-پیک خوش خبرمجروح مظلوم در عملیات بدر به شدت مجروح شده بود. وقتی قرار شد یک خاکریز عقب بیائیم، احمد را با بدنی مجروح روی زمین دیدم. جایی از بدنش سالم نبود. از دست و پا و سر و سینه اش خون می آمد. تصمیم گرفتیم او را همراه خودمان ببریم. پنج نفر بودیم. هر یک زیر قسمتی از بدنش را گرفتیم و زیر باران گلوله و خمپاره راه افتادیم. با شنیدن صدای سوت خمپاره، رهایش می کردیم و خودمان را روی او می انداختیم.بارها خمپاره آمد و ما مجبور شدیم او را به زمین بزنیم و رویش بخوابیم.. اما هرگز اعتراض نکرد. حتی یک آخ هم نگفت. در محضر دوستمدت ها از شروع عملیات می گذشت. از هر طرف تیر و ترکش و خمپاره می آمد. عراق
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان