- روایت تکان دهنده زندانی زن ایرانی در مالزی
سه روزی است از زندان مخوف مالزی خارج شده است. یک چیزی توی نگاهش هست. انگار چشم های او دنبال چیزی می گردد! دنبال جواب سوالی مهم! خیره می ماند و می گوید: چهار ماه بود ازدواج کرده بودم! نمی گوید ولی دنبالش نیامده، همسری چهار ماهه، چرا دنبالم نیامدی؟ چرا گذاشتی بروم؟
آدم گاهی گم می کند کجا زندان است و کجا نیست. گاهی در را هم که پیدا می کنی، دیگر نمی فهمی بیرون کدام ور است و داخل کدام ور.. زندان گاهی بزرگ است. آن قدر بزرگ که هر دری را می بلعد و هر راه فراری را.طراحی سیاه قلم را به خوبی بلد است، طرح او از برج دو قلوی مالزی در میان تمام ز
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان