تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860605621
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: خوشبختي دور نيست refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
خوشبختي دور نيست
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: خوشبختي دور نيست
جام جم آنلاين: اين روزها آمار طلاق بسيار نگرانكننده است. شايد بسياري از عروس و دامادها كه گاه با عشق و علاقهاي آتشين آغاز زندگي خود را جشن ميگيرند، در اعماق وجود از آينده خود نگرانند و نميدانند آيا راهي كه در پيش گرفتهاند به مقصد خواهد رسيد؟ اگر جوياي علت شويد اغلب مشكلات اقتصادي، مسكن و اشتغال و به طور كلي عوامل بيروني را دليل نابسامانيهاي زندگي مشترك ميدانند.
![](http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/03/22/100940877347.jpg)
اما اگر كمي بيشتر دقت كنيد، خواهيد ديد در بسياري از مواقع مشكل از جاي ديگري آب ميخورد. داماد ما داراي تحصيلات عالي است، عروس خانم در فلان دانشگاه درس خوانده و مدارج عالي كسب كرده است. هر دوي آنها از نظر پايگاه اجتماعي و شايد اقتصادي در موقعيت بسيار خوبي قرار دارند. هر كدام در محل كار خود دوستان و همكاران بسيار خوبي دارند و دائم تعريف و تمجيد ميشنوند.
در داخل چارديواري خانه فضا سرد و بيروح است. عروس و داماد ترجيح ميدهند با يكديگر صحبت نكنند، در غير اين صورت محيط خانه بلافاصله تبديل به ميدان جنگ خواهد شد و خوب، طبيعي است كه در چنين ميداني همه دوست دارند كه طرف پيروز باشند.
عروس و داماد آنقدر در پي كسب موقعيت اجتماعي و برطرف كردن مشكلات اقتصادي بودهاند كه يكي از مهمترين و اساسيترين ملزومات زندگي را فراموش كردهاند. اگر از جوانان در آستانه ازدواج بپرسيد چقدر در باره روشهاي برقرار ي ارتباط مطالعه داشتهاند فكر ميكنيد چه پاسخي خواهند داد؟ آيا اصولا در گوشه ذهن خود به اين موضوع پرداختهاند كه شايد لازم باشد در كنار تمام مهارتهاي زندگي كمي هم فوت و فن برقراري ارتباط با يكديگر را بياموزند؟
75 سال پيش، ناپلئون سوم امپراتور فرانسه، برادرزاده ناپلئون بزرگ (ناپلئون بناپارت) عاشق ماري اوژني ملقب به شاهزاده خانم تبا شد. اين شاهزاده خانم بي اغراق زيباترين زن جهان بود. ناپلئون سوم به دنبال يك عشق شورانگيز سرانجام با شاهزاده خانم زيبا ازدواج كرد.
پيش از اين وصلت، مشاوران امپراتور به او گوشزد كردند كه اين شاهزاده خانم زيبا دختر يكي از كنتهاي گمنام و كم اهميت اسپانياست، ولي ناپلئون سوم بي تأمل در پاسخ آنها گفت: تبار او چه اهميتي دارد؟
ناپلئون و عروس زيباي او از تندرستي، قدرت، ثروت، موقعيت اجتماعي، شهرت و عشق و دلدادگي و تمام چيزهايي كه براي يك عشق كامل و بي نقص لازم است، برخوردار بودند.
به نظر ميرسيد هرگز آتش مقدس يك عشق با چنان حرارت و درخشندگي مشتعل نشده بود و ازدواج موفقيت آميزي را به همراه نياورده بود، ولي افسوس!
شعلههاي آتش تند و توفاني اين عشق، خيلي زود فروكش كرد و حرارت آن خيلي زودتر از آنچه تصور ميرفت رو به كاهش نهاد و سرانجام مانند همه آتشهاي سركش به تلي از خاكستر تبديل شد و خاكستر آن نيز به سردي گراييد.
ناپلئون سوم توانست اوژني زيبا را به مقام امپراتريس فرانسه برساند، ولي نه فرانسه زيبا و نه قدرت و اقتدار ناپلئون و نه فريبايي سلطنت نتوانست اين زن خوش منظر را از نق زدن و بدزباني باز دارد.
اوژني كه از بيماري حسادت و سوءظن رنج ميبرد اثرات بيماري خود را چون موريانههايي كه پايههاي تخت سعادت زن و شوهر خوشبخت را ميجويدند، به جان همسرش انداخت.
اوژني به دستورهاي امپراتور اعتنايي نميكرد و حتي در خلوت نيز به او اجازه نميداد جلوه كند.
زماني كه ناپلئون سرگرم انجام وظايفش بود اوژني ناگهان وارد دفتر كارش ميشد و گاه مذاكرات فوقالعاده مهم او را قطع ميكرد. اوژني لحظهاي ناپلئون را تنها نميگذاشت، چون از اين بيم داشت كه او با زن ديگري رابطه داشته باشد.
اغلب نزد خواهر خود از شوهرش شكايت ميكرد. در مقابل عكسالعملهاي دلجويانه شوهر ميگريست و مدام نق ميزد و تهديد ميكرد.
اوژني براي ناپلئون كه ارباب كاخهاي باشكوه متعدد امپراتوري فرانسه بود به اندازه يك كمد ديواري نيز جاي امن باقي نگذاشت كه بتواند در آن نفسي براحتي بكشد.
نتيجه سختگيريهاي او اين شد كه ناپلئون اغلب، شب هنگام از يك در پنهاني به همراه يكي از نديمان خود قصر را ترك ميگفت. او دزدانه از قصر خارج ميشد و گاه مانند ولگردها در كوچه و خيابانهاي شهر پاريس به گردش ميپرداخت. اين همان چيزهايي بود كه نق زدن را براي اوژني به ارمغان آورد.
اين درست كه او بر پادشاه فرانسه اعمال قدرت ميكرد و باز هم درست است كه او زيباترين زن جهان بود، اما حاصل زيبايي و اقتدار در شعلههاي حسادت ميسوخت، چرا كه نه سلطنت و نه زيبايي قادر نيست عشق را در جو زهرآگين نق زدن و حسادت نگه دارد. اوژني حق داشت اگر چون ايوب در پيشگاه پروردگار چنين ناله سر دهد كه پروردگارا به آن چيزي كه از آن ميترسيدم مبتلايم كردي.
آما آيا براستي اين بلاي آسماني بود كه بر او نازل شده بود؟ نه! اين زن با حسادتها و نق زدنهاي پايان ناپذير بلا را هم بر خود و هم بر همسرش نازل كرد و عشقي را كه ميتوانست زيبا و باشكوه باشد، از ميان برد.
در ميان تمام شياطين دوزخي كه براي از ميان بردن عشق و كشتن آن ساخته اند هيچ يك كشنده تر و كاري تر از نق زدن نيست. نق زدن نه مغلوب ميشود و نه تمام. مانند مار كبرا نيش ميزند و حاصل نيشش نابودي و كشتار است.
به نظر ميرسد همسر كنت لئو تولستوي اين موضوع را دير هنگام كشف كرد، چون اندكي قبل از مرگ خود نزد دخترانش اعتراف كرد: من باعث مرگ پدرتان شدم.
در آن لحظه دختران تولستوي به مادرشان پاسخ ندادند، فقط هر دو گريستند، اما آنها ميدانستند مادرشان راست ميگويد. آنها فهميده بودند كه مادرشان با شكايت دائم و انتقاد پايان ناپذير و نق زدن بي وقفه موجبات مرگ پدرشان را فراهم آورده است.
بهرغم وضعي كه پيش آمد و باعث شد لئو تولستوي با ناكامي به مرحله مرگ قدم بگذارد، او و همسرش ميتوانستند زندگي خوش و شادمانهاي داشته باشند.
در همان دوران زندگي ناشاد، لئو تولستوي معروف ترين رمان نويس زمان خود بود و 2 شاهكاري كه به نام جنگ و صلح و آنا كارنينا تا آن زمان خلق كرده بود كافي بود، براي هميشه ادبيات جهان را وادار به حفظ نامش كند. آثار تولستوي چنان جاذبهاي براي هواخواهانش داشت كه آنها شب و روز چون مريداني فداكار در خدمت مراد و مرشد خود بودند و به محض دهان گشودن مراد خود فورا حرفهايش را يادداشت ميكردند.
آثار او در مجموعهاي حدود يكصد جلد تاكنون بارها منتشر شده است و باز هم منتشر خواهد شد. ون تولستوي، همسر او، غير از شهرت شوهر، ثروت، موقعيت اجتماعي و فرزندان متعدد داشتند. پيش از فرارسيدن دوران تلخي گمان نميرفت سپيده دم هيچ ازدواجي زيباتر از ازدواج آن زوج سر زده باشد.
آنها در آغاز گمان داشتند به خوشبختي كامل و پايداري دست يافتهاند. با هم زانو ميزدند و از خداوند بقاي دوران خوشبختي خود را خواستار ميشدند.
در همين دوران اتفاق شگفتي در زندگي تولستوي افتاد. او بتدريج چنان عوض شد كه به مردي ديگر بدل گرديد. احساس كرد از كتابهاي بزرگي كه نوشته است راضي نيست. از آن پس زندگي خود را وقف نوشتن جزوههاي كوچكي كرد تا جنگ نه تنها در روسيه، بلكه در جهان ريشه كن شود. هدف ديگر او در اين احوال برخورد با فقر و از ميان بردن آن بود.
تولستوي بزرگ كه اعتراف ميكرد در دوران جواني مرتكب هر نوع گناهي شده است سعي ميكرد به طور كامل از تعاليم مسيح پيروي كند. او املاك خود را به كشاورزان بخشيد و زندگي فقيرانهاي را در پيش گرفت. روزها در مزرعه كار ميكرد و مانند كشاورزان عادي به تهيه هيزم و جمع كردن توده كاه ميپرداخت.
در چنين فصلي، زندگي تولستوي به يك غمنامه تبديل شد، غمنامهاي كه ريشه در ازدواج او داشت. همسر مورد علاقه تولستوي زندگي پر تجمل را دوست داشت و شوهر خود را كه هوسهاي دنيوي را ترك گفته بود تحقير ميكرد. زن به ثروت و پول علاقه داشت و براي مرد ملك شخصي و ثروت گناه به حساب ميآمد.
سالهاي دراز زن به جان شوهرش نق زد و ناسزا گفت. سرانجام تولستوي در يكي از شبهاي سرد زمستاني پشت به خانه كرد و در تاريكي و برف و سرما به سوي هدفي نامعلوم رهسپار شد. او 11 روز پس از ترك خانه در يكي از ايستگاههاي راه آهن روسيه، جهان را بدرود گفت.
درخواست او هنگام مرگ اين بود كه اجازه داده نشود زنش درزمان مرگ به او نزديك شود.
ممكن است خواننده احساس كند حق با خانم تولستوي بوده است؛ ما نيز تا حدودي قبول داريم ولي موضوع بحث ما اين است كه آيا نق زدن و پرخاش كمكي به او كرد؟ آيا وضع را از آنچه كه بود بدتر نكرد و زندگي براي زن و شوهر تبديل به جهنم نشد؟
تراژدي بزرگ زندگي آبراهام لينكلن نيز مانند عده ديگري از مردان بزرگ، ازدواج بود.
او حدود نيم قرن هر روز ناچار بود از ميوه تلخ و زهرآگين زندگي زناشويي خود بچيند. 23 سال تمام خانم لينكلن نق زد و او را عذاب داد.
اين زن به خاطر اين كه شوهرش از لحاظ ظاهر و وضعيت جسماني در شرايطي نبود كه دلخواهش باشد، گله داشت و از او ايراد ميگرفت. به نظر او سر تا پاي آبراهام لينكلن عيب بود و مرتب او را سرزنش و تحقير ميكرد.
آيا اين همه به خشم آمدن لينكلن را عوض كرد؟ از يك لحاظ پاسخ بله است چون باعث شد لينكلن به بهانه كار سه ماه بهار و سه ماه پاييز را به خانه و نزد همسرش نيايد. او هميشه سعي داشت از اوقات تلخيهاي همسرش بگريزد. اين ثمري است كه امپراتريس اوژني، كنتس تولستوي و خانم لينكلن از اخلاق و رفتار خود گرفتند.
آنها چيزي را كه برايشان بسيار عزيز بود نابود كردند.
«بسيها سرگر» كه بيشترين سالهاي دوران كاري خود را در دادگاههاي خانواده نيويورك بوده و هزاران پرونده طلاق را بررسي كرده است، عقيده دارد يكي از علل مهمي كه مردان خانه خود را ترك ميكنند وجود زنان نق زن و تمكين ناپذير است.
به عبارت ديگر بسياري از زنها با دست خود گور زندگي زناشويي خويش را ميكنند.
با اين شرايط اگر ميخواهيد زندگي شما سعادتمندانه باشد، ابتدايي ترين اصل اين است: از نق زدن بپرهيزيد.
تنها شما نيستيد كه بايد زندگي كنيد بگذاريد ديگران نيز زندگي كنند.
بزرگي ميگفت: ممكن است در زندگي كارهاي احمقانه زيادي انجام دهم اما هرگز به خاطر عشق ازدواج نخواهم كرد!
ديزرا، گوينده اين سخن تا 35 سالگي ازدواج نكرد. در اين سن نيز با يك بيوه 50 ساله ثروتمند ازدواج كرد.
آيا او عاشق آن زن بود؟ خودش ميگفت: نه! و آن زن نيز اين را ميدانست. زن ميدانست كه همسرش تنها به خاطر ثروتش با او ازدواج كرده است؛ اما پس از 30 سال زندگي از همسرش پرسيد با شناخت فعلي اگر ميخواستي با من ازدواج كني آيا به خاطر عشق اين كار را نميكردي؟ همسرش پاسخ داد حقيقت همين است كه گفتي!
همسر اين مرد يك زن فوقالعاده نبود، اما در هنر اداره مرد استاد بود. او مشاور، همدم و ياور شوهرش شده بود و شوهر هر شب از محل كار به خانه ميشتافت تا همسرش را از اخبار روز با اطلاع سازد. به مدت 30 سال زن تنها به خاطر شوهرش زندگي كرد و ميگفت: ثروتم را براي اين ميخواهم كه ميتواند امكان آسايش شوهرم را فراهم كند. او با تمام نقايصي كه شوهرش داشت، در تمام اين مدت از صحبت درباره شوهرش و تعريف و تمجيد از او دست برنداشت.
مرد ميگفت: ما 30 سال است كه ازدواج كردهايم و من هيچ وقت از معاشرت با او احساس ملال نكردهام!
مرد همسرش را همان طور كه بود پذيرفته بود.
هنري جيمز ميگويد: نخستين نكتهاي كه در برخورد با ديگران بايد مورد نظر باشد اين است كه اجازه دهيم آنها در طريقي كه براي سعادتمند شدن در پيش گرفتهاند بنا به سليقه خود پيش بروند. البته مشروط بر اين كه آنها نيز با راهي كه در پيش گرفتهاند مزاحم ما نشوند!
لولاند فوسترود در كتاب خود موسوم به «رشد توامان در خانواده» مينويسد: موفقيت در ازدواج فقط اين نيست كه شخصي را مناسب خود پيدا كنيم، بلكه موفقيت اين است كه ما نيز شخص مناسبي باشيم!
بنابراين اگر ميخواهيد در زندگي خانوادگي شاد و خوشبخت باشيد، اصل بعدي اين است: بكوشيد خود را با سليقه شريك زندگيتان اصلاح كنيد.
خودداري از خردهگيري
ويليام و كاترين گلادستون 59 سال با مهر و محبتي ناگسستني با يكديگر زندگي كردند. گلادستون كه خارج از خانه و در محيط اجتماعي منتقدي سرسخت و انعطافناپذير بود و حتي بر سر مسائل كوچك امپراتوري انگليس به مشاجره ميپرداخت، در منزل هرگز كسي را شماتت نميكرد و به خردهگيري و انتقاد نميپرداخت.
صبحها كه براي صرف صبحانه از اتاق خود خارج ميشد و ميديد هنوز ديگران در خواب هستند، آرامآرام قدم ميزد و آواز ملايمي را زير زمزمه ميكرد و به اين ترتيب به ساير اعضاي خانواده خبر ميداد كه گرفتارترين مرد انگليس تنها در طبقه پايين منتظر است. اين مرد ديپلمات و با ملاحظه بشدت از ايرادگيري نسبت به اعضاي خانواده خود اظهار بيزاري ميكرد.
دورويي ديكس كه مطالعات وسيعي در زمينه علل ناكاميهاي زندگي زناشويي دارد، ميگويد: بيش از 50 درصد از زناشوييهايي كه با شكست روبهرو ميشوند به اين علت است كه روياهاي رومانتيك آغاز ازدواج به علت برخورد با صخرههاي بزرگ واقعيتهاي نامطلوب انتقاد در هم ميشكنند. اين انتقادها معمولا تو خالي اما خانمان برانداز هستند.
اگر ميخواهيد زندگي زناشويي سعادتمندانهاي داشته باشيد به اين اصل توجه كنيد: از خردهگيري احتراز كنيد.
تحسين و تمجيد
زماني كه زن و شوهري با يكديگر از خانه خارج ميشوند و به گردش ميروند، معمولا مرد نگاهش متوجه ديگران است؛ اما زن بيشتر متوجه زنان ديگر است كه ببيند چه لباسي پوشيدهاند يا چگونه آرايش كردهاند و در خيال، خود را با آنها مقايسه ميكند.
با چنين خصوصياتي در زنها، مردان بايد كوششي را كه زنان براي زيبا به نظر رسيدن و خوشپوش بودن به عمل ميآورند مورد تحسين و تمجيد قرار دهند.
وقتي شوهر نسبت به تلاش همسرش بيتفاوت باشد، او را وادار ميكند كه با عكسالعمل توجه شوهر را جلب كند.
توجه به همسر باعث عكسالعملي به صورت قدرشناسي ميشود كه زندگي طرفين را راحتتر ميكند.
اگر ميخواهيد در خانه زندگي سعادتمندانهاي داشته باشيد يكي از اصول مهم رعايت دستورالعمل زير است:
بيتظاهر و صادقانه به تحسين و تمجيد از همسرتان بپردازيد و نسبت به او بيتفاوت نباشيد.
كارهاي معنيدار براي زن
از زمانهاي قديم گل به عنوان زبان عشق شناخته شده است.
- چرا منتظر ميمانيد تا همسرتان در بيمارستان بستري شود و شما براي او گل ببريد؟
- چرا فردا شب كه به خانه ميآييد، چند شاخه گل همراه نداريد تا به او هديه كنيد؟
- چرا صبح زود كه عازم محل كار خود هستيد با حرارت و گرمي از همسرتان خداحافظي نميكنيد و يا حداقل با علاقه برايش دست تكان نميدهيد؟
ما تاريخهاي بسياري را در ذهن داريم و مثلا ميدانيم چند هزار سال پيش كوروش كبير بر بابليها پيروز شد و يا جنگ اول جهاني در چه تاريخي به وقوع پيوست؛ اما تاريخ تولد همسر و سالگرد ازدواجمان را از ياد ميبريم؛ چرا بايد چنين باشد؟
توجه به اين مسائل كوچك براي همسر شما معني خاصي دارد. حداقل ميتوان گفت زن شما از توجه به مسائل كوچكي مانند آنچه ذكر شد، چنين برداشت ميكند كه حتما به او علاقه داريد، چون به يادش هستيد.
راه زندگي فقط يك بار طي ميشود. بياييد از همين جا همراه و ياور خودمان را نيز به حساب آوريم و به همراهياش توجه نشان دهيم.
بياييد از نيكي و اظهار لطيفي كه از عهده ما ساخته است، در حق همنوعان خود كه همسرمان نيز يكي از آنهاست، دريغ نكنيم و نيكي كردن را به بعد موكول نسازيم، چون راه زندگي دوباره قابل طي شدن نيست.
اگر ميخواهيد در زندگي سعادتمند باشيد، به اصل زير توجه كنيد:
به امور كوچك زندگي زناشويي توجه بيشتري نشان دهيد.
با آنچه گذشت، اگر ميخواهيد مرحلهاي ديگر را در زندگي زناشويي سعادتمندانه آزمايش كنيد، قدم بعدي اين است: در مقابل همسر خود مودب باشيد، همچنان كه در مقابل بيگانگان ادب را رعايت ميكنيد.
رعايت ادب
كاش در زندگي زناشويي آنقدر كه نسبت به بيگانگان مودب هستيم، نسبت به خودمان هم مودب باشيم.
فكر نميكنم شما به خودتان اجازه دهيد به اشخاصي جز همسر يا فرزندان خويش بگوييد: باز هم آن داستان كهنه آزاردهنده را ميخواهي بگويي؟
آيا به خودتان اجازه ميدهيد نامه خصوصي شخصي را كه با شما ارتباطي ندارد، بخوانيد؟
آيا وقتي شخص بيگانهاي به شما سلام گفت، پاسخ او را مودبانه ميدهيد يا به خودتان اجازه ميدهيد به او بگوييد: برو گم شو!
واقعيت اين است كه نزديكان ما هستند كه با به زبان آوردن حرفهاي آزار دهنده احساساتمان را جريحهدار ميكنند و امكان دارد ما نيز در مقام تلافي برآييم.
آيا ما به خودمان اجازه ميدهيم در كارهاي ديگران فضولي كنيم؟
شما اگر يك فروشنده هستيد چطور به خودتان اجازه نميدهيد در مقابل يك مشتري روترش كنيد و سخنان زننده بر زبان آوريد؛ اما وقتي شب به خانه رفتيد، نسبت به همسرتان چهره در هم ميكشيد و احيانا سخنان ناخوشايند بر زبان ميآوريد.
چطور وقتي با يك بيگانه قرار ملاقات داريد، سعي ميكنيد او را منتظر نگذاريد كه احساساتش جريحهدار شود، در حالي كه ميدانيم همسران ما هميشه منتظر ما هستند.
ايوان تورگنيف، نويسنده نامدار روسي در اين باره ميگويد: حاضرم تمام نبوغ و كتابهايم را از دست بدهم، به شرطي كه بدانم زني در جايي براي من نگران است كه شب دير وقت براي شام به خانه خواهم رفت يا خير!
دوروتي ديكس نظر خودش را اين طور بيان ميكند: يك مرد باتجربه در زندگي ميداند كه ميتواند بدون هيچ زحمتي، تنها با نشان دادن روي خوش به زن خويش او را به انجام هر كاري كه مايل است، وادار كند.
چنين مردي ميداند اگر قدري از زنش تعريف كند و فرضا بگويد چقدر در خانهداري مهارت دارد و چقدر همكار خوبي در اداره خانه است، آن زن با تمام وجود در خدمت مرد خواهد بود. باور كنيد اگر مرد به زنش بگويد: تو واقعا در اين لباس چقدر زيبا شدهاي آن زن لباس معمولي را كه مورد پسند شوهر واقع شده، با لباس آخرين مد اروپايي و امريكايي عوض نخواهد كرد.
سعيده كافي
پنجشنبه 23 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]
-
گوناگون
پربازدیدترینها