛ و انگشتر را هزينه زندگى خود كن .
و چون اءعرابى آن هدايا را گرفت ، از حضرت تشكّر و قدردانى كرد و گفت : (اللّهُ يَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ) يعنى ؛ خداوند متعال مى داند خلافت و رسالت خود را به چه كسانى واگذار نمايد.[sup](15[/sup]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 608]
-
گوناگون
پربازدیدترینها