-همسر نازیبای من!
اولین بار که او را در راهرو دانشگاه دیدم، احساس کردم همان کسی است که مدتها در انتظارش بودم. مدتی او و رفتارهایش را زیر نظر گرفتم. دختری متین و با شخصیت بود. ارتباطات بیهوده برقرار نمی کرد، پرسه های بی مورد نمی زد و بیشتر درگیر درس و کلاسهایش بود. یک ماه بعد، تصمیم گرفتم مسأله را با خانواده در میان بگذارم. این کار را کردم. خانواده ام استقبال کردند و قرار شد اقدامات رسمی صورت گیرد. جلسات آشنایی برقرار شد و خیلی زود خانواده ها و ما دو نفر به توافق رسیدیم. بعد از گذشت