تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860595001
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: گفت و گو با عبدالحسين مختاباد هيچ گاه سري سازي نكرده ام refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
گفت و گو با عبدالحسين مختاباد هيچ گاه سري سازي نكرده ام
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: گفت و گو با عبدالحسين مختاباد هيچ گاه سري سازي نكرده ام
هوشنگ ساماني
سيد عبدالحسين مختاباد يكم فروردين ماه 1345 در روستاي امره از توابع شهر ساري متولد شد. دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در شهر ساري گذراند و همزمان به تعزيه خواني در گروه هاي تعزيه محله اش هم پرداخت. از سال هاي اوليه انقلاب با شنيدن آلبوم هاي گروه چاووش و صداي محمدرضا شجريان به موسيقي سنتي علاقه مند شد و تمرين و رديف خواني را با سرمشق قرار دادن كارهاي شجريان پي گرفت. سال 1363 با قبولي در رشته جامعه شناسي دانشگاه تهران به اين شهر آمد و از همان زمان به كلاس درس استاد كريم صالح عظيمي در راديو رفت و آموزش رديف آوازي را نزد ايشان تا سال 70 ادامه داد. مختاباد از يك سال بعد به واحد موسيقي حوزه هنري پيوست و همراه حسام الدين سراج و محسن نفر در شكل دهي به اين بخش نقشي جدي ايفا كرد. اواسط سال هفتاد وي نخستين آلبوم خود با عنوان «تمناي وصال» را به بازار موسيقي عرضه كرد. در اين آلبوم كه با آهنگسازي زنده ياد حسين فرهادپور ضبط شده بود، مختاباد برخي از ملودي هاي تصانيف را هم خود پرداخت كرد. مختاباد در فاصله سال هاي 72 تا 77 بيش از 10 آلبوم موسيقي را خواند و آهنگسازي كرد و در اين مدت هم نزد محسن الهاميان، كامبيز روشن روان و برخي ديگر از استادان موسيقي با علومي چون سلفژ، هارموني و آهنگسازي آشنا شد. در ميانه هاي سال 77 مختاباد براي ادامه تحصيل به كانادا رفت اما پس از اقامت دوساله در اين كشور تحصيلات خود را در دانشگاه گلد اسميت انگليس پي گرفت و زير نظر جان بيلي دوره هاي فوق ليسانس و دكتراي خود را گذراند. آخرين اثري كه عبدالحسين مختاباد منتشر شده آلبوم «ماه مجلس» است كه چندي پيش روانه بازار شد. او به همراه گروه رودكي از شش تا هشت شهريور در تالار وحدت روي صحنه خواهد رفت به همين بهانه به گفت وگو با او نشستيم.
---
-جناب آقاي مختاباد، در اولين آلبوم شما به نام «تمناي وصال» محوريت سازبندي با سازهاي ايراني بود و برخي سازهاي اركسترسمفونيك، نقش همراهي را ايفا مي كردند. پس از آن شما تجربه هاي گوناگوني داشتيد. در همكاري كه با آقاي فريدون شهبازيان داشتيد، موسيقي كاملاً بر عهده اركستر زهي بود، يا مجموعه يي با تركيب آواز و پيانو داشتيد، همچنين در برخي كارهايتان موسيقي به سبك و سياق اركستر استاد پايور بسيار نزديك مي شود. پس از اين تجارب گوناگون به چه جمع بندي رسيده ايد و فكر مي كنيد كدام بيان قوي تر است؟
نمي شود تفاوتي گذاشت كه كدام بيان قوي تر است. هر آهنگسازي در مواجهه با الهام، در كنار ايده ملوديك، تركيب بندي جديدي دريافت مي كند. گاهي موسيقي را بر اساس يك ساز تنها مي شنود، گاهي يك گروه سازي كوچك و گاهي يك اركستر بزرگ. در حقيقت اين موضوع به تصويري كه در ذهن آهنگساز شكل مي گيرد بستگي دارد. من به شخصه هيچ پايبندي به اركستراسيون ثابتي ندارم و در هر اثر جديد در مورد اركستراسيون قطعه تصميم مي گيرم و در كار همه موسيقيدان هاي دنيا اين مطلب به چشم مي خورد.
-هنرمندان در جواني به تجربه مي پردازند و در دوره ميانسالي بعد تنوع تجارب كمتر و ثبات جايگزين مي شود. آيا شما به ژانر خاصي متمايل نشده ايد؟
به نظر من يك آهنگساز با يك ساز يا يك ژانر پيوند اخوت نبسته بلكه آهنگساز با موسيقي پيوند بسته. در آهنگسازي، اصلي هست كه ساز در خدمت آهنگساز است و تشخيص او است كه تعيين مي كند چه سازي، چه نغمه يا چه مايه يي را اجرا كند. اتفاقاً هيچ آهنگساز بزرگي با يك ساز يا يك ژانر پيوند ابدي نبسته است. مثلاً بعضي نغمات و ايده ها براي سنتور بهتر است تا براي تار... من هم اين تجربيات را پيگيري مي كنم و هيچ گاه به اين اعتقاد نرسيده ام كه ديگر تجربه و جست وجو كافي است.
-براي شما اقدام به تجربه جديد، صرفاً يك ميل و كشش دروني است يا به خاطر ديدگاه هنري تان است كه تجربه را يك حسن و يك اصل هنري قلمداد مي كند يا به دليل بازخوردي كه از مخاطبان تان در قبال آثار قبلي تان در جامعه مي گيريد به تجربه روي مي آوريد؟
من هيچ گاه به خاطر اينكه اثر قبلي ام با اقبال مواجه شده اقدام به سري سازي نكرده ام. هر كاري يك تجربه يي است كه به پايان مي رسد. البته در كار يك هنرمند مجموعه يي از الهامات دروني و بازخوردهاي بيروني به اثرش شكل و سمت و سو مي دهد. اين موضوعي است مسلم. من در طول روز زمان زيادي را به شنيدن موسيقي مي پردازم و حس مي كنم هيچ كتابي، هيچ دستور العمل موسيقايي بهتر از شنيدن نيست. من معمولاً صبح زود از خواب بيدار مي شوم و كار ترجمه را شروع مي كنم. از 5 تا 8 صبح؛ در مدت ترجمه به موسيقي نيز گوش مي دهم. از موسيقي كلاسيك گرفته تا موسيقي معاصر كلاسيك تا آثار موسيقيدان هاي ايراني. و اصلاً هم با خودم قرار نگذاشتم در طول كار به موسيقي با دقت كامل گوش بدهم. همين طور كه با موسيقي همراه هستم، يك قطعه كوتاه، يك تركيب جالب، باعث مي شود دست به خلق يك ملودي كوچك بزنم و بعد آن را بسط و گسترش دهم. براي من مجموعه تعاملات دروني و بيروني، تصنيف موسيقي را كليد مي زند.
-دو نگاه كلي در مورد خلق اثر هنري وجود دارد. اولين نگاه بر اين پايه است كه هنرمند تشخيص خود را مبناي خلق اثر هنري قرار مي دهد و هيچ توجهي به قضاوت ديگران در مورد اثر هنري اش ندارد. نگاه ديگر سليقه و خواست مخاطبان را ملاك خلق اثر هنري قرار مي دهد. در نگاه اول هنرمند ممكن است به اين ورطه بيفتد كه اثري را خلق كند كه جز خودش هيچ مخاطبي نداشته باشد يا مخاطبان اندكي را متوجه خود كند و به طور كلي باعث دور شدن هنرمند از جامعه و مردم شود. در نگاه دوم اين امكان وجود دارد كه هنرمند به قدري به سليقه و خواست مردم تن در دهد كه به ابتذال كشيده شود. گو اينكه البته هنرمند مي تواند با حفظ خواست عموم مردم به بيان ديدگاه هاي زيبايي شناسانه خود و تاثير خاص خود جامعه نائل شود. شما خودتان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
هنرمندي كه در كار خود دانش داشته باشد، اين تركيب برايش سخت نيست. اگر كسي به ابتذال سوق پيدا كند نشان دهنده اين است كه او دانش ندارد. مسلم است كه در تعامل هنرمند و جامعه، هنرمند بايد خودش را به روز كند. به اين معني كه مطالعه داشته باشد، با خودش ارتباط و خلوت داشته باشد، با آثار هنري در ارتباط باشد، با جامعه ارتباط داشته باشد و از اتفاقات بيروني تاثير بگيرد و در قبال آن واكنش نشان دهد. حتي ناهنجاري هاي اجتماعي مي تواند در اثر هنرمند منعكس شود و در قبال آن موضع گرفته شود.
-بزرگ ترين چالش هنرمندان موسيقي اين است كه يا آثاري خلق كنند كه ديگران قادر به درك آن نباشند كه آنگاه شنونده از سوي هنرمند، متهم به سطحي نگري مي شود يا اينكه به سمت سليقه مخاطب بروند و آثاري خلق كنند كه از سوي همكاران شان به بازاري شدن متهم شوند. كمتر پيش مي آيد كاري هم محبوبيت عام زيادي داشته باشد و هم مورد تاييد ديگر هنرمندان باشد...
اين مطلبي است كه منحصر به ايران نيست بلكه در سراسر دنيا رخ مي دهد. با رواج موسيقي پاپ، موسيقي هنري و جدي در دنيا هم دچار مشكل شده. مثلاً شركت هاي موسيقي كمتر به توليد و اجراي آثار كلاسيك اقدام مي كنند. خيلي از آثاري كه در اين زمينه منتشر مي شود با حمايت نهادهاي دولتي و البته با بودجه هاي سنگين به توليد مي رسند. بخشي از وظيفه دولت در اروپا اين است كه از موسيقي جدي و هنري حمايت مستقيم كند. و اين كار بودجه مخصوص به خود را دارد. براي مثال ممكن است محصول توليد شده در كل دنيا بيشتر از سه چهار هزار نسخه فروش نرود ولي سيستم حمايتي موظف است به طور منظم به كار اجراي مجدد و انتشار آثار موسيقي كلاسيك بپردازد زيرا موسيقي كلاسيك هويت آنها است. موسيقي ايراني هم هويت ما است. اين زمينه مساعد وجود دارد كه موسيقي ايراني وارد عرصه اجتماعي شود و موفق هم باشد ولي متاسفانه موسيقي جدي در ايران متولي دولتي ندارد؛متولي كه بتواند اين موسيقي را در سطح ملي و در سطح بين المللي مطرح كند. اگر موسيقي هنري، متولي داشته باشد هنرمند ديگر به فكر اين نيست كه اثرش فروش مي رود يا نه. در همه جهان ما شاهد رواج موسيقي پاپ به مفهوم موسيقي مصرفي و بازاري هستيم ولي دولت ها از هنر جدي بدون چشمداشت مالي حمايت مستمر و گسترده مي كنند. در آنجا شبكه هاي تلويزيوني وجود دارد كه منحصراً به پخش موسيقي مي پردازند. يا جشنواره هاي فراواني در سطوح مختلف كه در جهت حمايت از موسيقي جدي فعاليت مي كنند و جالب اين است كه اكثراً مخاطبان چند ده هزار نفري دارند و بليت هاي اجراهايش از چند هفته جلوتر كاملاً به فروش مي رسد. چنين برنامه ريزي ها و جريان هايي مي تواند هنرمند را روي پاي خودش نگه دارد. بنابراين هنرمند بايد به كار خود بپردازد، متولي هم بايد ساز و كار مناسب را ايجاد كند و البته در خصوص پرسش شما همواره سعي كرده ام رفتار بينابيني داشته باشم. يعني هم سعي كرده ام خبرگي خودم را در ساخت اثر نشان بدهم و هم سعي كنم اثر را طوري بسازم كه مخاطب ارتباط نزديك تري با آن برقرار كند.
- شما تلويحاً اشاره كرديد كه دغدغه فروش داريد.
صد درصد. براي اينكه جريان هنري دنيا در حال تغيير است. آن رفتارهاي اتوكشيده يي كه موسيقي هنري با مردم داشته در حال تغيير است و موسيقيدان سعي مي كند در ارتباط مثبت و رويارو با جامعه و مخاطبان خودش باشد.
- جناب آقاي مختاباد، معمولاً هنرمنداني كه خاستگاه هاي قومي قوي تري دارند، به موسيقي قومي خودشان گريزي مي زنند و چه بسا در آن ژانر بتوانند تبحر بيشتري بروز بدهند. آيا شما در اين خصوص تلاش هايي داشته ايد؟
بله. در جشنواره موسيقي فجر يك قسمت از برنامه را منحصراً به موسيقي مازندراني اختصاص داده ام. همچنين آلبومي با عنوان « دل گپ » به معني صحبت دل را با همكاري آقاي ترابي نژاد كار كرده ايم.
-اين اولين اقدامات شما بوده است؟
خير. من همواره به صورت جسته و گريخته در كنسرت هايم موسيقي مازندراني اجرا كرده ام. و هيچ وقت اين موسيقي را فراموش نكرده ام. و احساس دين به اين موسيقي دارم و بخشي از پروژه هايم براي آينده اين است كه به اين موسيقي بپردازم.
- در تجربه آلبوم «شبانگاهان» كه با تنظيم آقاي فريدون شهبازيان بود، گمان مي كنم ملودي ها را شما ارائه كرده باشيد زيرا پيشينه تان در تعزيه خواني به گيرايي آن اثر بسيار كمك كرد. در اين كار يك خميرمايه مذهبي در خدمت يك كار نه الزاماً مذهبي قرار گرفته و خوب هم از كار درآمده. از آنجا كه تم هاي مذهبي هم در ميان مردم محبوبيت دارند و هم به موسيقي اصيل ما نزديك هستند آيا قصد كرده ايد چنين تجربه يي را تكرار كنيد؟
اتفاقاً من برخي ملودي هايي را كه از نوحه خوان ها و تعزيه خوان ها در ذهنم بوده يادداشت كرده ام و روي آنها كار مي كنم. در اروپا خاستگاه موسيقي كلاسيك، كليسا و موسيقي مذهبي است. اگر باخ را از موسيقي كلاسيك بگيريم ديگر نه موتسارت به وجود مي آيد، نه بتهوون و نه ديگران. بنابراين كليسا خاستگاه موسيقي بوده است. ولي در حال حاضر در ايران از موسيقي مذهبي خيلي افراطي استفاده مي شود. بماند كه در حال حاضر مرز بين موسيقي عزاداري و موسيقي مولودي قابل تشخيص نيست. خدا مرحوم پدر را رحمت كند؛ ايشان وقتي نوحه مي خواند، من شنونده لذت مي بردم از آن ملودي ها، از آن اشعار. در گذشته من موسيقيدان، به سراغ نوحه خوان ها و مداح ها مي رفتم و برداشت مي كردم. الان برعكس شده، و آنها از ترانه هاي سطح پايين كه بعضاً از خارج از ايران وارد مي شوند مايه مي گيرند، جريان لوث شده. معكوس شده. نوحه ها و مولودي هايي كه در رسانه ملي در عزا و عيد پخش مي شوند هم با هم فرقي نمي كنند. فقط با اولي سينه مي زنند و با آن يكي دست مي زنند، و شايد شنونده بپرسد امروز جشن است يا عزا؟ مصرف بيش از حد ملودي موسيقي مذهبي و برعكس شدن چرخه ياد شده، در من حسي ايجاد مي كند كه اگر بخواهم به آن ژانر نزديك شوم به ريا كاري متهم مي شوم. گرچه ملودي هاي خوبي جمع آوري كرده ام و در حال كار روي آنها هستم ولي در شرايط فعلي اين رشد بي حد و حصر و بي رويه اين نوع موسيقي مذهبي مانع مي شود كه به خودم اجازه بدهم وارد اين حيطه بشوم. و بسيار هم متاسفم كه كار به اينجا كشيده شده. من نذر دارم هر سال در عاشورا بخوانم و هر سال در همان روستاي خودم، نذر خودم را ادا مي كنم. در همان روستا مي بينم كه يك نوحه خوان جوان از يك ترانه لس آنجلسي مايه گرفته و مي خواند. يا يك ترانه كوچه بازاري را رويش نوحه گذاشته. و اين نشان از نقصان در هدايت تشكلات مذهبي است. البته در همان روستا شاهدم كه هنوز پيرمرد ها، با چه آدابي و چه اشعاري به اجراي نوحه بر اساس موسيقي مذهبي اصيل مي پردازند. بنابراين من احساس مي كنم زمان، زمان مناسبي براي اين كار نيست.
- از بيست سال پيش به اين طرف، چه خود موسيقي و چه تنظيم، پيچيده تر و فني تر شده، در همه گونه ها. ولي خيلي واضح است كه آثار به مرور از حس دور شدند. به ديگر بيان، تكنيك جاي حس را تنگ كرده و بر آن غلبه دارد. شما در آثار خودتان اين موضوع را مشاهده مي كنيد؟
من هميشه سعي كرده ام تكنيك و احساس را با هم آشتي بدهم و هر دو، مقوله هاي بسيار عميق در هر هنري است. اگر هنرمند تكنيك نداشته باشد، نمي تواند احساساتش را بيان كند و بر عكس. احساسات بدون تكنيك خيلي لخت و عاري از بيان هنري است. البته جمع كردن اين دو بسيار سخت است.
-منظور من تكنيك به معني تكلف، به معني به رخ كشيدن توانمندي ها به مخاطب است.
بله اين موضوع ديگري است كه در همه انواع موسيقي بوده و هست. بسياري از آهنگسازان عملاً نوازنده را به چالش مي كشند. اما بايد گفت در موسيقي ايراني هنوز خيلي نياز پرداختن به تكنيك وجود دارد و هر چه به اين مقوله پرداخته شود خوب و سازنده است و ما بايد استقبال كنيم و اجازه بدهيم اين نوازنده كه معمولاً جوان و انباشته از توانمندي و تكنيك است خودش را بروز دهد. ولي اين بايد هدايت شده باشد. تا به مرور، نوازنده در مقام مصنف به يك پختگي و عمق نائل شود و البته اين معمولاً تا حد زيادي در درون خود نوازنده با بالا رفتن سن به طور دروني رخ مي دهد. بايد اضافه كرد اين روند به ارتقا و كشف امكانات ناشناخته ساز نيز مي انجامد.
- قرار است به زودي به همراه گروه رودكي روي صحنه برويد. لطفاً درباره برنامه يي كه پيش رو داريد مقداري توضيح دهيد.
اين كنسرت از ششم تا هشتم شهريورماه در تالار وحدت اجرا مي شود.
-اين برنامه از چه بخش هايي تشكيل شده؟
در اين برنامه با موسيقي مواجه خواهيد شد كه مانند آن را در آلبوم «بهشت من» شنيده ايد، به علاوه چند كار ديگر از آلبوم موسيقي « ماه مجلس» اجرا خواهد شد، همچنين در يك بخش آوازي اتودي را كه روي يكي از اشعار احمد شاملو كار كرده ام، اجرا خواهم كرد. برنامه از دو قسمت تشكيل شده؛ در قسمت اول من به همراه گروه موسيقي رودكي به سرپرستي آقاي محسن حسيني به اجراي برنامه خواهيم پرداخت. در بخش دوم، تركيب تغيير مي كند و آقاي احتشامي (پيانو) به همراه دو نوازنده تنبك و دف من را همراهي خواهند كرد. در اين كنسرت، ساخته هاي خود من، آقاي حسيني سرپرست گروه رودكي، آقاي احتشامي نوازنده پيانو و ديگر اعضاي گروه اجرا خواهد شد.
- تنظيم قطعات به چه نحو بوده است؟
خود من، آقاي حسيني و آقاي احتشامي در تنظيم قطعات همكاري كرده ايم.
-چرا تالار وحدت را براي اجرا انتخاب كرديد؟
علت اصلي انتخاب من به اين خاطر بود كه اين سالن جزء معدود سالن هاي جدي موسيقي كشور به حساب مي آيد. در حال حاضر به دليل فقدان سالن هاي استاندارد موسيقي، كنسرت هاي موسيقي براي مخاطب و هنرمند، ايجاد زحمت و مشقت هاي متعدد مي كند؛ از دسترسي به سالن، ترافيك اطراف سالن و محل پارك خودرو گرفته تا تجهيزات فني و صوتي و امكانات رفاهي سالن، چه براي هنرمند، چه براي مخاطب. براي مثال كنسرتي كه قرار است در مدت سه ساعت آغاز شود و خاتمه يابد به خاطر عدم طراحي و برنامه ريزي مناسب از لحظه ورود اولين حضار تا انتهاي برنامه بيش از پنج ساعت به طول مي انجامد. در چنين شرايطي جنازه هنرمند به خانه مي رسد، قطعاً هيچ تقصيري متوجه هنرمند نيست؛ سالن پاسخگوي نياز اين خيل جمعيت نيست. بسياري از اين سالن ها، محل برگزاري اجتماعات هستند. در يك سخنراني هر كسي مي تواند در خلال برنامه وارد يا خارج شود ولي در يك كنسرت معمولاً كسي نمي تواند و نمي خواهد در ميانه اجرا وارد يا خارج شود. از اين مورد كه بگذريم مثلاً در يك كنسرتي كه اخيراً برگزار شد، در يك شب اجرا نوازندگان در آسانسور گير كردند و كنسرت با تاخير اجرا شد. اين در حالي است كه متولي سالن براي هر شب، چندين ميليون تومان به عنوان اجاره دريافت كرده. در همين سالن براي محل استقرار و استراحت هنرمندان سرويس بهداشتي طراحي نشده و هنرمند مجبور است مثل بقيه مخاطبان در صف انتظار سرويس بهداشتي بايستد، شما خودتان قضاوت كنيد كه هنرمند در چنين شرايطي با چه روحيه يي به روي صحنه مي آيد. اينها موضوعاتي ابتدايي هستند. مسائلي مانند كيفيت پخش صدا و سيستم تهويه مطبوع و خدمات رفاهي ديگر مسائلي هستند كه هنرمند و شنونده با آنها مواجه هستند و كج دار و مريز مي كنند. به هر تقدير به دليل اينكه تالار وحدت سالن استاندارد و مناسبي است، من اين مكان را انتخاب كردم.
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]
-
گوناگون
پربازدیدترینها