-
زبان خامه ندارد سر بيان فراق شاعر : حافظ وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق زبان خامه ندارد سر بيان فراق به سر رسيد و نيامد به سر زمان فراق دريغ مدت عمرم که بر اميد وصال به راستان که نهادم بر آستان فراق سري که بر سر گردون به فخر ميسودم که ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق چگونه باز کنم بال در هواي وصال فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق کنون چه چاره که در بحر غم به گردابي ز موج شوق ت