-

شلیک در مهمانی صدای شلیک گلوله سکوت خانه را شکست. مهمانان سراسیمه خود را به داخل ساختمان رساندند. جسد «رحمان» غرق در خون در پذیرایی افتاده بود. فرناز هم شوکه به جنازه شوهر خیره شده بود. فرهاد خود را به تلفن رساند و موضوع را به پلیس اطلاع داد.
سروان میری ظهر روز جمعه فرصت را غنیمت شمرد و دختر کوچولویش را به پارک برد. در حال بازی با زهرا بود که تلفن همراهش زنگ خورد. دخترک نگران به پدر خیره شده بود. می دانست احتما