- خاطرات خنده دار
فقط هنگام خوندن تصور کنید....
چند روز پیش تو کلاس زنگ پرورشی بووود....
یکی از بچه ها داشت یه مطلبیو به ماها میگفت داشت حرف میزد...
حالا منم یه دوست خیلی صمیمی دارم که از شولوغی داره میترکه.....اوه اوه شیییییلووووووووغ هااااا.....اقا نگو پس این انگل درونش فعال شده رفته گفته بند کفشت وا شده بزار ببندم....نگو پس رفته بند کفشاشو گره زده به هم اون بیچاره هم هیچی نفهمیده...این که حرفش تموم شد دید ما داریم میخندیم و خلاصه فهمید...اومد راه بره دید نمیتونه خودشم تپل..نچ نچ خلاصه یه جوری خودشو رسوند به صندلی نشست وا کرد ..مارو میگی مواد مذاب شده بودیم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان