- خاطرات خنده دار
میخواستم برم جایی دیرمم شده بود همینجوری تند تند اماده شدم
رفتم تا کفشمو بپوشم که یه چیزی زیر پام حس کردم
منم فک کردم پوست پیازی چیزیه خلاصصصه
دستم و کردم تو کفشم و گرفتمش و دراوردم.....دیدم سوسسکههههههههههه
جیییییییغغغغغ میزدم و میپرخیدم هعی دستم و تکون میدادم
ولی لامصب این سوسکه مث چی چسپیده بود به دستم
که تو یه حرکت حرفه ای همینجوری که دور خودم میچرخیدم
بابام نمیدونم با چی زد تو سرم که من همچین مث بستنی
پهن شدم رو زمین^_^ خوشبختانه سوسکه جدا شده بود
الان با اینکه چن روزه از این اتفاق گذشته هاااا حس میکنم یه چی
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان