-
چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش شاعر : حافظ به هر شکسته که پيوست تازه شد جانش چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش که دل چه ميکشد از روزگار هجرانش کجاست همنفسي تا به شرح عرضه دهم ولي ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش زمانه از ورق گل مثال روي تو بست تبارک الله از اين ره که نيست پايانش تو خفتهاي و نشد عشق را کرانه پديد که جان زنده دلان سوخت در بيابانش جمال کعبه مگر عذر ره روان خواهد نشان