-
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو شاعر : حافظ يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو گفتم اي بخت بخفتيدي و خورشيد دميد از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتو گر روي پاک و مجرد چو مسيحا به فلک تاج کاووس ببرد و کمر کيخسرو تکيه بر اختر شب دزد مکن کاين عيار دور خوبي گذران است نصيحت بشنو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش بيدقي را