-جمعه ۱۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۳
در باز است؛ وارد حیاط آسایشگاه میشویم. فضا شلوغ است اما کسی را پیدا نمیکنیم که راهنماییمان کند. وارد آسایشگاه میشویم. کمی جلوتر میروم ناگاه سیاوش خیرابی را میبینم که بلند داد میزند: «کجا خانوم! وایسین جواب منو بدین...؟ چکار به زندگی من دارید؟ برای چی توی زندگی من سرک میکشید؟ به شما چه ارتباطی داره که من کجا زندگی میکردم؟ من