-سجده با پیشانی سوراخبیل میکانیکی پی در پی چنگ بر زمین میزند. صدای شکستن استخوانهایت را که شنیدم، حال خود را نفهمیدم فقط توانستم به راننده اشاره کنم که پنجهی بیل را نگه دارد. زانو زدم و با دست جمجمهات را بیرون کشیدم. سوراخی بر پیشانی داشتی. در گودی چشمهایت به دنبال چه بودم، نمیدانم؟ اما سرب زنگ زدهای را که در مغزت جا مانده بود، یافتم. داماد یک شبه بودی؛ پلاکت این را میگفت. مشخصاتت را کاویدم، کتاب دعایت پوسیده بود، اما عکس پرسشدهای از امام که در پشت آن نوشته بودی: " روح منی خمینی "، سالم سالم بود.