-امان از اربعین
پریشانی گیسوان بادها بیقراری یکپارچه دریاها تبداریِزمین ناگهان اربعین کاروان زخم و اسارت از راه میرسد و بغض چهل روزه خود را روی خاک سوخته پهن میکند. کربلایی از خونهای همیشه تازه روایت میشود. مرثیه نیز پا به پای کاروانیان، خود را به دشت آلالههای پر پر رسانده است و هر سو که مینگرد، یا تصویر تیر و نیزه شکسته است یا حکایت سوزناک عمود آهنین.عاشورا دیگربار ورق میخورد؛ خون و چکاچک شمشیرها و بیآبیِ دریادلان. کاروان غمبارِ اربعین از دیار سراسرْ آشوبگری یزید