-
توهم يوفو در آسمان! مزرعه دار تازه کارش را تمام کرده بود و مي خواست به خانه برگردد. خورشيد پاييزي در حال غروب کردن بود. او برگشت تا زير آخرين پرتوهاي خورشيد، نگاهي به مزرعه اش بيندازد اما يک چيز عجيب توجه او را به خود جلب کرد؛ نوري قرمز رنگ در آسمان مي درخشيد. آسمان صاف و بي ابر بود. خوب دقت کرد. مطمئن بود که اين، يک نور عادي نيست. با سرعت به سمت خانه حرکت کرد. به خانه که رسيد، خورشيد غروب کرده بود