-
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد شاعر : حافظ به دست مرحمت يارم در اميدواران زد سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد چو پيش صبح روشن شد که حال مهر گردون چيست گره بگشود از ابرو و بر دلهاي ياران زد نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست که چشم باده پيمايش صلا بر هوشياران زد من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست کز اول چون بر