-
چو سرو اگر بخرامي دمي به گلزاري شاعر : حافظ خورد ز غيرت روي تو هر گلي خاري چو سرو اگر بخرامي دمي به گلزاري ز سحر چشم تو هر گوشهاي و بيماري ز کفر زلف تو هر حلقهاي و آشوبي که در پي است ز هر سويت آه بيداري مرو چو بخت من اي چشم مست يار به خواب که نيست نقد روان را بر تو مقداري نثار خاک رهت نقد جان من هر چند چو تيره راي شوي کي گشايدت کاري دلا هميشه مزن لاف زلف دلبندان دلم گرفت و