-
روزگاري شد که در ميخانه خدمت ميکنم شاعر : حافظ در لباس فقر کار اهل دولت ميکنم روزگاري شد که در ميخانه خدمت ميکنم در کمينم و انتظار وقت فرصت ميکنم تا کي اندر دام وصل آرم تذروي خوش خرام در حضورش نيز ميگويم نه غيبت ميکنم واعظ ما بوي حق نشنيد بشنو کاين سخن و از رفيقان ره استمداد همت ميکنم با صبا افتان و خيزان ميروم تا کوي دوست لطفها کردي بتا تخفيف زحمت ميکنم خاک کويت