-چه شد فکه مکه ما شد؟پرده خاک بر ورای چشمانم آویخته شد به انعکاس زندگی و لطافت خاکیادم آورد که دیگر بر سنگ سرد روزمرگی قدم ندارمو حال است و فرش را چنان حس می کنم که ورای آن عرش معنا می گیرد.خنکای خاک عمود بر قدمم از اعماق ذهنم نیز سر درآورد و روندگی را چنان استادی کرد . که در هر قدم بدانی باید ثانیه ها را چنان ایست کنی که نمانی از حس رفتن و بمانی در تجربگی ها که زندگی کنی در سرای بی کسان و به بندای سرای عاشقان بیاندیشیکه از لاله همین فکه که راه مکه ماست در دل دارم