-مصحف پامال من است
این تن غرقه به خون مصحف پا مال من استاین عزیز دل زهرا و حسین و حسن استاِرباً اربا شده مثل علی اکبر، پسرمپیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهن استخونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نمازاشک در دیده و خون جگرش در دهن استزخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟اسب ها از چه نگفتید که این قلب من است؟کاش یک بار دگر اسم عمو را می بردحیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن استاشک می ریزم و با دیده ی خود می نگرمکه گلم دستخوش باد خزان در چمن استسیزده ساله ی من، ماه شب چاردهماز چه