-
جوزا سحر نهاد حمايل برابرم شاعر : حافظ يعني غلام شاهم و سوگند ميخورم جوزا سحر نهاد حمايل برابرم کامي که خواستم ز خدا شد ميسرم ساقي بيا که از مدد بخت کارساز پيرانه سر هواي جوانيست در سرم جامي بده که باز به شادي روي شاه از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم راهم مزن به وصف زلال خضر که من مملوک اين جنابم و مسکين اين درم شاها اگر به عرش رسانم سرير فضل کي ترک آبخورد کند طبع خوگرم من