-
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود شاعر : حافظ بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود ببوس غبغب ساقي به نغمه ني و عود بنوش جام صبوحي به ناله دف و چنگ که همچو روز بقا هفتهاي بود معدود به دور گل منشين بي شراب و شاهد و چنگ زمين به اختر ميمون و طالع مسعود شد از خروج رياحين چو آسمان روشن شراب نوش و رها کن حديث عاد و ثمود ز دست شاهد نازک عذار عيسي د