-خواستگار پرونی های امروزی
بعد از این كه مدت ها دنبال دختری با وقار و باشخصیت گشتیم كه هم خانواده ی اصیل و مؤمنی داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من باشد، بالاخره عمه ام دختری را به ما معرفی كرد. وقتی پرسیدم از كجا می داند این دختر همان كسی است كه من می خواهم، گفت: راستش توی تاكسی دیدمش. از قیافه اش خوشم آمد. دیدم همانی است كه تو می خواهی. وقتی پیاده شد، من هم پیاده شدم و تعقیبش كردم. دم در خانه اش به طور اتفاقی بابایش را دیدم كه داشت با یكی از همسایه ها حرف