-تیشه های اشک
سکوت، زهر شد و در گلوی مجنون ریختدل شکسته لیلا از این مصیبت سوختبه یاد خاطره های کریم آل عباتمام خاطره هایم در اوج غربت سوختسکوت گفتم و یادم سکوت او آمدو زهر گفتم و یادم زهر خوردن اوو تیر آه به قلبم نشست و کردم یادز تیرهای کفن دوز بسته برتن اووراثتی است بلا شک غریب ماندن ماچرا که غربت شیعه ز غربت زهراست و بر غریب مدینه سزاست گرییدنکه پای ثابت این روضه حضرت زهراستهمان کسی که غریبانه باز مسموم استبه دست همسر خود در میان خانه خویشپرستویی است مهاجر ولی شکسته پر استو زخم خورد